eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
4.2هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
12.6هزار ویدیو
216 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍃 وقتی مانند این فرمانده خاکی شدیم ، افلاکی می‌شویم #تواضع #اخلاص #ساده_زیستی #تقوا #شهیدمحمودکاوه •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
#خــــادم_حرم_حضرت_معصومه_س 💠هیچ وقت در حرم حضرت معصومه (س) با کفش دیده نشد، از وقتی خادم حرم شد. م
🌷 🔹شهید والامقام مهدی ایمانی در عمر سراسر پر خیروبرکت خویش☺️👌 جز به خلق و و از هم نوعانش در پی هدف دیگری نبود☺️. در همه حال و در هر شرایطی آرام‌بخش او از چهره‌اش محو نشد☺️ 🔸 ، سادگی و خوش‌رویی سیمای او را در نظر همگان ماندگار کرده است.☺️ در مناجات غرق و عشق و اشتیاق و در به ائمه معصومین زبانزد خاص و عام👌، به‌گونه‌ای که در برپایی هیئت‌های مذهبی سرآمد همه بود. 🔰همسر شهید با بغضی گلوگیر💔 و چشمانی 😢 از آخرین سفری که به‌اتفاق داشتند این‌گونه یادکرد: 🔹با علم به علاقه و اشتیاقی که آقا مهدی به 💔 داشتند درحالی‌که لحظه‌ای نمی‌توانستم نبود ایشان را باور و تحمل‌کنم😔، در آخرین سفری که به الرضا داشتیم، گویی سرنوشت چیز دیگری را برایمان رقم‌زده بود.👌 🔸وقتی خود را در حریم حرم امن یافتم همه وجودم غرق در احساس شد❤️ و با آرزوی همسرم از همه وجودم دست کشیدم.☺️❤️ راوے:همســرشهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔰بخشی از ویژگی‌های شهيد مدافع حرم #حمیدرضا_فاطمی_اطهر از زبان خواهر شهید: 🔻هر چه از برادرم بگویم کم گفته‌ام کسی بود که هرچه خوبی بخواهی در او جمع بود. مثلا #احترام به پدر و مادر و بزرگترها خیلی برایش مهم بود و با اینکه ما خواهرها ازش کوچیکتر بودیم ولی به محض ورود ما جلویمان بلند می‌شد. 🔸سر به زیر بود و هیچوقت به #نامحرم نگاه نمی‌کرد. 🔹 #غیبت نمی‌کرد و از سخن #دروغ بیزار بود و #تواضع و فروتنی بسیاری داشت و بسیار مطیع امر #ولایت_فقیه بود. 🔸به #نماز_اول_وقت خیلی اهمیت می‌داد شاید باور کردنش برای شما خیلی سخت باشد ولی یادم است که یک روز داشت با #قطار میامد #اهواز ، قطار از #اندیمشک رد کرده بود و داشت اذان می‌گفت وقت اذان توقف نکرد که یکباره اهواز توقف کند برادرم هر چه صحبت کرد که اذان شده قبول نکردند و برای اینکه نمازش را اول وقت بخواند خودش رو از قطار به بیرون پرت کرد و ادامه ی راه را پیاده آمد... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🔹جذب جوانان شیوه خاصی هم در جذب #جوانان داشت گاهی حتی خود من هم به #سّید می گفتم: اینها کی هستند می آوری #هیأت؟ به یکی می گویی بیا امشب تو ساقی باش. به یکی می گویی این پرچم را به دیوار بزن و .. ول کن بابا! می گفت: نه ! کسی که در این راه #اهل‌بیت‌(ع) هست که مشکلی ندارد ، اما کسی که در این راه نیست ، اگر بیاید توی مجلس #اهل‌بیت(ع) و یک گوشه بنشیند و شما به او بها ندهید می رود و دیگر هم بر نمی گردد اما وقتی او را تحویل بگیرید او را #جذب این راه کرده اید.💕 برنامه هیات او اول با سه، چهار نفر شروع شد اما بعد رسیده بود به سیصد، چهارصد جوان عاشق اهل بیت(ع) که همه اینها نتیجه تواضع، فروتنی و اخلاص سید بود😊 #شهیدسیدمجتبی‌علمدار #تواضع •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🏷#زندگینامه_شهيد_چمران  ✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر) ✫⇠قسمت : هفدهم 🍃به محض اینکه وارد می شد ، بچه
🏷  ✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر) ✫⇠قسمت : هجدهم 🍃اولین باری که امام موسی صدر مرا بعد از ازدواج با مصطفی در لبنان دید ، خواست تنها با من صحبت کند .گفت: غاده ! شما می دانید با چه کسی ازدواج کرده اید ؟ شما با مردی خیلی بزرگ ازدواج کرده اید .خدا به شما بزرگترین چیز را در عالم داده ، باید قدرش را بدانید .من از حرف آقای صدر تعجب کردم .گفتم: من قدرش را می دانم و شروع کردم از مصطفی گفتن. 🍃آقای صدر حرف من را قطع کرد و یک جمله به من گفت: این خلق و خوی مصطفی که شما می بینید ، تراوش او است و نشستن حقیقت سیر و سلوک در کانون دلش .این همه معاشرت و رفت و آمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از اوست به عالم صورت و اعتبار و خیلی افسوس می خورد کسانی که اطراف ما هستند درک نمی کنند ، مصطفی را از ناتوانیش می دانند و و بی کس بودنش . 🍃امام موسی می گفت: من انتظار دارم شما این مسائل را درک کنید .من آن وقت نمی فهمیدم ، اما به تدریج اتفاقاتی می افتاد که مصطفی را بیشتر برای من آشنا می کرد.یادم هست اسرائیل به جنوب حمله کرده بود و مدرسه جبل عامل در واقع پایگاه مصطفی بود . 🍃مردم جنوب را ترک کرده بودند.حتی خیلی از جوانان سازمان امل عصبانی بودند،می گفتند: ما نمی توانیم با اسرائیل بجنگیم . ما نه قدرت مادی داریم نه مهمات .برای ما جز مرگ چیزی نیست .شما چطور ما را اینجا گذاشته‌اید؟مصطفی می گفت: من به کسی نمی گویم این جا بماند . هر کسی می خواهد ، برود خودش را نجات بدهد .من جز با و او اینجا نمانده ام .تا بتوانم ، می جنگم و از این پایگاه دفاع می کنم ، ولی کسی را هم مجبور نمی کنم بماند.آنقدر این حرفها را با می زد که من فکر کردم لابد کمکی در راه است و مصطفی به کسی یا جایی تکیه دارد... ☀️   🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸