فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا امام جعفرصادق ع
السلام علیک یا صاحب الزمان عج 🌺
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صلی الله علیک یااباعبدالله 🌸
شب جمعه ست ؛ یاد کنید
از هرکسی که یه یا حسین گفت و رفت؛
شهدا،صلحا،ذو الحقوقین،بی وارث ،بد وارث و همه ی پدر بزرگها و مادربزرگها ؛ پدر و مادر
خواهر یا برادر از دست رفته ؛
اقوام و خویشان ، رفیقامون که جاشون خالیه ...
با فاتحه ای به همراه صلوات
❤️اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم❤️
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#حسین_جان ...💚🌷
من بیقرار روضہ و بے تاب ڪربلا
تو حضرٺ حسینـے و ارباب ڪربلا ✨
شش گوشہاٺ قشنگےِ دنیاےِ زشٺِ ماسٺ
جانم فـداے قبلہ ے جذاب ڪربلا
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا💚🌷
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی ✫⇠قسمت :2
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت :3⃣2⃣
#نیمه_پنهان_ماه
✍ به روایت همسر شهید
✏️ ... همان روز هر چهار خانواده به سمت فسا حرکت کردیم. فقط خانواده آقای بنی اسد به داراب رفتند. وقتی من به روستای جلیان رسیدم همه ناراحت شدند و فکر کردند برای مرتضی مسئله ای پیش آمده و زمانی که دیدند برادر ایشان همراه من است خیالشان راحت شد.
✏️در آن عملیات غمی مجدد در گوشه قلبم جای گرفت. و آن هم شهادت حسین اسلامی و آقای بنی اسد بود. واقعا برایم مشکل بود دوباره باید به اهواز برمی گشتم و جای خالی آن عزیزان را حس می کردم .
✏️چند روز بعد از عملیات آقا مرتضی به مرخصی آمد و پس از چند روزی به من گفت: فعلا شما همین جا بمانید بعد می آیم و شما را با خود می برم.
من موافقت کردم . من با وجودی که در فسا بودم فکرم اهواز بود. اگر من می رفتم آقا مرتضی مجبور بود که هر شب به منزل بیاید چون من می ترسیدم و خانه امنیت کافی نداشت.
✏️حسن سکونت در هتل همین امنیتش بود . یادم هست قبل از شهادت حسین اسلامی و آقای بنی اسد, مردان هر چهار خانواده نوبت گذاشته بودند که هر شب یک نفرشان به منزل بیایند تا آن خانه خالی از مرد نباشد.
✏️یک بار برای آقا مرتضی ماموریتی پیش آمد، (آقای بنی اسد و اسلامی همه به ماموریت رفته بودند) و به آقای بدیهی سفارش کرد سعی کن بچه ها را تنها نگذاری.
✏️در این فاصله که آقا مرتضی به ماموریت رفته بودند چند روزی بود که آقای بدیهی حتی یک بار هم سری به منزل نزد .در آن زمان باران به شدت می بارید و ما نفت هم نداشتیم .
✏️هواپیماهای عراقی هم که مرتب شهر را بمباران می کردند. زینب هم به شدت مریض شده بود و شرایط مشکلی برای همه ما به وجود آورده بود . وقتی که آقا مرتضی به خانه آمد و با این مشکلات مواجه گردید خیلی ناراحت شد و به ما گفت:
مگه آقا رضا به خانه نیامده؟
- نه اصلا نیامده!
- من که به ایشان گفته بودم بچه ها را تنها نگذار.
✏️بعد از آن زینب را به دکتر برد و هر چه نیاز داشتیم خریداری کرد و به منزل آورد. بعد که به آقا رضا این مسئله را گفته بود ایشان فکر کرده بود که منظور آقا مرتضی بچه های گردان بوده است و به همین خاطر بوده که به منزل نیامده!
✏️یاد دارم که بعد از شهادت بچه های فسا چه ساکنین هتل و چه آن منزل که داخلش بودیم, هر موقع که به فسا می آمد به من می گفت به خانواده حاج محمود، حسین و جلیل اسلامی، اکبر نور افشان, کرامت رفیع و .... سری زده ای؟
من هم به شوخی به او می گفتم؟ نه من که بیکار نبودم.
✏️راستش را بخواهید من دیگر خود را جزیی از همسران آن عزیزان می دانستم و در درون قلبم با آنها متصل شده بودم. مگر می توانستم که آنها را نبینم. مرتب احوال همدیگر را می پرسیدیم.
✏️بعضی مواقع آقا مرتضی من را به فسا می برد و شب در خانه حاج محمود و با دیگر شهدا در کنار آنها سپری می کردیم.
✏️تقریبا من دیگر در فسا ساکن شده بودم و خود آقا مرتضی به منطقه می رفت و هر چهل روز به طور متوسط چند روزی به مرخصی می آمد و می رفت.تا این که قبل از عملیات کربلای 4 به روستا آمد و مابقی وسایلی را که در اهواز داشتیم به فسا آورد.
✏️در آن مرخصی موفق شد مقداری وام بگیرد تا بتواند زمینی را که داشت بسازد. حقیقتا ما تا آن زمان منزل شخصی از خودمان نداشتیم. آن روز به منزل آمد پول را به من داد و گفت: این پول نزد شما باشد تا من هفته دیگر بیایم و شروع کنیم به ساختن خانه...
✏️عصر همان روز به همراه آقایان بدیهی و آزادی به اهواز رفتند . هنگام خداحافظی زینب خواب بود . می خواست او را بیدار کند من موافقت نکردم, چون این قدر به پدرش وابسته بود که هر وقت از منزل بیرون می رفت تا مدتی پشت سرش گریه می کرد و بهانه می گرفت. به ایشان گفتم: شما که قصد دارید هفته دیگر برگردید سعی کنید او را بیدار نکنید.
✏️به هر صورت که بود او را در خواب بوسید و رفت. بعد از رفتن آقا مرتضی، زینب مریض شد. من در آن موقع به یاد خوابی افتادم که خود آقا مرتضی دیده بود .او به من گفت: خواب دیده ام زینب مرده است...
📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
کانال سنگر شهدا
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت :4⃣2⃣
#نیمه_پنهان_ماه
✍ به روایت همسر شهید
✏️بعد از رفتن آقا مرتضی، زینب مریض شد . من در آن موقع به یاد خوابی افتادم که خود آقا مرتضی دیده بود . او به من گفت: خواب دیده ام زینب مرده است...
✏️خیلی ترسیدم. سریع زینب را به فسا و دکتر بردم. بعد از آن به منزل دایی ام رفتم. در همان موقع آقا مرتضی با من تماس گرفت و از زینب احوالپرسی کرد.
یادم می آید که در آن روز باران شدیدی هم می بارید به طوری که همه کوچه و خیابان ها پر از آب شده بود. از او پرسیدم: مگر نمی خواهید به فسا بیایید؟
-برای چه بیایم؟
- ساخت خانه یادتان رفته؟
-الان نمی توانم چون قرار است عملیات بشود.
بعد از کمی صحبت کردن خداحافظی کردیم و من به جلیان رفتم.
✏️بعد از چند روزی از رادیو شنیدم که در منطقه جنوب عملیات شده ، خیلی به فکر فرو رفتم. بعد از حدود چهار روز به منزل دایی ام در فسا رفتم. تا ببینم, مرتضی تماس گرفته یا نه و دقیقا در همان روز تلفن کرد. بعد از احوالپرسی به من گفت:خواب دیده ام زینب حالش بد است!
-درست است دوباره زینب حالش خوب نیست.
-شما شب آنجا بمان دوباره با شما تماس می گیرم.
✏️همان شب مجددا با من تماس گرفت و به من گفت: خبری به شما می گویم و می خواهم فعلا به کسی چیزی نگویید. علی مفقود شده! [ازاده گرانقدر علی جاویدی برادر مرتضی]
این خبر واقعا مرا ناراحت کرد. آنقدر که گریه ام گرفت ولی در آن محیط خودم را کنترل کردم و فردای آن روز به روستا برگشتم. حدود سه چها روز بعد از این ماجرا پدر و مادر آقا مرتضی از این موضوع باخبر شدند.
✏️بعد از عملیات کربلای 4 تا زمان شهادتش من دیگر او را ندیدم. فقط دو مرتبه تلفنی با من صحبت کرد. بار دوم روز 6 بهمن ماه سال 65 بود[دو روز قبل از شهادتش] که من به او گفتم: آقا مرتضی این بار خیلی سفرت طول کشیده مگر نمی خواهید بیایید, دلمان برایتان تنگ شده است می خواهیم چهره ات را ببینیم !
با خنده گفت:مگر شما تلوزیون نگاه نمی کنید، همین چند روز پیش عکس مرا داخل آن انداحتند[مصاحبه ای که شهید اوینی با ایشان انجام دادند]. فعلا نمی توانم بیایم چون همین روزها یک عملیات دیگر در پیش داریم اگر سالم ماندم حتما به شما سری می زنم.
✏️من در آن زمان باردار بودم و در پایان صحبت مرا قسم داد و گفت:
تو را به خدا مواظب خودت باش انشاءالله بعد از تولد بچه شما را به اهواز بر می گردانم.
بعد از من خواست گوشی را به زینب بدهم. در آن زمان زمان, زینب در سن و سالی نبود که بتواند حرفی بزند. هر چه آقا مرتضی بلند حرف می زد تا بلکه جوابی از زینب بشنود موفق نمی شد. طوری بلند حرف می زد که ما در فاصله حدود یک متری فریادهای او را می شنیدیم. او مرتب می گفت: آهای بابا زینب جوابم بده!
✏️من گوشی را گرفتم و به آقا مرتضی گفتم: مگر سر کوه هستی که این طور داد می زنی، مگر زینب می تواند حرف بزند.
گفت:من دلم می خواهد صدای زینب را بشنوم خیلی دلم برایش تنگ شده است. دو ماه است که او را ندیده ام.
دوباره گوشی را به زینب دادم ولی باز او هیچ حرفی نزد و فقط به گوشی خیره شده بود.
آخرین جمله ای که آقا مرتضی به من گفت این بود که: از شما خواهش می کنم که بچه را خوب تربیت کنی و به خاطر خدا صبر داشته باشی. و با ما خداحافظی کرد...
✏️آن شب با این جمله آقا مرتضی خوابم نبرد و مرتب این جمله آخر را در ذهنم مرور می کردم و هر چه سعی می کردم که بفهمم منظور او از این حرف چه بود متوجه نمی شدم. فردای آن روز به اتفاق زینب به روستا برگشتیم. اصلا حال و روزخوبی نداشتم حتی توان نداشتم که بتوانم کارهای خانه را انجام دهم.
✏️بی اختیار البوم عکس را برداشتم و آن را ورق زدم هر عکسش را که نگاه می کردم کوهی از غم و اندوه بر دوشم سنگینی می کرد و بی اختیار اشک از چشمانم جاری می شد...
📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
کانال سنگر شهدا
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری_اینستاگرام
#اختصاصی
🕊شرط شهید شدن از زبان حاج قاسم...
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
✨🍃✨🍃✨
★مبادا #امشب دیر کنی
تمام جانِ من❣
به همین دیدارهای #شبانه بسته است
رویا هایی که هر شب⭐️ می بینم
تا #زنده بمانم ...
#محمدامین_جان
#شهید_علیرضا_بریری
#شبتون_شهدایی🌙
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
پاسخ یک #سلام ....
از زبان تو؛
همه شهر را...
به #سلامتی می رساند!
راستی ؛
کی میشود روزی که ؛
چشم در چشم تو ....
پاسخ سلاممان را بشنويم؟
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#سلام_به_ارباب🧡✋🏻
کار با باران 🌨ندارم
گریه هایم را نگیر،😭
بهتر از باران،
زمزم را به من دادی حسین،
من کنارِ سفره های
روضه ات آدم شدم،
توبهی مقبولِ آدم را به
من دادی حسین...♥️🌷
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
درد فراق ...
ساده مداوا نمی شود
باید به هم رسید ، وَاِلّا نمی شود
#سیدالشهداء_مقاومت
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#روزتون_شهدایی🌹
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
4_6008136927541200268.mp3
4.4M
🎙امام زمان(عج) برای شما یا شما برای امام زمان(عج)؟
#بسیارزیبا
#استاد_عالی
#نشرحداکثری
#سخنرانی_کوتاه
✅ #حجت_الاسلام_عالی
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
⭕️ وقتی یادِ من افتادی، برای امام زمان دعا کن!
🔹 ذکر و یاد امام مهدی در رفتارهای او تاثیر فوق العادهای داشت.
دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر، همیشه وِرد زبانش بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن یا زیارت عاشورا کند؛ انگار احساس میکرد که بدون دعای فرج، اعمالش مقبول نیست.
🔸 دعا برای تعجیل فرج، در رأس همه حاجات و دعاهایش بود. هر وقت قرار بود کسی به زیارت برود، یا در التماس دعا گفتنهای مرسوم، میگفت: «برای امام زمان خیلی دعا کنید!» اگر قرار بود دوستی به زیارت برود، نشانهای میداد تا به یاد او بیفتد و بعد تأکید میکرد: «وقتی یاد من افتادی، برای امام زمان دعا کن!» هیچ وقت نشنیدم که برای خودش دعایی بخواهد.
🔺 بعد از شهادتش، یکی از دوستان، صحنهی عاشورا را در خواب دیده بود و اینکه شهدای وطنمان نیز، در میدان جنگ در حال یاری امام حسین بودند. آن بندهی خدا در بین شهدا، آقا جواد را دیده بود که جلو آمده و به او گفته بود: «ما در حال یاری کردن امام حسین هستیم، خیلی کار داریم. شما هم باید برای ظهور آماده شوید. چندان دور نیست. خودتان را برای ظهور آماده کنید تا بتوانید امام را یاری کنید.
📢 سیره مهدوی
شهید جواد الله کرم از زبان همسرش
برای ظهور کار کنیم...
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
اگر #حجاب شما کم رنگ شد سر مزار من نیایید‼️
👈شهید مدافع حرم «مجتبی باباییزاده»:
چه زیباست سیاهی چادر شما، نمیدانم این چه حسی بود که چادر شما به من میداد اما میدانم که با دیدن آن امید، قوت قلب و آبرو میگرفتم. 🌹
باور کنید چادر شما نعمت است، قدر این نعمت را بدانید که به برکت مجاهدت حضرت زهرا (س) بدست آمده است.✨
امیدوارم که هرگز رنگ سیاه چادر شما کم رنگ و پریده نشود☝️ و خدا نکند که روزی حجاب شما کم رنگ و کم اهمیت شود که اگر خدای ناخواسته این چنین شود اصلا دوست نمیدارم به ملاقات من سر مزار بیایید.❗️
[ اݪلّہُمَـ عَجِّݪ ݪِوَݪیڪ اݪّفرج]
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
در یکى از دورهمى های پارک لاله, حرف این به میان آمد که چرا برای طلبگى آمده ایم. مصطفی می گفت: دنبال گمشده ای هستم که باید پیداش کنم. دلمـ یه معنویت خاص می خواد!
این جور وقت ها حرف شهادت و شهدا را وسط می کشید. کسی هم نمی توانست درباره این قضیه خیلى با او بحث کند طوری از شهدا حرف می زد که انگار جزئی از آن ها بود. همیشه می گفت: تو نمیدونی به شهدا چى گذشته و اینا برای چی شهید شدن!
آن قدر جسارت و مردانگى داشت که می دانستم اگر دست مصطفی چاقو باشد و دشمن تیربار دستش باشد, حتما مصطفی با همان چاقو می رود سروقت دشمن.
📚 کتاب قرار بی قرار
شهید مصطفی صدرزاده
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
شهـید احــــمد کافــی:
مؤمنین واقعی در همه حال خود
را ملزم به تعهداتایمانی میدانند
چه آنجایی که این #تعــهدات به
سود منافــع شخصی آنها باشد و
چــه آنجا که با منافــــع شخصی
سازگار نباشد به حکم الهی گردن
می نهند و در مقابل آن #تسلیــم
هستند.
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
مناظره حجتالاسلام رفیعی و آقامیری درباره شبهات دینی
🔹پس از دعوت رسمی حجت الاسلام رفیعی از حسن آقامیری برای مناظره و اعلام آمادگی آقامیری برای این گفت و گو، سرانجام این مناظره برگزار و در آن درباره شبهاتی چون عدم جاودان بودن جنایتکاران و مشرکان در جهنم، انجام عمل و امکان جبران گناه در قیامت، ایجاد یأس در جامعه و... بحث و گفتوگو شد.
🔸حجتالاسلام رفیعی: اگر امثال صدام به بهشت بروند عدل الهی زیرسؤال میرود/ آقامیری: مشرکان و جنایتکاران هم در جهنم جاودان نیستند.
✍️جزئیاتی از این گفتوگو را در لینک زیر بخوانید:
👉 fna.ir/exsnbn
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──