زندگی
از سهراب سپهری
زندگی، دیدن یک باغچه از شیشهی مسدود هواپیماست
خبر رفتن موشک به فضا
لمس تنهایی ماه
فکر بوییدن گل در کُرهای دیگر
صدای پای آب، ص ۲۹۰.
#زندگی
#ماه
#گل
#سهرابسپهری
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
شوریدهحال
از محمدحسین حسینی قزوینی
رهی را که زاهد به سالی رَوَد
به یک گام، شوریدهحالی رود
فرهنگ سخنوران و سرایندگان قزوین، خیری، ص ۶۵.
#زاهد
#شوریدهحال
#حسینیقزوینی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
همسایهی دریا
از قادر طهماسبی (فرید)
سالها رفتم و فریاد که میبینم باز
در نخستین قدم انگار همین جا بودم
منِ همسایهی دیوار به دیوار کویر
یاد از آن روز که همسایهی دریا بودم
پری ستارهها، ص ۱۵۲.
#کویر
#دریا
#قادرطهماسبی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
نام خدا
از محمدحسین حسینی قزوینی
ای به نامت، افتتاحِ نامهها
وی به یادت، گرمیِ هنگامهها
نام تو، دیباچهی دیوانِ عشق
یاد تو، سرمایهی دکّان عشق
فرهنگ سخنوران و سرایندگان قزوین، خیری، ص ۶۶.
#خدا
#عشق
#حسینیقزوینی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
آرزوی قناریها
از دکتر شفیعی کدکنی
کمترین تحریری از یک آرزو، این است
آدمی را آب و نانی باید و آن گاه آوازی
در قناریها نگه کن، در قفس، تا نیک دریابی
کز چه در آن تنگناشان، باز شادیهای شیرین است
هزارهی دوم آهوی کوهی، در ستایش کبوترها، ص ۳۳۴.
#آرزو
#آدمی
#قناری
#شفیعیکدکنی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
ماه
از فاضل نظری
به نسیمی، همهی راه به هم میریزد
کی دل سنگ تو را، آه به هم میریزد؟
سنگ در برکه میاندازم و میپندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم میریزد
گریههای امپراتور، ص ۱۷.
#دل
#سنگ
#ماه
#فاضلنظری
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
چو شمع
از ابنیمین
ای روی دلارای تو رخشنده چو شمع
بفروز شبی کلبهی من بنده چو شمع
گر خنده زنم بی تو، بر آن خنده گری
کز گریهی خویش میزنم خنده چو شمع
مشاعره با رباعی، احمد کرمی، ص ۱۴.
#شمع
#خنده
#گریه
#ابنیمین
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
بلبل و گل
از کمال اسماعیل
بلبل چو به کار خویشتن درمانَد
بنشیند و گل را برِ خود بنشاند
صد قصه ز حال خویش بر گل خوانَد
پندارد گل، زبانِ مرغان داند
نزهة المجالس، شروانی، ص ۱۷۱.
#بلبل
#گل
#کمالاسماعیل
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae
محبت
از دکتر مهدی حمیدی شیرازی
روی میز و کتاب و دفتر شعر
همه جا، گَردی از محبت اوست
وین همه، یکزبان به من گویند:
"هر کسی پنج روز نوبت اوست"
(مصراع آخر از حافظ است.)
اشک معشوق، دیوان حمیدی، ص ۴۲۹.
#محبت
#حمیدیشیرازی
https://eitaa.com/joinchat/3029336810Cb0c3442fae