eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
4.3هزار دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
10.8هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
زمستان بود💦 بارون شدیدی میبارید💧💧آب بارون کل خونه شهید احسان رو برداشته بود 😱😱فرش و موکت ها همه خیس😢 رفت تو محله دوستاشوخبر کرد بیان کمکش🏃🏃 وقتی دوستاش اومدن زدن زیر خنده 😆احسان خونتونو دریا برداشته ها😂 احسان همونطور که آب از سرو روش چکه میکرد خندید 😁😊مگه بده؟ مردم پول میدن میرن مسافرت کنار دریا شنا🏊🏊🏄 خدا مجانی دریا رو فرستاده تو خونه ما😂😂😂 ⬇⬇⬇⬇⬇⬇💟🌹😄 http://eitaa.com/golestanekhaterat
🔷تفحص◇طلائیه🔶 نوروز آن سال مصادف شده بود با شب ولادت آقا امام رضا(ع). داخل سنگر بچه های لشکر 31 عاشورا جشن گرفته بودند. نوبت من شد که بخوانم. نمی دانم چرا دلم دامن گیر آقا قمر بنی هاشم (ع) شد.😞 عرض کردم:«ارباب! شما مزه ی شرمندگی رو چشیدید، نگذارید ما شرمنده ی خانواده شهدا شویم.»😓 فردا صبح از بچه ها پرسیدم:« امروز با چه رمزی کار رو شروع کنیم؟» حاج آقا گنجی گفت: «یا اباالفضل..دیشب به آقا اباالفضل(ع) متوسل شدیم. امروز هم به نام ایشان می رویم، عیدی را از دست خودشان بگیریم.» 🙏🏻 بعد از چند دقیقه؛اولین شهید پیدا شد... « شهید ابوالفضل خدایار، گردان امام محمد باقر،از کاشان.»♥️ بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرکت امروز و نام این شهید، با هم یکی شده است. نمی دانم چرا به زبانم جاری شد که * اگر نام شهید بعدی هم ابوالفضل بود، اینجا گوشه ای از حرم آقا است *😭 داشتم زمین را می کندم که دیدم حاج آقا گنجی و یکی دیگر از بچه های سرباز، داخل گودال پریدند. از بیل مکانیکی پیاده شدم.خیلی عجیب بود... یک دست شهید از مچ قطع شده بود. پلاک شهید رو استعلام کردیم: «شهید ابوالفضل ابوالفضلی، گردان امام محمد باقر(ع)، از کاشان...♥️ 💚هر کجا نام تو آید به زبان ها حرم است... http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷تفحص◇طلائیه🔶 نوروز آن سال مصادف شده بود با شب ولادت آقا امام رضا(ع). داخل سنگر بچه های لشکر 31 عاشورا جشن گرفته بودند. نوبت من شد که بخوانم. نمی دانم چرا دلم دامن گیر آقا قمر بنی هاشم (ع) شد.😞 عرض کردم:«ارباب! شما مزه ی شرمندگی رو چشیدید، نگذارید ما شرمنده ی خانواده شهدا شویم.»😓 فردا صبح از بچه ها پرسیدم:« امروز با چه رمزی کار رو شروع کنیم؟» حاج آقا گنجی گفت: «یا اباالفضل..دیشب به آقا اباالفضل(ع) متوسل شدیم. امروز هم به نام ایشان می رویم، عیدی را از دست خودشان بگیریم.» 🙏🏻 بعد از چند دقیقه؛اولین شهید پیدا شد... « شهید ابوالفضل خدایار، گردان امام محمد باقر،از کاشان.»♥️ بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرکت امروز و نام این شهید، با هم یکی شده است. نمی دانم چرا به زبانم جاری شد که * اگر نام شهید بعدی هم ابوالفضل بود، اینجا گوشه ای از حرم آقا است *😭 داشتم زمین را می کندم که دیدم حاج آقا گنجی و یکی دیگر از بچه های سرباز، داخل گودال پریدند. از بیل مکانیکی پیاده شدم.خیلی عجیب بود... یک دست شهید از مچ قطع شده بود. پلاک شهید رو استعلام کردیم: «شهید ابوالفضل ابوالفضلی، گردان امام محمد باقر(ع)، از کاشان...♥️ 💚هر کجا نام تو آید به زبان ها حرم است... http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔷تفحص◇طلائیه🔶 نوروز آن سال مصادف شده بود با شب ولادت آقا امام رضا(ع). داخل سنگر بچه های لشکر 31 عاشورا جشن گرفته بودند. نوبت من شد که بخوانم. نمی دانم چرا دلم دامن گیر آقا قمر بنی هاشم (ع) شد.😞 عرض کردم:«ارباب! شما مزه ی شرمندگی رو چشیدید، نگذارید ما شرمنده ی خانواده شهدا شویم.»😓 فردا صبح از بچه ها پرسیدم:« امروز با چه رمزی کار رو شروع کنیم؟» حاج آقا گنجی گفت: «یا اباالفضل..دیشب به آقا اباالفضل(ع) متوسل شدیم. امروز هم به نام ایشان می رویم، عیدی را از دست خودشان بگیریم.» 🙏🏻 بعد از چند دقیقه؛اولین شهید پیدا شد... « شهید ابوالفضل خدایار، گردان امام محمد باقر،از کاشان.»♥️ بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرکت امروز و نام این شهید، با هم یکی شده است. نمی دانم چرا به زبانم جاری شد که * اگر نام شهید بعدی هم ابوالفضل بود، اینجا گوشه ای از حرم آقا است *😭 داشتم زمین را می کندم که دیدم حاج آقا گنجی و یکی دیگر از بچه های سرباز، داخل گودال پریدند. از بیل مکانیکی پیاده شدم.خیلی عجیب بود... یک دست شهید از مچ قطع شده بود. پلاک شهید رو استعلام کردیم: «شهید ابوالفضل ابوالفضلی، گردان امام محمد باقر(ع)، از کاشان...♥️ 💚هر کجا نام تو آید به زبان ها حرم است... 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌
🔷تفحص◇طلائیه🔶 نوروز آن سال مصادف شده بود با شب ولادت آقا امام رضا(ع). داخل سنگر بچه های لشکر 31 عاشورا جشن گرفته بودند. نوبت من شد که بخوانم. نمی دانم چرا دلم دامن گیر آقا قمر بنی هاشم (ع) شد.😞 عرض کردم:«ارباب! شما مزه ی شرمندگی رو چشیدید، نگذارید ما شرمنده ی خانواده شهدا شویم.»😓 فردا صبح از بچه ها پرسیدم:« امروز با چه رمزی کار رو شروع کنیم؟» حاج آقا گنجی گفت: «یا اباالفضل..دیشب به آقا اباالفضل(ع) متوسل شدیم. امروز هم به نام ایشان می رویم، عیدی را از دست خودشان بگیریم.» 🙏🏻 بعد از چند دقیقه؛اولین شهید پیدا شد... « شهید ابوالفضل خدایار، گردان امام محمد باقر،از کاشان.»♥️ بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرکت امروز و نام این شهید، با هم یکی شده است. نمی دانم چرا به زبانم جاری شد که * اگر نام شهید بعدی هم ابوالفضل بود، اینجا گوشه ای از حرم آقا است *😭 داشتم زمین را می کندم که دیدم حاج آقا گنجی و یکی دیگر از بچه های سرباز، داخل گودال پریدند. از بیل مکانیکی پیاده شدم.خیلی عجیب بود... یک دست شهید از مچ قطع شده بود. پلاک شهید رو استعلام کردیم: «شهید ابوالفضل ابوالفضلی، گردان امام محمد باقر(ع)، از کاشان...♥️ 💚هر کجا نام تو آید به زبان ها حرم است... 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸