#عاشقانهشهـــدا☺️❤️
.. ظرف های شام ، دو تا بشقاب و یک قابلمه بود .
رفتم سر ظرف شویی ،
گفت :
" انتخاب کن ، یا تو بشور من آب بکشم ، یا من میشورم تو آب بکش "
گفتم :
" مگه چقدر ظرف هست ؟ "
گفت :
" هر چی هست ، انتخاب کن با هم انجام میدیم " ..
رواے:همسرشهید❤️
#مهدےزینالدین🌹
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔰 #عاشقانهشهدا
همسرم، خیلی بامحبت بود مثل یه مادری که از بچهاش مراقبت میکنه از من مراقبت میکرد؛ یادمه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود، خسته بودم، رفتم پنکه رو روشن کردم و خوابیدم، «من به گرما خیلی حساسم» خواب بودم و احساس کردم هوا خیلی گرم شده و متوجه شدم برق رفته، بعد از چند ثانیه احساس خیلی خنکی کردم و به زور چشمم رو باز کردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه، دیدم کمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و مثل پنکه بالای سرم میچرخونه تا خنک بشم و دوباره چشمم بسته شد از فرط خستگی، شاید بعد نیمساعت تا یکساعت خواب بودم و وقتی بیدار شدم دیدم کمیل هنوز داره اون ملحفه رو مثل پنکه روی سرم میچرخونه تا خنک بشم، پاشدم، گفتم: کمیل تو هنوز داری میچرخونی!؟ خسته شدی! گفت: خواب بودی و برق رفت و تو چون به گرما حساسی میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشی و دلم نیومد.
🌷شهید کمیل صفریتبار🌷
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸