بیتهایی از فرّخی یزدی
شرح داغِ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرق خون بود و نمی‌مُرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه‌ی شیرین و به خوابش کردم
بررسی سیر تحول غزل معاصر، دکتر مافی، ص ۴۷.
#شمع‌و‌پروانه
#فرهاد‌و‌شیرین
#فرخی‌یزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
حق و باطل
از فرّخی یزدی
آیینه‌ی حق‌نما، دل خسته‌ی ماست
برهان حقیقت، دهن بسته‌ی ماست
آن کس که دُرُست حق و باطل بنوشت
نوک قلم و خامه‌ی بشکسته‌ی ماست
گوشه‌ی تماشا، میرافضلی، ص ۱۰۴.
#حقیقت
#فرخی‌یزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
قَوی
از فرّخی یزدی
یا همچو ضعیف، منزوی باید شد
یا صاحب زور معنوی باید شد
فریاد و فغان و ناله را نیست اثر
در جامعه‌ی بشر، قوی باید شد
گوشه‌ی تماشا، ص ۱۰۵.
#قوی
#فرخی‌یزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
یاران
از فرخی یزدی
آسوده درین دیرِ کهن، نیست کسی
بی درد و غم و رنج و مِحَن، نیست کسی
یاران، شُرکایِ موقع منفعتند
هنگام ضرر، شریک من نیست کسی
گوشه‌ی تماشا، ص ۱۰۷.
#یاران
#فرخی‌یزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
دلّال
از فرخی یزدی
دی،* عاملِ اختلاس اموال شدی
دوشینه،* خداوندِ زر و مال شدی
امروز چو بازار تو گردید کساد
چون تاجر ورشکسته، دلّال شدی
*دی: دیروز.
*دوشینه: دیشب.
دیوان فرّخی یزدی، ص ۲۵۷.
#اختلاس
#دلال
#فرخی‌یزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
حقیقت و مَجاز
از فرخی یزدی
سوخت پروانه گر از شمع، به ما روشن کرد
که رخ‌افروختگان، دوست‌گُدازند همه...
بس که در جنس بشر، گشته حقیقت نایاب
مردم از پیر و جوان، اهل مجازند همه...
دیوان فرّخی یزدی، ص ۱۷۵ و ۱۷۶.
#حقیقت‌و‌مجاز
#فرخی‌یزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
مردم‌آزار
از فرّخی یزدی
وای بر آن مردم‌آزاری که در دَه روز عمر
آمد و خود را میان خلق، ننگین کرد و رفت
دو قدم مانده به گل، زنگویی و دهقان، ص ۱۶۷.
#مردم‌آزار
#فرخی‌یزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
پروانه و شمع
از فرخی یزدی
سوخت از یک شعله آخر شمع را پا تا به سر
برق آن آتش که در بال و پر پروانه بود
کتاب مشاعره، دکتر آذر، ص ۳۵۶.
#پروانه‌و‌شمع
#فرخی‌یزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
یک رباعی از فرخی یزدی
یا سدّ رهِ فقر و غِنا باید کرد
یا چاره‌ی درد فقرا باید کرد
صد کار برای خاطر خود کردیم
یک کار هم از بهرِ خدا باید کرد
دیوان فرخی یزدی، ص ۲۳۱.
#فقر‌و‌غنا
#فرخی‌یزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
تجمّل اَشرافی
از فرّخی یزدی
تشکیل جهان، ز روی بی‌انصافی است
چون دستخوشِ تجمل اشرافی است
یک دسته‌ی خودخواه اگر بگذارند
از بهرِ بشر، ثروت دنیا کافی است!
دیوان فرخی یزدی ، ص ۱۸.
#تجمّل‌اشرافی
#فرخی‌یزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
گیتی و دلشادی
از فرّخی یزدی
هر که را بینی، به یک راهی، گرفتار غم است
گوییا در روی گیتی، هیچ کس دلشاد نیست!
گزینه‌ی موضوعی اشعار فارسی، جباری، ص ۵۲۱.
#گیتی‌و‌دلشادی
#فرخی‌یزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae