🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🌸🍃 🍃 #تلنگرانه #دایرکتیها #قسمتدهم با اینکه همه چتا رو پاک کرده بودم و دیگه خبری از صفحه های مج
🌸🍃
🍃
#تلنگرانه
#دایرکتیها
#قسمتیازدهم
غلط کردم کیوان..
غلط کردم..تروخدا منو ببخش😭
همه چی تموم شده...من سرم به سنگ خورده... تروخدا منو ببخش کیوان..
[کیوان]
ببخشم!!؟؟چیکار کردی با من..؟😑
چیکار کردی با خودت؟😠
چی کم داشتی ها!!!
گیرم که کم داشتی،باید با اون مرتیکه چت میکردی؟!
دردی داشتی به خودم میگفتی
چرا به یه نامحرم آخه!!!چراااا..😩
هر چی من گریه و عذر خواهی میکردم بی فایده بود،به پاش افتادم...
همه چی رو براش توضیح دادم🗣
اما کیوان عصبی بود و گوششـ👂 به این حرفا بدهکار نبود!چشماش آماده باریدن بود،اما غرور مردونه اش اجازه باریدن نمی داد..کتشو برداشت رفت سمت در..
گفتم نرو کیوان..یه چیزی بگو.. اصلا بزن درگوشم..چرا هیچی نمیگی..تنهام نذار کیوان..برگشت زل زد تو چشمـ👀ـام
چشماش کاسه ی خون شده بود
گفت فرشته سقوط کردی،بدجوری ام سقوط کردی
از چشمم افتادی..حیف اسم فرشته که رو تو گذاشتن،دیگه فرشته نیستی!!!
در کوبید و رفت🚶♂
تو چشماش نفرت رو دیدم...
تو چشماش غرور له شده شو دیدم..
نشستم پشت در و زانوی غم بغل کردم
و های های گریه کردم
کیوان 3شب تموم خونه نیومد!!🙎♀
تو این چند سال سابقه نداشت یه شبم تنهام بذاره. اما سه شبانه روز تنهام گذاشت گوشیشـ📲ـم خاموش بود
از ترس آبروریزی نمیتونستم ازخانواده و دوست و آشنا سراغش رو بگیرم
سه شبانه روز اشک ریختم و اشک..
دریغ از یه لحظه آروم گرفتن..
بلند شدم وضو گرفتم دو رکعت نماز خوندم،از خدا خواستم منو ببخشه و آبرومو حفظ کنه..
انقدر با خدا حرف زدم و گریه کردم که نفهمیدم کی سر سجاده خوابم برد...
شب بالاخره کیوان به خونه برگشت
داغون داغون...انگار عزیزی رو از دست داده باشه!!!کیوان شکسته شده بود و من مسبب این بدبختی بودم..
ادامه دارد...
#فاطمهقاف
#کپیبدونذکرنامنویسنده
#شرعاجایزنیست
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
http://eitaa.com/golestanekhaterat