eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.3هزار دنبال‌کننده
25.7هزار عکس
10هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈⛈🌈⛈🌈⛈🌈⛈🌈 💜🌸 💜🌸 قسمت تا آخر کلاس سمیرا، عروس خانم صدام می کرد، کم کم همه ی بچه ها داشتن می فهمیدن، امان از دست سمیرا!☺️🙈 از دانشگاه میومدیم بیرون رو به سمیرا گفتم: _یعنی تو آدم نمیشی نه؟😄 در حالی که آبمیوه شو می خورد گفت: _مگه چیکار کردم، فقط عروس خانم رو به همه معرفی کردم😝 چشم غره ای بهش رفتم و گفتم: _باشه عزیزم به زودی تلافی می کنم .. بالاخره نوبت تو ام که میرسه😌 +خب چیه مگه؟؟ دوست دارم عروس خانم صدات کنم .. مگه عیبی داره😁 چپ چپ نگاش کردم، درحالی که به سمتی اشاره می کرد گفت: _نگاه کن اونجا رو👀 متعجب 😟نگاهمو چرخوندم به سمتی که اشاره می کرد، با دیدنش تعجبم چندین برابر شد😳 _میگما آشنا نیس به نظرت انگار جایی دیدمش؟؟! 😟 لبخندی رو لبم نشست: _خانم انیشتین آقای یاس هستن ایشون☺️🙈 لبخند عمیقی رو صورتش نشست گفت: _جون من، وای، من تا حالا از نزدیک ندیدمش بیا بریم سلام کنیم بهش😉 با چشمای گرد😳 به سمیرا نگاه کردم که گفت: _اه بیا دیگه بی ذوق، می خوام دومادی شو تبریک بگم😎 یعنی انگار نه انگار که من وجود دارم، دستمو گرفت و منو دنبال خودش کشوند، وایی از دست رفتارای سمیرا .. داشتیم میرفتیم سمت عباس که تکیه داده بود به ماشینشو منتظر بود انگار! یعنی واقعا منتظر من بود!!!😟 ... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس حرام_است 🌈⛈🌈⛈🌈⛈🌈⛈🌈 💚💖💚💖💚💖💚💖💚 💜🌸 💜🌸 قسمت یعنی روزی رسید که عباس منتظر من باشه؟!☺️ وای چی داشتم میگفتم ... فکر کنم کم کم دارم بقول سمیرا خل میشم...😅🙈 از فکر و خیالاتم دست برداشتم، در حالی که داشتیم به عباس نزدیک میشدیم گفتم: _سمیرا! جونِ هر کی دوست داری سنگین رفتار کن آبروم میره ها.. جون معصومه اون موهاتم بکن تو😅 خندید و گفت: _باشه بابا بیا اصلا رومو هم میگیرم😄 +کوفت، جدی گفتم😁 _ عه خب بیا حالا ببین من چه خانم متشخصی میشم😌 نفسمو آروم دادم بیرون ..خدا به خیر کنه.. عباس تا متوجهمون شد سلام کرد سمیرا زودتر از من گفت: _سلام علیکم، خوب هستین شما، معصومه جون همیشه خیلی تعریفتونو میکنه، ماشاالله خیلی از تعریفاش بهترین دست سمیرا رو محکم فشار دادم، 😬 این دختره امروز آبرومو نبره دست بردار نیست ... عباس در حالی که سرش پایین بود ابروهاش کمی از تعجب رفت بالا.. ای خدا بگم چیکارت کنه سمیرا... خواستم چیزی بگم که باز زودتر از من گفت: _ای وای راستی خودمو معرفی نکردم، من سمیرا دوست معصومه هستم، واقعا تبریک میگم این پیوند رو به هردوتون، بخصوص به شما ..😊 باز دستشو فشار دادم😬🙈 که دو دقیقه ساکت شه که بلند گفت: _عه چی گفتم مگه دارم تبریک میگم عباس با لبخند سرشو آورد بالا نگاهش بهم افتاد 👀که سرخ شده بودم 🙈از خجالت و استرسِ حرفای سمیرا، خنده اش گرفته بود این آقای یاس!!😊 بزور لبخندی زدم و قبل اینکه سمیرا بیشتر از این بخواد ضایعم کنه رو به سمیرا گفتم: _عزیزم فردا میبینمت، خداحافظ نگاهی بهم انداخت و آروم جوری که من بشنوم کنار گوشم گفت: _ای شووَر ندیده بدبخت!!😄 ... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس حرام_است 💚💖💚💖💚💖💚💖💚 💠گروه بصیرتے گلستان خاطرات شهـــدا💠 💠عضویت با👈🏻09178314082💠 🌹شادے روح شهـــداے اسلام صلوات🌹 ▫لطفا در انتشار مطالب تبلیغات رو حذف نکنید https://sapp.ir/golestanekhaterat http://eitaa.com/golestanekhaterat 💠💠💠💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهــدا... آخر #تیپیولوژی بودن ی تیپی زدن، که خدا نگاهشون کرد #شهید_مدافع_حـرم #شهید_بابک_نوری🌷 🍃🌹🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat
#سبک_زندگی_شهدا 💠 باور و توسل بعد از مراسم #نامزدی و محرمیت، برای اینکه حضرت آقا خطبه #عقدمان را بخوانند، خیلی پیگیر بود. از هر طریق که می توانست اقدام و پیگیری میکرد. برایم انقدر بزرگ و باورنکردنی بود که واقعا فکر نمی کردم چنین #توفیقی نصیبمان شود. یکبار بین صحبتامون بهش گفتم: یعنی واقعا جور میشه؟ باتعجب گفت: این جمله ت یعنی هنوز #باور نکردی. وقتی باور نباشه، #توسل برای رسیدن نیست و رسیدنی هم نیست مدتی بعد از این صحبتمون، الحمدلله پیگیری ها نتیجه داد و #حضرت_آقا خطبه عقدمون رو تلفنی خوندند. #شهید_نوید_صفری🌷 #تازه_داماد 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محمودرضابیضائی 🇮🇷🕊 زهمہ دست ڪشیدم ڪہ تو باشے همہ ام باتو بودن زهمہ دست ڪشیدن دارد... #شهیدمحمودرضابیضایی
🌷 #شهید_بارونی_فتحی🌷 ولادت:۱۳۳۵/۲/۱۱ شهادت:۱۳۶۱/۴/۲۲ 🌷 #شهید_احسان_فتحی🌷 ولادت:۱۳۶۹/۲/۱۲ شهادت:۱۳۹۴/۹/۱۶ 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 به این میگن #ژن خوب... دو #برادر شهید....... یکی شهید هشت سال دفاع مقدس دیگری شهید مدافع حرم(یگانه شهید مدافع حرم شهرستان #بهبهان ،استان خوزستان) #یادشان_با_صلوات http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃🌺🍃 قَـــــرارِ عٰاشِــــــقٰانہ فرستادن ۵صـــــلوات هر شب به نیابت از #شُـــــــهَدا جهت فـــــرج امــــام زمــــان (عج) امشب‌به نیابٺ از ↷  #شَـــــــهیدعُمَـر_مُلّازهی ‌ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ اٰلِ مُحَمَّدٍ 🍃🌹 وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم 🌹🍃 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ sapp.ir/golestanekhaterat سروش eitaa.com/golestanekhaterat ایتا ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به دلیل ارادت زیادی که به حضرت #رسول_الله(ص) داشتند اسم پسرمان را #محمدرسول انتخاب کردند و به نقل از همرزمانش در لحظه جان دادن، با ذکر #یارسول_الله دعوت حق را لبیک گفتند... ✍راوی همسر شهید #شهید_روح_اله_صحرایی 🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 #شبتون_شهدایی❤️ http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#انس_با_قرآن هر روزیک صفحه از قرآن کریم سلامتی‌وتعجیل‌حضرت‌صاحب‌الزمان‌( عج) به نیابت از #شهـید_محمدعلی_حری قـرائت امـروز 👇سوره #انعام #صفحه_صد_وسی_وهشت @golestanekhaterat ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅ــــ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لذت شعر به آن است که والا باشد هدف شعر #ظهور گل #زهرا باشد جان ناقابل ما نذر شما #مهدی جان علت #هستی ما حضرت مولا باشد 🕊اللهم عجل لولیک الفرج🕊 http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#یاایهاالارباب[💗] ذڪر حسین حال مرا رو براه ڪرد🌾 مولاےمن بہ قلب سياهم نگاه ڪرد°•.❥ آقا شنیده ام ڪه بہ صحراےڪربلا حُر را نگاه نافذتان سر بہ راه ڪرد✨ #حرمت_رویاےمن🌙 http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام شہدا....✋ گوئے سماوات از شوق وصــلتان بہ سجده اى مےافتاد، از جنس سجود ملائڪةاللہ ڪہ شما بہ حق، "خلیفةاللہ"‌ بودید... #صبحتون_شهدایی❤️ http://eitaa.com/golestanekhaterat
#عاشق_شهید_همت_بود. یکبار در جلسه خواهران بسیج، دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند او هم همان طرف اما چند صندلی آن طرف تر نشسته است طوری که در #مقابل خواهران نباشد و چهره در چهره نباشند. می گفت: نمیخوام رودرروی #خانمها باشم. طوری مینشینم که عکس #شهید_همت هم در مقابلم باشه. حاج قاسم میگفت این شهید منو یاد حاج همت می انداخت. #شهید_محمدحسین_محمدخانی شادی روحش #صلوات http://eitaa.com/golestanekhaterat
شهد شیرین #شهادت🌷 را کسانی می چشند که ...!!! لذت زودگذر 🔥 #گناه را خریدار نباشند ... شهید 17ساله مدافع حرم #شهید_علی_الهادی🌷 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
یکی از همسنگرانش می گفت: چند هفته قبل از در تهران پای تخته نوشت: «اذا کان المنادی زینب سلام الله علیها فاهلا با الشهاده»: اگر دعوت کننده «سلام الله علیها» است، پس سلام بر .... بعد از ظهر 29 دی 92 همزمان با رسول مکرم اسلام «صلی الله علیه و آله» و امام صادق«علیه السلام» 5 سال پیش در یک چنین روزی شد و در سالروز ازدواجش به دیدار معشوق حقیقی خود رفت... ❤️ 🔸 راوی: برادر شهید 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 نهفته‌های دل، آشکار خواهد شد #پیام_معنوی •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃 احترام به سادات(خاطره ای از زندگی شهید محمدرضا تورجی زاده) بسم الله الرحمن الرحیم سلام و درود بر ارواح طیّبه ی شهدا و امام راحل(ره) خاطره ای از زندگی شهید محمدرضا تورجی زاده راوی: دکتر سید احمد نواب منبع: کتاب یا زهرا(س) ( گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی) آمدم چادر فرماندهی گروهان. برادر تورجی تنها نشسته بود. جلو رفتم و سلام کردم. طبق معمول به احترم سادات بلند شد.  گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستانم قرار دارم. باید بروم مرخصی و تا عصر برگردم.  بی مقدمه گفت: نه نمی شه! گفتم: من قرار دارم. اون آقا منتظر منه! دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. کمی نگاهش کردم. با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود. عصبانی شدم. از چادر بیرون آمدم و با ناراحتی گفتم: شکایت شما رو به مادرم می کنم! هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم. دوید دنبال من. با پای برهنه.  دستم را گرفت و گفت: این چی بود گفتی؟! به صورتش تگاه کردم. خیس از اشک بود. بعد ادامه داد: این برگه مرخصی. سفید امضاء کردم. هر چقدر دوست داری بنویس! ااما حرفت رو پس بگیر! گفت: به خدا شوخی کردم. اصلا منظوری نداشتم. خودم هم بغض کرده بودم. فکر نمی کردم اینگونه به نام مادر سادات حساس باشد! یک سال از آن ماجرا گذشت. چند ساعت قبل از شهادتش بود. مرا دید. باز یاد آن خاطره تلخ را برای من زنده کرد و پرسید: راستی اون حرفت رو پس گرفتی؟! گفتم: به خدا غلط کردم. اشتباه کردم. من به کسی شکایت نکردم. اصلا غلط می کنم چنین کاری انجام بدهم. 🕊| http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا