eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.9هزار دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
10.8هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
مراسم تشییع پیکر شهید مدافع حرم امید کریمی از لشکر فاطمیون جمعه ۱۹ مرداد بعد از نماز جمعه-مصلی #تهران #پاکدشت #شهید_شهیدت_میکند
#برگی_از_معرفت📜🎈 گفتند :حسین خرازی را آورده اند بیمارستان رفتم عیادت از تخت آمد پایین بغلم کرد ❤️گفت: دستت چی شده؟ دستم شکسته بود گچ گرفته بودمش😬😄 گفتن هیچی حاج آقا یه ترکش کوچیک خورده شکسته 😊 خندید😄 گفت:چه خوب دست من یه ترکش بزرگ خورده قطع شده 😉{💔😭} #شهیدحاج‌حسین‌خرازی 🍃| http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹 پوزخند غمگینے میزند:تو دوستش دارے،چون برات فایدہ دارہ! فایدہ یا جذابیتشو از دست بدہ علاقہ ت ڪم رنگ میشہ! علاقہ ت ڪہ ڪم رنگ‌ بشہ اون عذاب میڪشہ،درد میڪشہ،ڪنار میڪشہ ڪہ راحت باشے اما هنوزم عاشقتہ! نہ! دوست داشتن براے عاشق ڪافے نیست! برق چشم هایش‌ مے پرند و صدایش رنگ زنگ هشدار مے گیرد! _امیدوارم روزے نرسہ عذاب بڪشم! درد بڪشم‌ و...بعدش ڪنار بڪشم! قلبم مے ریزد... آب دهانم را با شدت فرو میدهم و مسخِ چشمانش میشوم! چشم هایش سرد و بے روحند! نگاهش را از چشمانم مے گیرد و بہ سمت ڪمد میرود،نفسم را آرام بیرون میدهم. در ڪمد را باز میڪند و ڪیف سامسونتش را برمیدارد،دستے بہ موهایم میڪشم و روے تخت مے نشینم. بے هدف نگاهم را بہ ڪمد میدوزم،روزبہ از داخل ڪیفش پاڪت سیگار و فندڪش را بیرون میڪشد. بدون این ڪہ نگاهم ڪند بہ سمت بالڪن میرود! پوفے میڪنم و روے تخت دراز میڪشم،بدون این ڪہ پتو را روے خودم بڪشم طاق باز میخوابم و نگاهم را بہ سقف میدوزم. نمیدانم چند دقیقہ میگذرد ڪہ چشمانم از شدن بغض و خستگے سنگین مے شوند و ڪم ڪم روے هم مے افتند،صداے قدم هاے روزبہ هم نزدیڪ میشود. چشمانم را ڪامل مے بندم... صداے نفس هاے بلندش بہ گوشم مے رسد،چند ثانیہ بعد پتو تا روے گردنم ڪشیدہ میشود... مهربان بود حتے در دلخورے ها... حواسش بود بہ همین چیزهاے بہ ظاهر ڪوچڪ ڪہ اهمیت چندانے نداشتند! حواسش بود ڪہ نباید همین چیزهاے ڪوچڪ را ترڪ ڪرد! نباید لج ڪرد! نباید با ترڪ و ڪنار گذاشتن همین توجہ هاے ڪوچڪ،محبت و حرمت را ڪم رنگ ڪرد،ڪُشت و نابود ڪرد... چیزے ڪہ بہ مرور زمان فراموشش ڪردم.. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ خمیازہ اے میڪشم و چشمانم را باز میڪنم،سرم ڪمے درد میڪند. چشمانم مے سوزند. چشمانم را محڪم روے هم میفشارم،شب نتوانستم خوب بخوابم،خواب و بیدار بودم تا نماز صبح! روزبہ هم راحت نخوابید،مدام نفس عمیق میڪشید و در جایش غلت مے زد! بہ پهلو مے چرخم و نگاهم را بہ روزبہ مے دوزم،دست بہ سینہ خوابش بردہ! چهرہ اش آرام است! رنگ پوستش بہ مهتابے میزند،موهاے مشڪے رنگش روے پیشانے اش لغزیدہ اند و چهرہ اش را با نمڪ تر ڪردہ اند! دوست داشتم موهایش‌ را ڪمے بلند تر از حد معمول ڪند،گاهے مثل الان این ڪار را ڪرد! قلبم برایش پر میڪشد،میخواهم دستم را میان موهایش ببرم ڪہ پشیمان میشوم! از رفتار دیشبم عصبے ام! از خودم! نباید آنطور برخورد میڪردم! ترجیح میدهم از خواب بیدارش نڪنم و برایش صبحانہ ے مفصلے تدارڪ ببینم! با وجود بے حالے و بے حوصلگے،پتو را ڪنار میزنم و بلند میشوم. همانطور ڪہ دم پایے روفرشے هایم را پا میڪنم،خودم را در آینہ نگاہ میڪنم! موهایم پریشان اند و چشم هایم خواب آلود و صورتم رنگ پریدہ! نفسم را بیرون میدهم و آرام بہ سمت در قدم برمیدارم،آرام دستگیرہ ے در را میفشارم و وارد راهرو میشوم. با قدم هاے بلند خودم را بہ آشپزخانہ مے رسانم،سریع ڪترے را برمیدارم و داخلش را پر از آب میڪنم. ڪترے را روے گاز میگذارم،بستہ ے نان تست را از یخچال بیرون میڪشم و نان ها را داخل تستر میگذارم. در یڪے از ڪابینت ها را باز میڪنم و رو میزے اے با طرح چهار خانہ،مخلوطے از رنگ هاے سفید و قرمز بیرون میڪشم! یڪے از رنگ هاے مورد علاقہ ے روزبہ! دوست داشتن میتواند همین شڪلے باشد! همین قدر سادہ! ڪہ حواست بہ ڪوچڪترین علاقہ هایش باشد! ڪہ با زبان بے زبانے بگویے حواست هست! دوستش دارے! مے خواهے اش! با ڪوچڪترین ڪارها! رومیزے را مرتب روے میز ڪوچڪ چوبے دونفرہ مان پهن میڪنم،نگاهے از سر رضایت بہ میز مے اندازم و از آشپزخانہ خارج میشوم. بہ سمت سرویس بهداشتے مے روم و سریع دست و صورتم را مے شویم. آرام و بے سر و صدا در عرض هفت هشت دقیقہ موهایم را شانہ میڪنم و دم اسبے میبندم،ڪمے آرایش هم میڪنم! دوبارہ بہ آشپزخانہ بر مے گردم و مشغول چیدن میز میشوم. قورے چاے را ڪہ روے میز میگذارم صداے شیر آب بلند میشود! متوجہ میشوم روزبہ بیدار شدہ! ✍نویسنده:لیلے سلطانے http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹 نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم 🌹 دستے بہ موها و پیراهنم میڪشم و صاف مے ایستم،نگاهے بہ میز مے اندازم. چند ثانیہ بعد روزبہ همانطور ڪہ خواب آلود حولہ روے صورت خیسش مے ڪشد وارد آشپزخانہ میشود. لبخند پهنے میزنم و پر انرژے مے گویم:سلام! صبح قشنگت بہ خیر! متعجب حولہ را از روے صورتش ڪنار میزند و‌ نگاهش را بہ صورتم مے دوزد! با شیطنت مے گویم:نیم ساعت بیشتر وقت نداریا! راس ساعت هشت باید شرڪت باشید مهندس! لبخند ڪم جانے میزند:علیڪ سلام! صبح توام بہ خیر! حولہ را روے دوشش مے اندازد و چند قدم بہ سمتم برمیدارد،پیش قدم میشوم و با قدم هاے بلند نزدیڪش میشوم. محڪم دستش را میگیرم و انگشت هایم را میان انگشت هایش قفل میڪنم. روے پنجہ هاے پا بلند میشوم و بوسہ ے عمیقے روے گونہ اش میڪارم! تند تند و شرمگین میگوےم:ببخشید! دے...دیشب! خب! تند و بد برخورد ڪردم! نفس عمیقے میڪشد و لب هایش را روے موهایم میگذارد. _توقعم ازت زیادہ آیہ! گاهے منو بفهم! باهام ڪنار بیا! هم پام بیا! همونطور ڪہ من سعیمو میڪنم! بوسہ ے عمیقے بہ موهایم میزند:نمیخوام از دستت بدم! نگاہ بے تابم را بہ چشم هایش میدوزم:نمیذارم! ابروهایش رو بالا میدهد:چیو نمیذارے؟! دستش را محڪم میفشارم! محڪم و گرم! _نمیذارم از دستم در برے! مے خندد،دوبارہ گرم! دوبارہ دلبرانہ! دوبارہ با عشق! دوبارہ قلبم مے رود برایش! دوبارہ مے میرم براے خندہ هایش! خندہ هایش،جان مے شوند و مے نشینند در تنم... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ همانطور ڪہ سیبم را گاز میزنم،در خانہ قدم میزنم و جزوہ ام را میخوانم! صبح با انرژے روزبہ را راهے شرڪت ڪردم! دوبارہ با هم جان گرفتیم! باید از در دوستے و عشق وارد میشد! اما دست خودم نبودم گاهے تحملم سر مے آمد و از زبان و حرڪات تندم سرازیر میشد! چند دقیقہ ڪہ میگذرد صداے زنگ در بلند میشود،جزوہ را روے مبل مے اندازم و بہ سمت آیفون قدم برمیدارم. مقابل آیفون ڪہ مے رسم چشم هایم از تعجب گشاد میشوند! تصویر ملتهب و عصبے شهاب در صفحہ نقش بستہ! دوبارہ زنگ را مے فشارد،مردد گوشے را برمیدارم. _بلہ؟! فریاد میڪشد:درو باز ڪن! ✍نویسنده:لیلے سلطانے ❤️همہ را بیازمودم،ز تو خوشترم نیامد❤️ http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
اینروزا شنیده میشه که ... یه مشت خاین و دزد که منافعشون در خطر افتاده افزایش قیمت ارز رو میخان گردن و و...بیندازن یه سوال....؟ بیشترین درآمد ارزی این مملکت مگر از فروش نفت و فرآورده های نفتی و پتروشیمی نیست....؟ این در آمدها پیش کیه؟؟ مگر معاون ارزی بانک مرکزی اقای عراقچی برادر زاده عراقچی بزرگ مسئول تیم مذاکره کننده نبود که به جرم اخلال در بازار ارز دستگیر شده؟؟ حالا یه عاقل بمن بگه این اخلالها تقصیر سپاهه یا دولت...؟؟ در این روزهایی که دشمن ناامید شده و تو دهنی سنگینی از نهادهای انقلابی و مردم بصیر خورده بدنبال جنگ روانی علیه و و...ست بیدار و آگاه باشیم و با بصیرت 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
هر وقت دل امیر حسین برای #بابا_جونش تنگ میشه با مادرش بر سر قبر شهدای گمنام میاد ... آخه پیڪر باباجونش هنوز برنگشته ...😔 #شهید_مدافع_حرم 🌷 #جاویدالاثر_علی_آقاعبداللهی❤️ 📈جهت عضویت در کانال گلستان خاطرات شهدا http://eitaa.com/golestanekhaterat http://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷 🌹 #یادشهداباصلوات 🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍اولین اسیر و آخرین آزاده جنگ، وقتی رفت 28 ساله بود، وقتی برگشت 47 سال از عمرش می گذشت. پیر و شکسته شده بود و موی سیاه در سر نداشت؛ دندانهایش همه ریخته بود و اینها همه آثار شکنجه ها بود. شیرینی دیدار چهره تغییر کرده اش را از یادم برد. پسر چهار ماه مان حالا 18 ساله شده بود و برای اولین بار پدرش را می دید... اینها گوشه ای از صحبت های خانم حوّا لشکری همسر سرلشکر خلبان شهید حسین لشگری است؛ درد روزهای نبودن و 18 سال اسارت همسر کم کم داشت به دست فراموشی سپرده می شد که شهادت برای همیشه این دو را از هم جدا کرد و دیدار را به قیامت انداخت.. راوے : 🌷 📈جهت عضویت در کانال گلستان خاطرات شهدا http://eitaa.com/golestanekhaterat http://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷
🌷پیامبر اکرم فرمودند: چهار چيز از خوشبختى #مرد است: همنشينان شايسته، فرزند صالح، زن سازگار و اين كه محل كسب او در شهر خودش باشد. 📚نوادر الروانديّ: 11 منتخب ميزان الحكمة: 272 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
✍ دل نوشته مهـــدوے 🔸صـــدایــت میــکنم آقــــا... 🔸همین جــایم... خــودم... تـنهــا... 🔸از این پایین به آن بالا... 🔸صدایم می‌رسد آقـــا؟؟ 🔸نگاهم در زمین گــیر است... 🔸خودم هم خوب مــی‌دانم... 🔸بــسی دیــر است... 🔸بـــسی دیــر است برای پــر زدن اما... 🔸امیدم را نگیر آقــا... 🔸از این سقف گناهانم دعا بالا نمـی‌آید... 🔸دعا آنجا نمی آید... 🔸دعایم را ببر بالا... 🔸شفاعت کن مرا آقـــا... 🔸شما را میدهم سوگند... 🔸به حق مادرت زهــــرا... 🔸نگاهت را نگیر آقـــا.... 🌷اللهـــم عجــل لولــیـکـــ‌ــ الــفــرج 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
به خدا قسم که مدیون شهداییم .. روز قیامت باید همه پاسخگو باشیم بعدشان چه کردیم ⁉ جانش را داد جان بگیری . تو رهرو راهش بودی ؟ 😔 #مسئولیم #تلنگرانهـ 🌹 🍃 📈جهت عضویت در کانال گلستان خاطرات شهدا http://eitaa.com/golestanekhaterat http://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷