توی کوچه پیرمردی رو دیدم که روی
زمین سرد خوابیده بود...
سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛
اون شب رختخواب آزارم
می داد! و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد...
رختخوابم رو جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب، سرما توی بدنم نفوذ کرد
و مریض شدم ...
اما روحم شفا پیدا کرد
چه مریضی لذت بخشی ...
شهید چمران
#شهید_الگو
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
تقریبا 30 سالش بود .
از آموزشی باهاش آشنا شدم . موهای بچه ها رو ماشین میکرد . روپوش زده بود شبیه قصاب ها شده بود
بهش میگفتیم قصاب !!!
بخاطر تمرینات سخت و نفسگیر و دوری از بچه ها خیلی از لحاظ جسمی و روحی خسته بودند .
یک روز که نزدیک اذان ظهر برای نماز چند دقیقه ای به همه استراحت داده بودند . من و دوستم سید جواد نشسته بودیم که مهدی اومد پیشمان نشست و گفت چیه پکرین ، تو خودتونین ، یکم با من صحبت کنین حالتون خوب بشه .
دوستم سید جواد به مهدی گفت : مهدی تو زن و بچه نداری ؟
مهدی گفت : چرا دوتا بچه دارم .
ما بهش گفتیم مهدی تو دلت برای زن و بچت تنگ نمیشه ؟
یه دفعه دیدم مهدی روشو کرد اون طرف...
وقتی روشو برگردوند چشاش پر اشک شده بود و گفت : چرا دلم تنگ میشه ، ولی عشق بی بی زینب دیوونم کرده .
مهدی از آموزشی همش میگفت : من شهید میشم و ما بهش میخندیدیم ، نگو اون راست میگفت و ما نمی فهمیدیم .
🌹 شهید مهدی حسینی 🌹
#کپی_فقط_با_ذکر_پنج_صلوات_جهت_سلامتی_امام_زمان_عج
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#شهید_الگو