🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
گم میشوم میان ِ #دلتنگی هایم! و #محو ِ نگاهت ... که مشتاقانه #پرواز را به انتظار نشسته ای... #شهید_
#خاطرات_شهدا🌷
💠 #منتظرت_هستم
🌷در مورد #شهید شدن آقا عبدالمهدی اگر فكری هم به ذهنم خطور میكرد، خودم را به كاری #مشغول میكردم تا فراموش كنم.
🌷سه روز قبل از آمدنش #خواب دیدم رفتم حرم #حضرت_زینب(سلام الله علیها). عکس همه شهدا به دیوارهای حرم بود. همان طور که نگاه می کردم، دیدم عکس همسرم هم بین آنهاست. از #شوکی که بهم وارد شد داد زدم «وای عبدالمهدی شهید شد.»
🌷از خواب #پریدم بالا. دستانم خیلی میلرزید. اتفاقا دو، سه ساعت بعدش، #زنگ زد. خواستم خوابم را تعریف كنم، ولی گفتم نگرانش نكنم. فقط گفتم: عبدالمهدی خوابت را دیدم.گفت: «چه خوابی؟» گفتم:وقتی آمدی، تعریف می کنم..
🌷آقا عبدالمهدی خیلی دل به دل بچه ها میداد و #انس_عجیبی با آنها داشت. انقدر كه بچهها دور پدرشان بودند با من نبودند. اهل #بازی با بچهها بود. فاطمه را خیلی به خودش #وابسته كرده بود. ریحانه هم كه جای خود داشت.
همه جا جای خالیاش پر شدنی نیست.
🌷بعد از شهادتش، هرشب #خوابش را میبینم. احساس میكنم الان هم یک لحظه از من و زندگی ام و بچههایم #غافل نیست! اگر زمانی كه آقاعبدالمهدی زنده بود، احساس خوشبختی میکردم، الان صدبرابر احساس #خوشبختی میکنم، چون میدانم به #آرزویش رسیده است.
🌷یک #دفترچه داشتم كه خاطراتم با عبدالمهدی را آنجا مینوشتم، گاه و بیگاه هم شعرهایم را، به خصوص اوایل زندگی كه هنوز بچهدار نشده بودم و #فرصت بیشتری داشتم.
🌷یک روز بعد از شهادت همسرم، دلم خیلی گرفته بود. گفتم بروم سراغ آن دفتر و #خاطراتمان را مرور كنم. به محض بازكردن دفتر، دیدم برایم یک #نامه نوشته با این مضمون كه «همسر عزیزم! من به شما #افتخار میکنم که مرا سربلند و عاقبت بخیر کردی و باعث شدی اسم من هم در لیست شهدای کربلا نوشته شود. آن دنیا #منتظرت هستم!»
راوی:همسر شهید
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#خاطرات_شهید🥀
●کنارشهرک محل زندگیمان باغ سبزے کاری بود،هر ازگاهی" #حاج_حمید"بہ آنجا سَری میزد بہ پیرمردی کہ آنجا مشغول کار بود #کمک میکرد،یکبارازنماز جمعہ برمیگشتیم کہ #حاجحمید گفت: بنظرت سَری بہ پیرمردسبزی کار بزنیم از احوالاتش با خبر بشیم؟!مدت زیادی بود کہ به خاطر جابجایے خبری ازاو نداشتیم.
زمانیکہ رسیدیم پیرمرد #مشغول بیل زدن بود حاج حمیدجلورفت بعداز احوال پرسی،بیل را از او گرفت مشغول بیل زدن شد،پیرمرد سبزے کار چند دستہ #سبزی بہ حاج حمید داد.
●سبزیها را پیش من آورد وگفت:این سبزیها را بجاے دست مزد بہ من داد.
گفتم:ازخانمم میپرسم اگر نیاز داره بر میدارم.گفتم: نہ سبزی احتیاج نداریم.
در ضمن شما هم کہ فی سبیل اللّه کار کردی.بعدازشهادتش یکی ازهمسایہ ها به پیرمردگفتہ بود کہ حاج حمید #شهید شده.
●پیرمرد با گریہ گفته بود من فکرکردم اون آدم #بیکارے است که بہ من کمک میکرد. اصلاً نمیدونستم شغلی بہ این مهمی داره و #سردار سپاهہ...
✍راوی: همسر شهید
#شهید_سید_حمید_تقوی_فر
#شهید_مدافع_حرم
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
#اینستاگرام
@Golestane_khaterate_shohada
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌙*🌙*🌙*🌙*🌙
🌟خــدایـا
هـمه را
از سر #من باز کن ،
تا مــن به ذکر تـو #مشغـول باشـم . . .
#شهـید_محسن_حججی🌷
#شبـــتون_شهــدایی💞
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──