eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.1هزار دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
9.7هزار ویدیو
194 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 قسمت 304 قاشقم را روے برنج میڪشم و سرفہ میڪنم،مادرم همانطور ڪہ قاشقش را بہ سمت دهانش مے برد مے گوید:چرا با غذات بازے میڪنے؟! قاشقم را ڪنار بشقاب میگذارم:اشتها ندارم! مشڪوڪ نگاهم میڪند و مے پرسد:چیزے شدہ؟! چرا شرڪت نموندے؟! نفسے میڪشم و مے گویم:حال نداشتم! متعجب نگاهم میڪند:تو ڪہ حالت بود! شانہ اے بالا مے اندازم و بدون حرف دیگرے از پشت میز بلند میشوم،رو بہ مادرم و یاسین مے گویم:نوش جونتون! بہ سمت اتاقم مے روم و سعے میڪنم بہ چند ساعت پیش فڪر نڪنم! وارد اتاق میشوم و خودم را روے تخت پرت میڪنم،جملات شهاب مدام در ذهنم تڪرار میشود! نفسم را با حرص بیرون میدهم و بے تاب بلند میشوم و مے نشینم،نگاهم بہ دفتر صورتے رنگے ڪہ دیروز خریدم مے افتد! پوزخندے میزنم و از روے تخت بلند میشوم،دفتر را از روے میز برمیدارم و بازش میڪنم. خودڪارے از جامدادے برمیدارم و با حرص مشغول نوشتن میشوم! "عصبے ام! خیلے عصبے! حالم از همہ چیز و همہ ڪس بہ هم میخورہ!" سپس با حرص زیر جملاتم را خط خطے میڪنم و بلند مے گویم:اَہ! مادرم بلند مے گوید:آیہ! دفتر را مے بندم و جواب میدهم:بعلہ؟! _جلوے در ڪارت دارن! در اتاق را باز میڪنم و با اخم بہ داخل پذیرایے نگاہ میڪنم،مادرم را جلوے آیفون مے بینم. مے پرسم:ڪیہ؟! بگو بعدا بیاد! میخواهم داخل اتاقم برگردم ڪہ مے گوید:مهندس ساجدے جلوے در منتظرہ! متعجب سر بر مے گردانم:مهندس ساجدے؟! ابروهایش را بالا میدهد:اینطورے گفت! چے شدہ دختر؟! آب دهانم را قورت میدهم:هیچے! با عجلہ روسرے ام‌ را سر میڪنم و مشڪے ام را روے سرم مے اندازم. مادرم مشڪوڪ و نگران نگاهم میڪند،بہ زور لبخندے تحویلش میدهم و بہ سمت حیاط مے روم. میخواهم در حیاط را باز ڪنم ڪہ بہ خودم مے گویم:هرچے گفت محڪم جوابشو میدے! اخمے میان ابروهایم مے نشانم و در را باز میڪنم،منتظرم با روزبہ رو بہ رو بشوم ڪہ فرزاد بہ سمتم سر بر مے گرداند:سلام! بہ زور لب میزنم:سلام! عینڪ دودے اش را از روے چشمانش برمیدارد و مے گوید:باید باهم صحبت ڪنیم! سریع بہ خودم مے آیم و جدے مے گویم:راجع بہ؟! نگاهے بہ اطراف مے اندازد و چشمانش را بہ ڪفش هایش مے دوزد! _راجع بہ شهاب! مشڪوڪ نگاهش میڪنم و مے گویم:من حرفے ندارم! سرش را بلند میڪند:ولے من دارم! یہ ساعت بیشتر وقتتون رو نمے گیرم! نگاهے بہ اطرافمان مے اندازم و مے گویم:اینجا؟! سرش را بہ نشانہ ے منفے تڪان میدهد:نہ! اگہ میتونید بعد از ظهر تو پارڪے ڪہ سر خیابون شرڪتہ همدیگہ رو ببینیم! چند لحظہ فڪر میڪنم و سپس مے گویم:ساعت چهار مے بینمتون! جدے مے گوید:باشہ! بہ مادرتون بگید راجع بہ ڪاراے شرڪت باهاتون ڪار داشتم! پوزخند میزنم:دروغ نمیگم! لبخند عجیبے میزند:دروغ نگفتید فقط همہ چیزو نگفتید! راجع بہ شرڪت و روزبہ هم باید باهاتون صحبت ڪنم خصوصا ڪہ روزبہ الان حسابے ازتون عصبانیہ! نباید بدون اجازہ و هماهنگے از شرڪت خارج مے شدید،مطمئن باشید اگہ بهش میگفتید حالتون مساعد نیست اجازہ میداد برگردید خونہ! خونسرد مے گویم:بہ خودشونم گفتم احتمالا دیگہ شرڪت برنگردم! ابروهایش را بالا میدهد:مطمئن باشید روزبہ نرم برخورد نمیڪنہ! با آرامش مے گویم:اگہ مشڪل اون دہ ملیون سفتہ ست میگم پدرم این پولو براشون نقد بیارہ و سفتہ ها رو بگیرہ! آرام مے خندد:چیزے ڪہ براش مهم نیست دقیقا همون دہ ملیون و بحث مالیہ! از بے انظباطے و جدے نبودن تو ڪار بیزارہ! مطمئن باشید اون دہ ملیون رو از پدرتون نمیگیرہ و سفتہ هاتون رو میذارہ اجرا و اذیتتون میڪنہ! شما ڪہ نمیخواید تو این سن براتون دردسراے قانونے بہ وجود بیاد؟! این حداقل ڪارے هست ڪہ میدونم انجام میدہ! ڪار براش تفریح و بچہ بازے نیست ڪہ راحت بگذرہ فڪر ڪنم این رو هم روز اول بهتون گفتہ! متعجب نگاهش میڪنم ڪہ ادامہ میدهد:بهترہ این دوماہ و نیمے ڪہ از قراردادتون موندہ رو هم با آرامش تو شرڪت باشید! هر چند از اول با استخدامتون تو شرڪت مخالف بودم! میخواهم دهان باز ڪنم ڪہ دوبارہ عینڪ دودے اش را بہ چشمانش میزند و مے گوید:ساعت چهار مے بینمتون! فعلا روز بہ خیر! گلویم را صاف میڪنم:خدانگهدار! بہ سمت ساختمان رو بہ رویے قدم بر میدارد و از محدودہ ے دیدم خارج میشود! لبم را بہ دندان مے گیرم و در را میبندم،متفڪر بہ سمت خانہ راہ مے افتم. همین ڪہ وارد پذیرایے میشوم مادرم مے گوید:چے میگفت؟! سریع مے گویم:هیچے راجع بہ شرڪت! چادرم را از روے سرم برمیدارم و همانطور ڪہ بہ سمت اتاقم مے روم مے گویم:باید برم نزدیڪ شرڪت! ✍نویسنده:لیلے سلطانے http://eitaa.com/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
❣از #وسعتــ لبخنـدتــ جـانــ مـے گیـرد #زنـدگے بگـذار #لبخنـدتــ حـال تمــامـ روزهـاے مـرا #خـــوبــ کند... #شهیـد_حـجت_اللـه_رحیمـــے #شبتون_شهدایی_... http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷 🔹یه شب🌒 تو منطقه دیدم ناراحته و انگار از بیماری رنج می بره😣 و معلوم بود داره . بهش که رسیدم گفتم چیه برادر ، چی شده ⁉️ 🔸گفت: چیز خاصی نیست خوب میشه و گفت فقط ناراحتم از این که از رسیدگی به کارهای بچه ها و عملیات جا بمونم😔 امیدوارم سریعتر بشم. 🔹خلاصه شروع کردم به کمرش و می دونستم این کمردرد همینطوری نیست⭕️ 2_3 ساعت⌚️ قبل خوب خوب بود .خیلی باهاش کلنجار رفتم که چی شده. بالاخره قفل زبانش شکسته شد 🔸گفت: یه مکان از خط احتیاج مبرمی به داشت 💣که بعلت خطر زیاد کسی حاضر نشد❌ مهمات به جلو ببره که باعث شد خودم به چندین جعبه مهمات سنگین رو زیر تیر و ترکش 💥به سختی ببرم همین باعث کمر دردم شده. 🔹با خودم گفتم هنوزم پیدا میشه😍. خودش فرمانده گردانه و جعبه مهمات📦 می بره. 👌 ✔️ @golestanekhaterat
از وسعت #لبخنـدت جـان می گیرد زنـدگی ، بگذار لبخنـدت حـال تمــام روزهای مرا #خـــوب کند😍. #شهید_جهاد_مغنیه #صبحتون_شهدایی http://eitaa.com/golestanekhaterat
از وسعٺ #لبخنـدٺ جـاڹ می گیرد زنـدگے ، بگذار لبخنـدٺ حـاݪ تمــام روزهای مرا #خـــوب ڪند😍. #شهید_مجید_بقایی #روزتاݧ_شهدایی http://eitaa.com/golestanekhaterat
ازین که #سوژه ی عکاسےام شدی 📸 ممنونتم نگفته سیب ... برایم چه #خوب می خندی😍✌️ #سردارشهید_غلامرضا_آقاخانی🌷 #سلام_صبحتون_شهدایی 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
🔰باور کنیم شهدا زنده‌اند 🔸بعد از عبدالحسین، دخترمان زینب زیاد مریض می‌شد. یک بار سرما خورد و سینه پهلو کرد. شش، هفت ماهش بیشتر نبود. چند تا دکتر برده بودمش، ⚡️ولی فایده‌ای نکرد❌ کارش شده بود گریه، بس که می‌کشید. 🔹یک شب که حسابی کلافه شده بودم، خودم هم گریه‌ام گرفت😭 زینب را گذاشتم روی پایم. آن‌قدر تکانش دادم و برایش خواندم تا خوابش برد. خودم هم بس که خسته بودم، در همان حالت ، چشم‌هایم گرم خواب😴 شد. 🔸یک دفعه را توی اتاق دیدم، با صورتی نورانی💫 و با لباس‌های نظامی. آمد بالای سر . یک قاشق شربت ریخت توی دهانش. به من گفت: «دیگه نمی خواد بخوری، ان‌شاءالله خوب می‌شه😊» 🔹در این لحظه‌ها نه می‌توانم بگویم خواب بودم، نه می‌توانم بگویم بودن. هرچه بود عبدالحسین را واضح می‌دیدم😍 او که رفت، یکدفعه به خودم آمدم. نگاه کردم به زینب. لب‌هایش خیس بود و قدری از هم روی پیراهنش👚 ریخته بود. 🔸زینب همان شب شد. تا همین حالا که چهارده پانزده سال📆 می‌گذرد، فقط دیگر مریض شد. آن دفعه هم از امام رضا(ع) شفا گرفت. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🍃🌺 🌷اگر مردم تهران بخواهند یک نمونه از #خوب های خودشان را مثال بزنند، خوب است که شهید ابراهیم هادی را مثال بزنند و بگویند: «بچه تهرونی؛ مثل #شهید_هادی». 🌷شاید بسیاری از خوبان تهران روز #قیامت پشت سر شهید ابراهیم هادی وارد بهشت شوند. 🌷شما می دانید که آقای #دولابی(ره) اهل تعارف و مبالغه نبودند؛ ایشان وقتی آقای ابراهیم هادی را که یک جوان بیست ساله بود، دیدند، صبر کردند تا جمعیت برود. بعد به ابراهیم هادی فرمودند: «آقا ابراهیم! یک کم ما را #نصیحت کن!» و آقا ابراهیم با شرمندگی سرش را پایین می اندازد که «حاج آقا! چه می فرمایید؟!»😔 🌷ولی به نظر بنده آقای دولابی این سخن را با #اعتقاد گفته اند. 🎤 #استاد_پناهیان #شهید_ابراهیم_هادی🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
💎 اصلا هر طور که می‌خواهد بچرخد همین در باشم حالم را خوبِ می‌کند السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعْدَ اللَّهِ الَّذى ضمِنهُ 🌱 اللهم عجل لولیک الفرج🌱 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🔸هر گاه که خواستم زندگی‌اش را بخوانم، هایم بر گونه هایم هجرت می‌کردند. اشک هایی گرم😭 و مزاحم که باعث می‌شد عکس رخسار پر فروغش را ببینم. 🔹هرسخنم با او، با این جمله شروع می‌شد، بارالها تا چه حد می‌توان بود؟ تا چه حد می‌توان بود؟ تا چه حد می‌توان لحظه‌شماری کرد برای رسیدن به ⁉️ او در نهایت به معشوقش رسید، و چه بسیار معشوق زیبایی💞 🌸 پرده پندار دریدند 🍂یعنی همه جا"غیرِ خدا"هیچ ندیدند 🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 یک روز را در بازار دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود . گفتم : آقا ، برای شمازشته !!! این کار باربرهاست نه کرد و گفت : نه این برای بهتره مطمئن می شوم که نیستم !! گفتم : کسی رو اینطور ببینه نیست تو و.... خندید و گقت : ای بابا همیشه کن که تورو دید بیاد نه مردم ... 📚 🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
‍ و چہ احساس قشنگے ستــــ ڪہ در اول صبــ🌤ــح یاد یڪ " " تو را غـرق تمنـــــا سـازد... http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
‍ و چہ احساس قشنگے ستــــ ڪہ در اول صبــ🌤ــح یاد یڪ " " تو را غـرق تمنـــــا سـازد... 🌷 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
علی من دَفَنهُ اَهلَ القُرا🥀 اینم از امروز عزیز امیدواریم امروز زیارت و داشته باشید کم و بدی ما رو به کرم ببخشید رو هم دعا کنید🤲 انشاءالله بزودی روزی هممون باشه🤲 🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴
🔸در محضر شهید.... ✍کاظم یک ثانیه ⏱هم بدون نبود👌، حتی از خواب هم که بیدار میشد دوباره وضو میگرفت،😊 بعد میخوابید، دقت عمل در نماز و واجباتش تک بود،💪 ما فقط استفاده میکردیم، به ما می گفت اگر باشید دیدن امام عصر (ارواحنافداه) کار مشکلی نیست، باشید، با باشید، بخوانید. 🌹شهید_کاظم_عاملو 📚 سه ماه رویایی 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
و چہ احساس قشنگے ستــــ ڪہ در اول صبــ🌤ــح یاد یڪ " " تو را غـرق تمنـــــا سـازد... 🕊 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
💥 📖خداوند در آیه 160 سوره أنعام میفرماید: 🌷 مَن جآء بِالحسنةِ فَله عَشرُ أمثالِها.. ✨ وکسیکه با خودش نیکی بیاورد خدا ده برابر به او خواهد داد _ تو نیکی کن و در دجله انداز _که ایزد در بیابانت دهد باز 👌یه جوری باش که وقتی دیدنِت، بِگن: 🕊قطعا میشه. http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌹🥀🕊🌷🕊🥀🌹 مقدمه ی شدن سپردن به خوبان است . و چه خوبی بهتر از دلت رو بسپر به ، لحظه هات بوی میگیره ، دور رو خط میکشی http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 یک روز را در بازار دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود . گفتم : آقا ، برای شمازشته !!! این کار باربرهاست نه کرد و گفت : نه این برای بهتره مطمئن می شوم که نیستم !! گفتم : کسی رو اینطور ببینه نیست تو و.... خندید و گقت : ای بابا همیشه کن که تورو دید بیاد نه مردم ... 📚 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌