eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.1هزار دنبال‌کننده
25.3هزار عکس
9.7هزار ویدیو
194 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی نام : شاهرخ شهرت : ضرغام تولد : ۱۳۲۸ تهران شهادت : آبادان ۵۹/۹/۱۷ 🍁 اينها مشخصات شناسنامه اي اوست . کسي که در سي و يک سال عمر خود زندگي عجيبي را رقم زد . از همان دوران کودکي با آن جثه درشت و قوی خود ، نشان داد که خلق و خوي پهلوانان را دارد هيچ گاه زير بار حرف زور و ناحق نميرفت . دشمن ظالم و يار مظلوم بود . 🍁 دوازده سالگي طعم تلخ يتيمي را چشيد . از آن پس با سختي روزگار را سپري کرد . در جواني به سراغ کشتي رفت . سنگين وزن کشتي مي گرفت . چه خوب پاه هاي ترقي را يکي پس از ديگري طي مي کرد . قهرمان جوانان ، نايب قهرمان بزرگسالان ، کشتي فرنگي . همراهي تيم المپيک ايران و ... 🍁 اما اينها همه ماجرا نبود . قدرت بدني ، شجاعت ، نبود راهنما ، رفقاي نا اهل و... همه دست به دست هم داد . انساني بوجود آمد که کسي جلو دارش نبود . هر شب کاباره ، دعوا ، چاقوکشي و ... پدر نداشت . از کسي هم حساب نمي برد . 🍁 مادر پيرش هم کاري نمي توانست بکند الا دعا ! اشک مي ريخت و براي فرزندش دعا مي کرد . خدايا پسرم را ببخش ، عاقبت به خيرش کن . خدايا پسرم را از سربازان قرار بده . ديگران به او مي خنديدند . اما او مي دانست که سلاح مؤمن دعاست . 🍁 کاری نميتوانست بکند الا دعا . هميشه مي گفت : خدايا فرزند مرا به تو سپردم . خدايا همه چيز به دست توست . پسرم را نجات بده ! زندگي در غفلت و گمراهي ادامه داشت . تا اينكه دعاهاي مادر پيرش اثر كرد . مسيحا نفسي آمد و از انفاس خوش او مسير زندگي تغيير كرد . ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹 گذری کوتاه بر زندگی پس از سخنرانی تاریخی در عصر عاشورای سیزدهم خرداد 1342 حکومت شاه در واکنش به این سخنرانی، حضرت و علمای دیگری را دستگیر کرد که از جمله آنها بود. مبارزات سیاسی این عالم مجاهد علیه رژیم منحوس پهلوی سالها ادامه یافت تا این که سرانجام در تیرماه سال 1353 هجری شمسی ساواک بار دیگر او را دستگیر کرد. به گواهی اسناد تاریخی ، ماموران خون ریز ساواک با وحشیانه ترین شکنجه ها - که سوراخ کردن استخوانها با مته های برقی یکی از فجیع ترین شکنجه ها بود - می خواستند آن را از راه و مسیری که انتخاب کرده باز دارند ولی این عالم شجاع با تنی پاره پاره جمله معروف و تاثیر گذار خود را با صدای بلند فریاد زد و در کاغذ اعترافات نوشت که : 🌹دشمن خمینی کافرست و من فکر می کنم تنها کسی که می تواند ایران را نجات دهد است 🌹 این مجاهد نستوه سرانجام در دی ماه 1353 براثر شکنجه های شدید جسمی و روحی در دخمه های ساواک به رسید. پیکر آغشته به این عالم پس از تشییع باشکوه در ، در قبرستان این شهر به خاک سپرده شد . http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 گذری بر زندگی از اقدامات مهم و بنيادين اين بزرگوار مي توان اجمالاً به مواردي چند اشاره نمود. ـ تأسيس دانشكده پرواز (خلباني) اين آرزوي ديرينه هر ايراني وطن پرست و پرسنل نيروي هوايي بود. اولين سري دانشجويان خلباني در مهرماه سال ۱۳۶۷ وارد دانشكده پرواز شدند. -تأسيس دانشگاه هوافضا با ۸ گرايش تحصيلي و مبتني بر برنامه هاي آموزشي ، مجموعه هاي كارشناسي و مصوبات وزارت فرهنگ و آموزش عالي. ـ تأسيس دانشكده پرستاري و راه اندازي مركز تحقيقات و آموزش پزشكي (پاتولوژي) نيروي هوايي. ـ توجه به آموزش كارا (حين خدمت) و آموزش پرسنل رده مياني. ـ ايجاد هنرستان كارودانش ، فني و حرفه اي درمركز آموزشهاي هوايي و اجراي برنامه هاي آموزش و پرورش براي افرادي كه حداكثر با سن شانزده سال به استخدام نهاجا درآمده بودند تا بتوانند همانند دانش آموزان دبيرستان به تحصيل بپردازند و ديپلم رسمي كشور به آنها اعطاشود. ـ ايجاد شبكه ديده باني به منظور تقويت سيستم پدافندي كشور ـ ايجاد شبكه ديده باني بصري ـ ايجاد موانع هوايي بر فراز دره ها، گذرگاهها و ارتفاعات و... كه به واقع معماري آينده نگر براي سيستم پدافند هوايي كشور بود با راه اندازي تأسيسات و امكانات جديد تعمير و نگهداري و نيز اجراي پروژه هايي نظير پروژه اوج و نيز راه اندازي مركز پژوهش، تحقيقات و آموزش (پتا) توان نگهداري نيرو را تقويت و به چندين برابر قدرت قبلي ارتقاداد. اين مهم براي كشوري كه پايه هاي صنعتي اش تقريباً ضعيف بود كاري شگرف مي باشد. ايجاد مؤسسات فني و صنعتي پيشرفته براي آموزش پروازي مرحله مقدماتي دانشجويان خلباني با كمك مهندسين و متخصصين نهاجا با ساخت هواپيماي پرستو. اين هواپيما از نظر امكانات عملياتي تقريباً شبيه هواپيماي بونانزاي ساخت آمريكا مي باشد. ... http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🇮🇷🕊🌹🇮🇷🌹🕊🇮🇷 🌹 رادیو لندن در دو خبر مختلف گفت: "گفت و گو میان جنبش آیت‌الله خمینی و ارتش آغاز شده است. گروهها و اقشار مختلف مردم، از جمله دانشگاهیان، از دولت موقت مهندس بازرگان پشتیبانی و حمایت کردند." 🌷 روحانیون و مردم زنجان و بخش‌های تابعه در یک راهپیمایی بی‌سابقه پنجاه هزار نفری، حمایت قاطع خود ار از امام خمینی و نخست وزیر منصوب او اعلام داشتند. 🌹 آسوشیتدپرس خبر داد: "دیپلمات‌های غربی نزدیک به ارتش معتقدند که ژنرال‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که برای کودتا قوی نیستند." 🌷 رادیو لندن و رادیو مسکو، هر دو خبر دادند: "صدها تن از افسران سابق، از جمله چند تن از امرای ارتش که به علت مخالفت شاه از ارتش اخراج شده‌اند، پشتیبانی خود را از آیت‌الله خمینی اعلام کردند." 🌹 فرماندار نظامی تهران به این دلیل که مردم به مقررات حکومت نظامی اهمیت نمی‌دهند، ساعات منع عبور و مرور را کاهش داد. 🌷 سیزده نفر دیگر از نمایندگان مجلس استعفا دادند. 🌹 جمعی از هواداران رژیم به طرفداری از قانون اساسی، در یکی از سالن‌های ورزشگاه امجدیه اجتماع کردند. 🌷 "انور سادات" رییس جمهوری مصر، با شاه در مراکش تماس گرفت. 🌹 شرکت‌های مهم حمل و نقل هوایی به علت نا امن بودن قلمرو هوایی ایران، پرواز‌های خود را به ایران قطع کردند. 🌷 مجمع عمومی سازمان ملل متحد از اوضاع ایران اظهار نگرانی کرد. 🌹 یک تبعه آمریکا که در اصفهان راننده‌ای را مضروب کرده بود، توسط محکمه شرعی مردم، پس از پرداخت دیه، آزاد شد. (طبق قانون کاپیتولاسیون، محاکم ایران حق محاکمه هیچ یک از افراد تبعه آمریکا را نداشتند. تشکیل این دادگاه مردمی نشانه قوت یافتن روز افزون مردم مسلمان بود.) شادی روح و http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴 امام خمینی با توجه به دلایل و واقعیت های فوق در تاریخ 25 / 11 / 1367 در ضمن چند سطر کوتاه با صدور حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی و ناشرین مطلع از محتوای کفرآمیز این کتاب، انقلابی دیگر برپا کرد. متن حکم تاریخی امام راحل باسمه تعالى‏ إنا للَّه و إنا إلیه راجعون‏ به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان مى‏ رسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانى» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتواى آن، محکوم به اعدام مى ‏باشند. از مسلمانان غیور مى‏ خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آن‌ها را اعدام نمایند تا دیگر کسى جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است ان شاء اللَّه. ضمناً اگر کسى دسترسى به مؤلف کتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد؛ و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. روح اللَّه الموسوی الخمینى‏ در پی این حکم صفوف مسلمانان صرف نظر از مذاهب و زبان و کشورهایشان متحداً در برابر غرب ایستادند. پیامدهای این واقعه موجودیت جامعه اسلامی را به‏ عنوان یک امت واحده جلوه‏ گر ساخت و نشان داد که مسلمانان علیرغم اختلافات داخلی و مغایرتهای جانبی هرگاه بدرستی رهبری شوند می‏ توانند به ‏عنوان پیشتازان حرکت احیای ارزشهای دینی در آیندۀ جهان نقشی تعیین‏ کننده برعهده بگیرند. همچنین صدور این حکم تصور اشتباه غربی ها را در اینکه ایران با پذیرش قطعنامه از هدف های انقلابی اسلامی خود دست کشیده است، در هم ریخت. http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 با سلاح هائی که در عملیات های مختلف غنیمت به دست آورده بودیم ، ایشان یک مجموعه ای به نام تک تیر انداز بوجود آورده بود که خودش سرپرستی آن را بر عهده داشت... در حین خطوط پدافندی ایشان کار میکرد و با یک علاقه زائد الوصفی می آمد و توی یک شرایط مشکل و یک شرایط خوبی که به طرف دشمن اشراف باشد قرار می گرفت و دشمن را با اسلحه خودش اذیت می کرد ، دشمن را می کشت و هر چه که دشمن دنبال می کرد که ببیند تیر از کجا می آید، از کجا آتش می آید ، به قدری ایشان کار کرده بود که دشمن متوجه این امر نمی شد ، من خودم بعد از عملیات طریق القدس نزدیک ایشان بودم و دیدم که عراقی ها می آمدند بروند دستشویی ، ایشان هدف می گرفت و آنها در همان حال زمین می خوردند و من خودم چندین صحنه را شاهدش بودم در این موقع بود جایی که ایشان جنگ می کرد عراقی ها کشف کردند و یک تیری رها شد و من خودم کنار ایشان ایستاده بودم که این تیر آمد و خدا خیلی رحم کرد و خدا به ما خیلی لطف کرد که ایشان را نگه داشت. همان لحظه این تیر آمد از بغل گوش ایشان رد شد و لاله راست گوش ایشان را سوراخ کرد ولی اصلا خم به ابرو نیاورد و با یک حالت بشاش و خندانی دو مرتبه کارش را با یک جدیت بیشتری انجام داد و یک عکس از ایشان هست که نمایانگر کاری بود که داشت انجام می داد و خود گواه صادقی از فعالیت ها و تلاش و مبارزه او بود . شادی روح و http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🍀💐🌹🕊🌹💐🍀 از عید هم که فقط آجیل خوردن و خود را با شیرینی خفه کردن و بازی با بچه های فامیل را بلد بودم و دست آخر هم عیدی گرفتن که از همه شیرین تر بود. برای گرفتن عیدی بود که هنوز نرفته به خانه فامیل، به پدرمان می گفتیم که زود بلند شود برویم؛ ولی جبهه دیگر این حرف ها را نداشت و با وجودی که سن و سالی نداشتیم، خودمان شده بودیم صاحب خانه. گودالی کوچک در سینه سخت کوره های سنگی کنده بودیم و اطراف آن را با گونی های پر از خاک، محصور کردیم و ورقه ای فلزی را سقف آن کردیم و چند گونی و کمی خاک هم به جای آسفالت بام روی ورقه فلزی ریختیم و یک لایه کلفت پلاستیک هم روی آن گذاشتیم. ... http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🍀💐🌹🕊🌹💐🍀 در هشت سال دفاع مقدس، هشت بهار بر مردم ایران گذشت که طی این سالها بسیاری از رزمندگان در کنار خانواده نبودند و در جبهه ها سال را نو می کردند و یا با فرارسیدن هر بهاری در این هشت سال خانواده هایی بودند که تنها قاب عکس پدر یا برادر شهیدشان زینت بخش سفره هفت سین شان می شد. عده ای از خانواده های ایرانی نیز در بیمارستان در کنار جانبازان خویش سال نو را به یکدیگر تبریک می گفتند و یا در کنار قبور شهدای تازه پر کشیده خود سفره هفت سینی ساده از سنبل و سیب و گلاب و سبزه و.... پهن می کردند و این سنت زیبا از آن پس باقی ماند و ما هر ساله شاهد حضور مردم و خانواده شهدا در گلزار شهدای سراسر کشور در هنگامه تحویل سال هستیم که مردم به برکت این مکان مقدس برای خود و خانواده و کشور و جهان آرزوی خویش را بر زبان می آورند و در حق یکدیگر به درگاه خداوند سبحان دعا می کنند . ... http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی دستیابی آیت الله شهیدصدر به درجه اجتهاد و فقاهت، پیش از بلوغ شرعی در تاریخ شیعه بی‌سابقه بود. همچنین مرجعیت این فقیه جوان و تقلیدِ مردم عراق و دیگر بلاد عربی از او نیز بسیار حایز اهمیت بود. زیرا او پیش از رسیدن به چهل سالگی از مراجع بزرگ جهان اسلام محسوب می‌شد . در سال 1392 قمری، رژیم بعث عراق، دستگیری و شکنجه مبارزان مسلمان را افزایش داد. شهید آیت الله صدر، که از رهبران مبارز مسلمان بود و به نفع اسلام و مسلمین تبلیغ می‌کرد، بر اثر بیماری در بیمارستان بستری شد. اما حکومت عراق، در بیمارستان هم ایشان را رها نکرد و بر آن شد که ایشان را دستگیر کند. ابتدا بیمارستان را محاصره کرده و سپس آیت الله صدر را با همان بیماری و ضعف، به بخش زندانیان بیمارستان کوفه برد. مدتی نگذشت که مردم مسلمان با اجتماع و اعتراض به دستگیری ایشان، سبب آزادی آیت الله صدر ایشان شدند. رژیم بعث عراق، در تاریخ 16 فروردین 1359، آیت الله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی را دستگیر و به بغداد برد. رئیس سازمان امنیت کشور عراق، آیت الله صدر را به مرگ تهدید کرد و از ایشان خواست که چند کلمه برضد انقلاب اسلامی ایران بنویسد تا از مرگ نجات یابد. اما آیت الله صدر مخالفت کرد و گفت: «من آماده شهادتم.» آن گاه این خواهر و برادر مجاهد و عالم را به شکنجه‌گاه بردند و به شهادت رساندند. سرانجام در تاریخ 19 فروردین 1359، در نیمه های شب جنازه آن دو شهید را به خانواده‌شان تحویل دادند . 🌹 🕊 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊 روزه گرفتن جرم سنگین‌تری بود ، بچه‌ها غذای ظهر را می‌گرفتند و در یک پلاستیک می‌ریختند ، چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می‌زدند و سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می‌کردند و افطار میل می‌نمودند، اگر موقع تفتیش از کسی غذا می‌گرفتند او را شکنجه می‌دادند. آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیاناً در شب می‌دادند را بچه‌ها به عنوان افطار می‌خوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب می‌گذشت. خدا شاهد است امروز که سال ها از اسارت می‌گذرد هنگام ماه مبارک رمضان همه نوع خوراکی با بهترین کیفیت در سفره‌هایمان یافت می‌شود ولی لذت افطار دوران اسارت را ندارد. به نظر من آن غذا، غذای بهشتی بود و ما هنگام افطار واقعاً حضور خدا را احساس می‌کردیم. دعای افطار با حال و هوای معنوی خاصی توسط بچه‌ها قرائت می‌شد ، هر چند پس از صرف افطاری تا افطار بعد هیچ خبری از خوراکی نبود ولی خیلی برایمان لذت بخش بود . راوی : سردار مرتضی حاج باقری شادی روح و و سلامتی http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌹💐🌷🕊🌷💐🌹 برای مدتی نسبتاً طولانی، پدر هزینۀ تحصیلش را می‌پرداخت؛ اما پس از آن دیگر آن هزینه را قبول نکرد و گفت نیازی نیست و خودش شب و روز کار می‌کرد تا مخارجش را تأمین کند. او در مدت تحصیل دوبار به ایران آمد ؛ اما هیچ گاه تحت تأثیر قرار نگرفت و بسیار لباس می‌پوشید و رفتاری شایسته داشت. اخذ مدرک لیسانس انرژی اتمی ‌او از دانشگاه فلوریدای آمریکا، مصادف بود با آغاز جنگ در ایران و بنا به خواست خویش برای اَدای دِین به کشورش بازگشت. او همراه با شوهر خواهرش در تهران جویای کار شد؛ اما از او کارت پایان خدمت سربازی خواستند. که قلباً مشتاق رفتن به جبهه بود، سریعاً اقدام کرد و بعد از اتمام دورۀ آموزشی در ارتش به جبهه فرستاده شد. در آنجا پس از اطلاع از تحصیلات وی سعی کردند او را به عقب بفرستند و از جبهه دور نگه دارند؛ زیرا اعتقاد داشتند کشور در آینده به حضور و تحصیلاتش نیاز خواهد داشت؛ اما او سر سختی کرده و حضورش در جبهه را در اولویت می‌دانست و آنجا مسئولیت معاون گروهان را به عهده گرفت و حتی بعد از مجروحیت کِتفش زیاد در مرخصی نماند و به جبهه بازگشت. آخرین باری که در طول یک‌سال حضورش در جبهه به مرخصی آمد، خواهرش بود. هر چه خانواده اصرار کردند که مرخصی‌اش را تمدید کند و بیشتر بماند قبول نکرد و دوباره راهی جبهه شد. سرانجام یک روز قبل از آزادی خرمشهر در تاریخ دوم خرداد ماه 1361 در عملیات بیت‌المقدس با اصابت ترکش به سر و صورت خالصانه به سوی معبود پر کشید و پیکر پاکش را در گلزار نجف‌آباد به خاک سپردند . 🌹 🕊 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 با لياقت و كارآيي شايسته اي كه از خود نشان داد طولي نكشيد كه از سوي سردار سرافراز سپاه اسلام شهيد محمد بروجردي به سمت مسئول گروهان سپاه منصوب شد، سپس به پاوه رفت و فرماندهي عمليات آنجا را پذيرفت. بعد از پاكسازي منطقه پاوه به سنندج آمد و در پي آن به سپاه مريوان پيوست، مدت دو ماه در روستاهاي تيش تيش و شويشه بود بعد به مريوان رفت و به فرماندهي سپاه آنجا منصوب شد. در آن سمت بود كه به پاكسازي روستاهاي مريوان از لوث نيروهاي ضد۸ انقلاب پرداخت و موفق شد با ياري همرزمان غيور خود بسياري از روستاها را پاكسازي و تعداد زيادي از نيروهاي ضد انقلاب را كه در آنها مقر داشتند به هلاكت برسانند. به هر روستايي كه مي رفت ماهيت پليد گروهك ها را افشا مي كرد و اهالي را براي پيوستن به پيشمرگان مبارز كُرد دعوت مي كرد بطوريكه تعداد زيادي از آنها دعوت شهيد فرشته را پذيرفته و در جمع مجاهدان نور عليه ظلمت قرار مي گرفتند. بعد از آنكه روستاهاي مريوان پاكسازي شد از سوي فرمانده سازمان پيشمرگان مسلمان كُرد ماموريت يافت به منطقه كامياران برود و به پاكسازي آنجا اقدام كند. ... 🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌷👆🌷👆🌷 یک دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا همین‌طور که صحبت می‌کردند، گفتند: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه‌ی جوامع بشری، نه فقط در میان عرب‌ها مظلوم بود. نه می‌گذاشتند درس بخواند، نه می‌گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدان‌های... ! که هنگام سخنرانی رو به جمعیت و پشت به قبله بودند، با یک چرخش ۴۵ درجه‌ای به طرف چپ جایگاه افتادند. اولین محافظ خودش را بالای سر رساند. مسجد کوچک بود و همان یک محافظ، به تنهایی تلاش کرد که را بیاورد بیرون. امام جماعت، متحیر وسط مسجد مانده بود. چشمش به یک صوت ‌افتاد که مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جداره‌ی داخلی ضبط شکسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند « عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی » بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، لحظاتی به هوش آمدند. سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد. محافظ‌ها بلیزر سفید را انگار که ترمز نداشت، با سرعتی غیر قابل تصور می‌راندند. در مسیر بیمارستان، هر وقت به هوش می‌آمدند، زیر لب زمزمه‌ای می‌کردند؛ می‌گفتند. لب‌ها و چشم‌ها تکان می‌خوردند؛ خیلی کم البته. در خیابان قزوین، خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید. پنج نفر آدم با قیافه‌ی خون‌آلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند و را روی دست این طرف و آن طرف ‌بردند. با آن صورت خون‌آلود، کسی شهر را نشناخت. دکتری ضربان را گرفت: «نمی‌شود کاری کرد.» محافظ‌ها با سرعت به سمت در خروجی رفتند. پرستاری که تازه از راه رسیده بود، پرسید: «ایشان کی هستند‌؟ دارند تمام می‌کنند» اسم را که شنید، گفت: «ببریدشان بیمارستان؛ اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید.» 🌷👇🌷👇🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 کلیه بیمارستان‌هایی که این حادثه به آن‌ها انتقال یافته بود، به شدت از طرف مامورین کنترل می‌شد. ساعت ۲۲/۳۰ دقیقه از بیمارستان طرفه خبر رسید: تا این ساعت هشت که پیکر آن‌ها به کلی متلاشی شده به این بیمارستان برده شده‌اند و یکی از آقای طباطبایی نماینده مجلس شورای اسلامی است و هویت هفت نفر دیگر هنوز مشخص نشده است. در این بیمارستان همچنین ۲۰ بستری است که حال مزاجی هشت نفر از آنان وخیم است. در فاصله ساعت ۲۳ تا ۲۴ ، بیست و چهار از زیر آور خارج شدند و ساعت ۲۴ در حالی که نیروهای امدادگر مرکب از ارتش، سپاه، پلیس و کمیته در محل حادثه بودند ، محوطه دفتر حزب پر از افرادی بود که برای امداد و کمک رسانی از لحظات اول حادثه خود را به محل رسانده بودند و این ازدحام سبب ناهماهنگی هایی در امر کمک رسانی شده بود. ساعت ۲۴ با اعلام نیاز به از سوی بیمارستان‌های تهران که را پذیرفته بودند، عده‌ای از مردم در مقابل بیمارستان‌ها اجتماع کردند تا اهداء کنند. در عملیات نجات ، اورژانس تهران حدود از مجروحین را به بیمارستان‌های سینا،انقلاب، طرفه و فیروزگر انتقال داد و نیز عده‌ای توسط سایر ارگان‌ها به دیگر بیمارستان‌ها انتقال یافتند. عده‌ای از هم به بیمارستان‌های دیگری چون جرجانی، نجمیه، بازرگانان، شفا، یحیائیان، سوانح شماره ۵ و امیراعلم انتقال داده شدند. ساعت نیم بامداد ، ده‌ها تن از ماموران کمیته‌های انقلاب اسلامی ۹ و ۱۰، سپاه پاسداران، ارتش، دژبان و ماموران نجات و امداد آتش نشانی به همراه گروهی از مردم با تلاش زیادی و با بیل و کلنگ و حتی دست، مشغول کنار زدن خروارهاخاک و تیرآهن و تکه‌های بتون و آسفالت سقف بودند تا اجساد راه انقلاب اسلامی و را بیرون بیاورند. ضمن این تلاش کسانی که مربوط به ارگان‌ها و نهادهای مختلف بودند، سعی می‌کردند که بتوانند را پیدا کنند. خیلی‌ها برای اطلاع از سرنوشت این مرد بزرگ، بی‌تاب بودند. حتی آن‌ها که بودند و تنشان زیر آوار بود، در همان حال اولین سوال‌شان از کسانی که به کمک آن‌ها آمده بودند، وضعیت بود. 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
💐🍀🌹🕊🌹🍀💐 مدتی بعد دوباره را صدا کردم و گفتم : باید مسئول گروهان بشی . رفت یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم . گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از گردان بری ! کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی ! گفتم : صبــر کن ببینم . یعنی چی که تو باید شرط بذاری ؟! اصلا بگو ببینم . بعضی هفته ها که نیستی کجا می ری ؟ اصرار می کرد که نگوید . من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی . بالأخره گفت : حاجی تا زنده هستم به کسی نگو ، من سه شنبه ها از این جا می رم و تا عصر چهارشنبه بر می گردم . با تعجب نگاهش می کردم . چیزی نگفتم . بعد ها فهمیدم مسیر 900 کیلومتری دارخــوئیــن تا را می رود و بعد از خواندنن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر می گردد . یکبار همراهش رفتم. نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم . نگاهی به انداختم . سرش به شیشه بود . مشغول خواندن بود . از چشمانش جاری بود. در مسیر برگشت با او صحبت می کردم . می گفت : یکبــــار 14 بار ماشین عوض کردم تا به رسیدم . بعد هم نماز را خواندم و سریع برگشتم . 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 دلنوشته در ماه محرم سال 1395 خدایا، یکسال گذشت و من کل سال را تنها با خاطرات همان چند روز جهاد گذراندم... زنده‌ام به امید دوباره رفتن... مپسند... مپسند که این‌گونه رنج بکشم...سینه‌ام دیگر تاب ندارد... مگر چند نفر شوق رفتن دارند؟ یعنی بین این همه خوبان روسیاهی چون من راه ندارد؟ مگر جز این است که حسین علیه‌السلام هم عباس علیه‌السلام را برد و هم حُر را...مگر جز این است که هم حبیب روسفید شد و هم جون... خدایا اگر شوقی هست، اگر شجاعتی هست، اگر روحم به تکاپو افتاده است برای رفتن همه و همه به لطف تو بوده و بس...می‌توانستی مرا هم در این دنیا غرق کنی...می‌توانستی مرا هم آنقدر سرگرمدنیا کنی که فکر جهاد هم نباشد جه برسد به رفتن... می‌توانستی آنقدر وابسته‌ام کنی که نتوانم از داشته‌هایم دل بکنم...اما خدایا، از همه چیز دل بریده‌ام... از زن و فرزندم گذشتم... دیگر هیچ چیز این دنیا برایم ارزشی ندارد جز آنچه که مرا به تو برساند... خدایا، من از همه چیز این دنیا گذشتم تو نیز از من بگذر... و این همه را فقط از لطف تو می‌دانم... پس: ای که مرا خوانده‌ای؛ راه نشانم بده ... 🌹 🕊 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🕊🏴🌹🏴🕊🥀 طبری و شیخ ابن نما روایت کرده اند از نوار، همسر خولی که گفت: آن ملعون سر آن حضرت را به خانه آورد و در زیر رختشوی خانه جای داد و به طرف رختخواب خویش رفت. من از او پرسیدم چه خبری داری؟ بگو! گفت: سر حسین را آوردم، گفتم وای بر تو، مردم طلا و نقره می آورند تو سر حسین علیه السلام فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله را می آوری؟ به خدا سوگند که سر من و تو در یک بالین جمع نخواهد شد، این جمله را گفتم و از رختخواب خارج شدم . به سوی آن رختشوی خانه رفتم که سر مطهر در زیر آن بود و نشستم، پس سوگند به خدا که پیوسته می دیدم که نوری مثل عمود از آنجا تا به آسمان کشیده شده بود، و مرغان سفید را می دیدم که در اطراف آن سر پرواز می کردند تا آنکه صبح شد و آن سر مطهر را خولی به نزد ابن زیاد برد. چون عمر سعد سر امام علیه السلام را به خولی سپرد دستور داد تا دیگر سر ها را که هفتاد و دو تن به شمار می رفت از خاک و خون پاک کردند و به همراهی شمر و قیس ابن اشعث و عمر ابن حجاج برای ابن زیاد فرستاد. به قولی سر ها را در میان قبائل کنده و هوازن و بنی تمیم و بنی اسد و مردم مذحج و سایر قبائل تقسیم کرد، تا به نزد ابن زیاد ببرند و به این وسیله به دربار او نزدیک شوند و خود آن ملعون بقیه آن روز و شب را آنجا بود و روز یازدهم را تا وقت ظهر در کربلا اقامت کرد و بر کشتگان سپاه خویش نماز خواند و همگی را به خاک سپرد و چون روز از نیمه گذشت، عمر سعد دستور داد که دختران پیغمبرصلی الله علیه و آله را با چهره های نمایان، بی مقنعه و بدون معجر بر شتران بدون جهاز سوار کنند. بر گردن حضرت سجاد علیه السلام غل و زنجیر سنگینی زدند و ایشان را مانند اسیران ترک و روم بردند . هنگام عبور از قتلگاه زن ها با نظر به بدن مبارک امام حسین علیه السلام و شهدا به صورت های خود لطمه زدند و با صدای صیحه مانند ندبه کردند. ... 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 از همان دوران راهنمایی که درگیر مسائل انقلاب شدیم احساس کردم که از خیلی فاصله گرفتم. احساس کردم که خداوند را به گونه‌ای دیگر می‌شناسد و بندگی می‌کند! ما می‌خواندیم تا رفع تکلیف کرده باشیم اما دقیقا می‌دیدم که از نماز و مناجات با خدا لذت می‌برد. شاید لذت بردن از برای یک انسان عارف و عالم طبیعی باشد اما برای یک پسر بچه ۱۲ ساله عجیب بود. من سعی می کردم بیشتر با او باشم تا ببینم چه می‌کند. اما او رفتارش خیلی عادی بود و مثل بقیه می‌گفت و می‌خندید. من فقط می‌دیدم اگر کسی کار اشتباهی انجام می‌داد خیلی آهسته و مخفیانه به او تذکر می‌داد. امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نمی‌کرد. فقط زمانی برافروخته می‌شد که می‌دید کسی در یک جمعی می‌کند و پشت سر دیگران صحبت می‌کرد در این شرایط دیگر ملاحظه بزرگی و کوچکی را نمی‌کرد با قاطعیت از شخص کننده می‌خواست که ادامه ندهد. من در آن دوران نزدیکترین دوست بودم. ما رازدار هم بودیم. یک بار از پرسیدم که من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت : طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم : طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم. ... 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🥀🕊🌹🎋🌹🕊🥀 تنها دانش‌آموز مدرسه بود که قبل از انقلاب با شجاعت روسری سرش کرد. این نشئت گرفته از ایمانش بود که دوست داشت حجابش را حفظ کند . از اوائل تشکیل نهضت سوادآموزی در دزفول، در حالیکه که سال چهارم دبیرستان خود را طی میکرد در تمامی جلسات عقیدتی- سیاسی که از طرف نهضت تشکیل شده بود شرکت مستمر و منظمی داشت و در ارزیابی پایانی این جلسات ایشان بعنوان یکی از خواهران نمونه در اجرای تکالیف محوله و درک مفاهیم تدریس شده مشخص شد. او علاقه زیادی به اجرای فرمان امام در امر مقدس سوادآموزی داشت و این را بارها متذکر شده بود که بیایم در نهضت خدمت بکنم تا اینکه در امتحان نهضت موفق، و بعنوان یکی از خواهران نمونه نهضت در ابعاد مختلف شناخته و ثبت گردید. شهیده فردی صدیق و با ایمان بود. معقول و با ادب بود. آرام بود و متین، چهره ای محبوب در خانه و خانواده داشت، پرکار بود و فعال، توکل و توسل اش به خداوند زیاد بود او خواهری بود واقعاً مسئول و متعهد، در رعایت حجاب ظاهر و باطن خود دقتی کم نظیری داشت گفتارش توأم با عمل بود، مطالعه خوبی در مسائل داشت و همیشه از سطحی نگری به مسائل پرهیز مینمود. معتقد بود که باید در اجرا امانتدار بود و باوفا .اعتقاد زیادی داشت که مفاهیم اسلامی را باید با زیربنای عرفان و معنویت بررسی نمود در غیر اینصورت زمینه برای انحراف محتمل است و در این رابطه هیچ وقت دعای کمیل اش، نماز جمعه اش، برمزار شهیدان رفتنش، سرزدن به خانواده ها ی شهدا و… را فراموش نمیکرد. و حتی در شب عروسی اش هم دعای کمیلش ترک نشده بود. ... 🥀🕊🌹🎋🌹🕊🥀 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹 پس از مجروح شدن وی را به بیمارستان انتقال دادند و پس از ۳ بار عمل جراحی قسمتی از روده‌های محمد علی قطع و برداشته شد اما با روحیه قوی که داشت دوباره توانست سلامتی خود را به دست آورد.همزمان با آغاز جنگ تحمیلی با توجه به این که محمد علی دو سال استراحت پزشکی داشت اما خود را برای نبرد با دشمن متجاوز آماده کرد، او بر این باور بود که باید از تخصص اش که در چند کشور مختلف دیده است برای خدمت به کشور و آموزش نیروهای ارتش استفاده کند. او که به تاکتیک‌های جنگی و استراتژیکی اشراف کامل داشت و این ویژگی بارز آن محمد علی بود.در روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ ارتش بعث عراق به ظرفیت دو لشکر تانک و با تمام تجهیزات، به خرمشهر حمله کرد و نیمی از خرمشهر را به اشغال خود درآورد، در این هنگام محمدعلی به همراه سایر کماندوها نیروی دریایی بوشهر با رشادت و جانفشانی و در حالی که تعداد نفرات آن‌ها کمتر از یک دهم لشکر عراق بود توانستند ۱۶۴ تا از تانک‌های افسانه‌ای که در اختیار لشکر عراق قرار داشت را منهدم کند و به کمک نیروهای خود ارتش عراق را به عقب راندند و به علت خسارت سنگینی که کماندوهای نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی به لشکر تانک صدام وارد آوردند بعد از اشغال خرمشهر، صدام متجاوز، خرمشهر را «گورستان لشکر تانک» خود نامید. در این درگیری‌ها ۱۳ ناو جنگی و موشک‌انداز ارتش عراق راغرق کرد. صفا توانست در طول یک هفته رکورد شکار تانک‌ در دنیا را بشکند.سرانجام با وجود مقاومت‌های بسیار کماندوهای نیروی دریایی ارتش و پس از انهدام صدها تانک و تار و مار کردن لشکر عراق، محمدعلی صفا در ۴ آبان ۱۳۵۹ بر اثر انفجار خمپاره و اصابت ترکش به ناحیه پیشانی، پا و پهلو به درجه رفیع شهادت نایل آمد. اعتقادات قوی شهید صفا و دیگر رزمندگان اسلام موجب شد تا آنها بتوانند در برابر امکانات بیشمار دشمن تا دندان مسلح مقاومت جانانه‌ای داشته باشند. 🌹 🕊 شادی روح و 🔹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 گذری بر زندگی از اقدامات مهم و بنيادين اين بزرگوار مي توان اجمالاً به مواردي چند اشاره نمود. ـ تأسيس دانشكده پرواز (خلباني) اين آرزوي ديرينه هر ايراني وطن پرست و پرسنل نيروي هوايي بود. اولين سري دانشجويان خلباني در مهرماه سال ۱۳۶۷ وارد دانشكده پرواز شدند. -تأسيس دانشگاه هوافضا با ۸ گرايش تحصيلي و مبتني بر برنامه هاي آموزشي ، مجموعه هاي كارشناسي و مصوبات وزارت فرهنگ و آموزش عالي. ـ تأسيس دانشكده پرستاري و راه اندازي مركز تحقيقات و آموزش پزشكي (پاتولوژي) نيروي هوايي. ـ توجه به آموزش كارا (حين خدمت) و آموزش پرسنل رده مياني. ـ ايجاد هنرستان كارودانش ، فني و حرفه اي درمركز آموزشهاي هوايي و اجراي برنامه هاي آموزش و پرورش براي افرادي كه حداكثر با سن شانزده سال به استخدام نهاجا درآمده بودند تا بتوانند همانند دانش آموزان دبيرستان به تحصيل بپردازند و ديپلم رسمي كشور به آنها اعطاشود. ـ ايجاد شبكه ديده باني به منظور تقويت سيستم پدافندي كشور ـ ايجاد شبكه ديده باني بصري ـ ايجاد موانع هوايي بر فراز دره ها، گذرگاهها و ارتفاعات و... كه به واقع معماري آينده نگر براي سيستم پدافند هوايي كشور بود با راه اندازي تأسيسات و امكانات جديد تعمير و نگهداري و نيز اجراي پروژه هايي نظير پروژه اوج و نيز راه اندازي مركز پژوهش، تحقيقات و آموزش (پتا) توان نگهداري نيرو را تقويت و به چندين برابر قدرت قبلي ارتقاداد. اين مهم براي كشوري كه پايه هاي صنعتي اش تقريباً ضعيف بود كاري شگرف مي باشد. ايجاد مؤسسات فني و صنعتي پيشرفته براي آموزش پروازي مرحله مقدماتي دانشجويان خلباني با كمك مهندسين و متخصصين نهاجا با ساخت هواپيماي پرستو. اين هواپيما از نظر امكانات عملياتي تقريباً شبيه هواپيماي بونانزاي ساخت آمريكا مي باشد. ... 🌹🕊🌴🥀🌴 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌
🍀💐🌹🕊🌹💐🍀 از عید هم که فقط آجیل خوردن و خود را با شیرینی خفه کردن و بازی با بچه های فامیل را بلد بودم و دست آخر هم عیدی گرفتن که از همه شیرین تر بود. برای گرفتن عیدی بود که هنوز نرفته به خانه فامیل، به پدرمان می گفتیم که زود بلند شود برویم؛ ولی جبهه دیگر این حرف ها را نداشت و با وجودی که سن و سالی نداشتیم، خودمان شده بودیم صاحب خانه. گودالی کوچک در سینه سخت کوره های سنگی کنده بودیم و اطراف آن را با گونی های پر از خاک، محصور کردیم و ورقه ای فلزی را سقف آن کردیم و چند گونی و کمی خاک هم به جای آسفالت بام روی ورقه فلزی ریختیم و یک لایه کلفت پلاستیک هم روی آن گذاشتیم. ... 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── ❌در نشر لینک حذف نشود❌
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀 پس از بهبودی نسبی دوباره در جبهه ها حاضر می شود . ۸ آبان ماه ۱۳۵۹ و رفیق همرزمش محمد رضا شمس ، در سنگر بودند که توسط تانک های رژیم بعثی محاصره می شوند . محمد رضا شمس دوست و همسنگر در این میان زخمی می شود و با سختی و مشقت بسیار او را به پشت خط می رساند . وی به جایگاه قبلی خود برگشته و می بیند تانک های عراقی به طرف رزمندگان در حال حرکتند . در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته بود به سمت تانک ها حرکت می کند . تیری به پای او می خورد و او از ناحیه پا مجروح می شود . وی با این حال خود را به تانک می رساند و با استفاده از نارنجک موفق می شود تانک را منفجر کند . با این انفجار سایر تانک ها دست به عقب نشینی می زنند . بدنبال شدن ، صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه‌های خود اعلام می‌کند که سیزده‌ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته ، آن را منفجر کرده و خود نیز شده ‌است . در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیان ‌کردند ، چنین فرمودند : رهبر ما آن طفل سیزده ‌ساله‌ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ‌تر است ، با نارنجک ، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت نوشید. 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی نام : شاهرخ شهرت : ضرغام تولد : ۱۳۲۸ تهران شهادت : آبادان ۵۹/۹/۱۷ 🍁 اينها مشخصات شناسنامه اي اوست . کسي که در سي و يک سال عمر خود زندگي عجيبي را رقم زد . از همان دوران کودکي با آن جثه درشت و قوی خود ، نشان داد که خلق و خوي پهلوانان را دارد هيچ گاه زير بار حرف زور و ناحق نميرفت . دشمن ظالم و يار مظلوم بود . 🍁 دوازده سالگي طعم تلخ يتيمي را چشيد . از آن پس با سختي روزگار را سپري کرد . در جواني به سراغ کشتي رفت . سنگين وزن کشتي مي گرفت . چه خوب پاه هاي ترقي را يکي پس از ديگري طي مي کرد . قهرمان جوانان ، نايب قهرمان بزرگسالان ، کشتي فرنگي . همراهي تيم المپيک ايران و ... 🍁 اما اينها همه ماجرا نبود . قدرت بدني ، شجاعت ، نبود راهنما ، رفقاي نا اهل و... همه دست به دست هم داد . انساني بوجود آمد که کسي جلو دارش نبود . هر شب کاباره ، دعوا ، چاقوکشي و ... پدر نداشت . از کسي هم حساب نمي برد . 🍁 مادر پيرش هم کاري نمي توانست بکند الا دعا ! اشک مي ريخت و براي فرزندش دعا مي کرد . خدايا پسرم را ببخش ، عاقبت به خيرش کن . خدايا پسرم را از سربازان قرار بده . ديگران به او مي خنديدند . اما او مي دانست که سلاح مؤمن دعاست . 🍁 کاری نميتوانست بکند الا دعا . هميشه مي گفت : خدايا فرزند مرا به تو سپردم . خدايا همه چيز به دست توست . پسرم را نجات بده ! زندگي در غفلت و گمراهي ادامه داشت . تا اينكه دعاهاي مادر پيرش اثر كرد . مسيحا نفسي آمد و از انفاس خوش او مسير زندگي تغيير كرد . ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸