هدایت شده از ستارگان آسمانی ولایت⭐️
جزء۱۳...التماس دعا.mp3
3.89M
📖جزء خوانی روزانه ماه مهربانی 🌙
🌹جزء سیزدهم۱۳
🎤استاد معتز آقایے
💈حجم فایل : ۳/۷ مگابایت
🌷هدیه به شهیدان #رضااسماعیلی و #عبدالله_اسکندری
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
😇شهید مجتبی واعظی سال ۱۳۷۲در مشهدبه دنیا اومدن و سرانجام دلاور مرد فاطمیون حومه دمشق(زمانیه) اسیر ک
✍راوی #خواهر شهید مجتبی واعظی
«مجتبی »ازبچگی #عاشق هیئت ،مسجد،دسته،روضه بود و همیشه حضوری فعال داشت
« #مجتبی» اخری ها قبل رفتن واقعا تغییر کرده بود و فقط حرفش این بود، که من باید برم #سوریه
اون اوایل بود که خیلی ها خبر نداشتن و نمیرفتن ما هم زیاد اطلاعی نداشتیم
خلاصه «مجتبی »هر روز میومد و التماس میکرد تا پدر و مادرم راضی بشن بذاره بره ولی مادرم چون خیلی وابسته داداشم بود به هیچ عنوان راضی نمیشد
چندبار همینطور گفت وگفت و خانواده اجازه نداد تا اینکه #محرم و صفر اومد و مجتبی هر شب هیئت بود وگاهی وقتاهم #مداحی میکرد😔
شبا که میومد خونه با مادرم حرف میزد و میگفت:مادرجان من باید برم #حرم حضرت زینب(س)من باید برم #دفاع کنم از حرم بی بی زینب(س) و همینطور اشک میریخت😭
مادرم حرفی نمیزد و این موضوع گذشت تا اینکه یکی از اقوام فوت کرد و ما مجبور شدیم بریم #قم همه رفتیم،جز پدرم
در این مدت که ما نبودیم کار «مجتبی» شده بود اجازه گرفتن از پدرم و بالاخره بعد یه هفته موفق شد و زنگ زد به مادرم
#مادرمم هم خوشحال بود از اینکه پسرش بهترین راه رو انتخاب کرده و هم ناراحت چون داشت جگر گوشه اش را به یه جای دور میفرستاد😔
ولی ته دلش ارام بود چون «مجتبی» روبه خداوحضرت زینب س سپرده بود
«مجتبی» روز جمعه بود که میرفت سمت تهران و تمام دوستاش رفته بودن برای خداحافظی و من خیلی ناراحت بودم چون حتی موقع رفتن داداشمو ندیده بودم😭
بهم زنگ زد و گفت: آبجی جان حلالم کن گفتم: داداش برو و زود برگرد مواظب خودتم باش،ولی« مجتبی» گفت: این راهی که من میرم برگشتنش باخداست؛«مجتبی»آرزوش شهادت بود.
بعد از شهادت«مجتبی» دوستاش و همرزمانش میگفتن: که« مجتبی »یکی از بچه های فعال ما بود که در هر معرکه جنگ شرکت میکرد و میگفت: تنها آرزوش شهادت هستش.
« #مجتبی »و « #رضااسماعیلی» با هم به دست دشمن افتادن و به #شهادت رسیدن.
«مجتبی» رفته بوده جلو و «رضا »هم به دنبالش رفته تا برش گردونه چون منطقه دست دشمن بوده.
ولی «مجتبی »روی موتور جلوتر که رفته؛ تکفیری ها با میل گردی میزنن تو سر «مجتبی» و از روی موتور میفته میشه #اسیر کفار داعشی 😭😭
«رضا »هم تا اخرین تیر مبارزه میکنه و بعد «مجتبی» اسیرکفار میشه😔کفار داعشی رضارو جلو «مجتبی» #شکنجه اش میکردن و در نهایت سرشو بریدن تا« مجتبی »هرچی میدونه رو لو بده یا حسین😔
تکفیریها، خیلی اذیتشون کردن و در آخر به #شهادت رسوندنشون،ان شالله با حضرت زهرا(س) محشور بشن.
از همه ی کسانی که این مطلب رو میخونن خواهش میکنم دعا کنید تا پیکر برادر عزیزم پیدا بشه.
🌷خواهرم دعاها مستجاب شد و مجتبی در ماه عزای اقا امام حسین برگشت و مهمان دلهای گنه کارمان شد.
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴