eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.3هزار دنبال‌کننده
25.7هزار عکس
10هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🕊🌷🌹🌷🕊🌴 ، ١٢ ساله ای است که به گفته سید صالح موسوی : " هر وقت اصلحه ژ_3 ، روی می انداخت نوک اسلحه روی زمین می شد.. در تمام روزهای از ٣١ شهریور تا ٢٨ مهر ۵٩ در ماند و به قول تمام بچه‌های باعث دلگرمی رزمنده‌ها بود . شب‌ها که روی پشت بام می‌خوابیدم از من در مورد و می‌پرسید! هر بار او را به بهانه‌ای از بیرون می‌بردیم تا سالم بماند باز غافل که می‌شدیم می‌دیدیم به برگشته و در مشغول کمک است ... آن نوجوان ١٢_١٣ ساله آن روز به وظیفه‌اش عمل کرد .. وظیفه‌اش بود که و را رها کند و از شهرش کند . 🌷 🌷 🕊 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 او با همان جسم کوچک اما روح بزرگ و دل دریایی‌اش به قلب دشمن می‌زد و با وجود مخالفت فرماندهان ، خود را به صف اول نبرد می‌رساند تا از شهر و دیار خود دفاع کند . بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد ، اما هر بار با توسل به شیوه‌ای از دست آنان می گریختر. برای فریب عراقی ها می زد زیر گریه و می گفت : “ من دنبال مامانم می گردم گمش کردم ” او با بهره گیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد . عراقی ها که فکر نمی کردند این نوجوان 13 ساله قصد شناسایی مواضع ، تجهیزات و نفرات آنها را دارد ، رهایش می کردند . یک بار که رفته بود شناسایی , عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود ، وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود ، هیچ چیز نمی گفت ، فقط به بچه ها اشاره کرد عراقی ها کجا هستند و بچه ها راه افتادند . 🌹 🕊 شادی روح و 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 ، ١٢ ساله ای است که به گفته سید صالح موسوی : " هر وقت اصلحه ژ_3 ، روی می انداخت نوک اسلحه روی زمین می شد.. در تمام روزهای از ٣١ شهریور تا ٢٨ مهر ۵٩ در ماند و به قول تمام بچه‌های باعث دلگرمی رزمنده‌ها بود . شب‌ها که روی پشت بام می‌خوابیدم از من در مورد و می‌پرسید! هر بار او را به بهانه‌ای از بیرون می‌بردیم تا سالم بماند باز غافل که می‌شدیم می‌دیدیم به برگشته و در مشغول کمک است ... آن نوجوان ١٢_١٣ ساله آن روز به وظیفه‌اش عمل کرد .. وظیفه‌اش بود که و را رها کند و از شهرش کند . 🌹 🕊 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌