قربانگه عشق
از مومن یزدی
قربانگهِ عشق، جای جولان تو نیست
این کار، بُوَد شیوهی من، آنِ تو نیست
ای آن که گرفتهای سرِ خود به دو دست
زین معرکه پا بکش که میدان تو نیست
رباعیات مومن یزدی، ص ۵۲.
#عشق
#میدان
#مؤمنیزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
بیتی از مومن یزدی
گفتم به قلم، شرح دهم درد جدایی
چندان غم دل هست که نتوان به قلم داد
رباعیات مومن یزدی (و دیگر اشعار)، ص ۲۲۶.
#دردجدایی
#قلم
#مؤمنیزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
درد محبت
از مومن یزدی
ای مدّعی از عشق مزن لاف که ایزد
در روز ازل درد محبت به تو کم داد...
تا اهل سلامت نکنند آرزوی عشق
این مائده را چاشنی از شکّرِ غم داد
رباعیات مومن یزدی، (و دیگر اشعار)، ص ۲۲۶.
#محبت
#عشق
#درد
#مؤمنیزدی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae