eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.2هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
10.1هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
قلم می گیرم و . . . غرق نگاهت میشوم آخر نگاهـم ڪن ڪہ بنویسم غزلـــهـای دو چشـمت را #شهید_احمد_نیکجو
💠احمد نذر امام هشتم 🔹 احمد نذر امام هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بود. چهار پسر بدنیا آورد ولی هیچ کدام زنده نماندند 🔸تا اینکه دست به دامن امام هشتم شد و امام رضا(ع)، احمد را به ما هدیه کرد. این بار احمد ماندنی شد؛ احمد به قدری بود که مثال زدنی نبود، موهای طلایی داشت، واقعاً زیبا بود، 🔹 مادرم می‌ترسید بچه را بیرون بیاورد تا از چشم زخم در امان باشد. تا 7 سال مادرم به احترام امام رضا(ع) لباس به تن احمد می‌کرد و وقتی احمد را به سلمانی برای اصلاح می‌برد، 🔸 موهای زیبا و طلایی سرش را جمع می‌کرد. بعد از این هفت سال، موهایی را که جمع کرده بود، وزن کرد و مساوی با وزن موها، پول، وزن کرد و به برد و به پاس تشکر، به درون ضریح حضرت رضا انداخت. 🔹من خواهر بزرگتر احمد بودم، خیلی به او علاقه داشتم و به من نزدیک بود. اگر روزی نمی‌دیدمش، می‌شدم. شب آخری که داشت به جبهه می‌رفت، گفت: آبجی! من دارم می‌رم. با او روبوسی کردم و گفتم: 🔸احمدجان! خدا تازه 2ماهه که بهت بچه داده، کجا می‌خواهی بروی؟! بچه پدر می‌خواد؛ بچه خیلی عزیزه؛ تو چطور می‌خوای از این بچه بکنی؟! صبر کن محمدرضا بزرگتر بشه، بعد برو جبهه. 🔹- نه! اگه رضا بزرگتر بشه، به من می‌شه و دیگه من تمی‌توانم رضا را ول کنم. الآن که رضا منو نمی‌شناسه، باید برم. 🔸خواهر کوچکترم هم نشست جلوی احمد و شروع کرد به شانه کردن محاسن و زیبای احمد و هِی به احمد می‌گفت: داداش! تو رو خدا نرو! اما انگار کس دیگه‌ای احمدرو میکشوند سمت جبهه و آتش و خون ...و داداشم رفت . ✍ راوی ؛ خواهر شهید 🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──