🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🔰شیرودی در کنار هیلکوپتر🚁 جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال میکردند. خبرنگ
#خاطرات_شهدا🌷
یه وانت گلوله🚛
در بهار 🌸1358 خبری میرسد که عدهای ضد انقلاب 💂در ارتفاعات « #گهواره » در غرب تجمع کردهاند 👥و قصد حمله به #اسلامآباد را دارند.
تیم آتشی مرکب از سه فروند هیلکوپتر کبری🚁 و یک فروند هیلکوپتر نجات به سمت منطقه موردنظر حرکتی میکنند. #رهبری تیم آتش را #شهید کشوری به عهده داشت. در حین عملیات ناگهان صدای #شیرودی میآید که «آخ #سوختم، آخ» همه هراسان از اینکه شیرودی را زدند، می خواستند منطقه را ترک کنند که صدای خنده😁 شیرودی همه را میخکوب میکند. او در جواب سوالات خلبانان👮 می گوید: «هیچی نشده، ناراحت نباشید، یه گلوله خورد بالای سرم و افتاد توی لباسم👕. خیلی داغه 😱نمیتونم راحت بشینم.» عملیات با #انهدام انبار مهمات🎆 و #کشتن اشرار به پایان رسید. در بازگشت شهید کشوری به شیرودی می گوید: «راستی حالت چطوره، اون گلوله چی شد🤔.»
شیرودی می گوید: «فکر کنم دیگه #غیب شده باشه.» کشوری می گوید: «پیدایش کند، #یادگاری خوبیه» که شیرودی با خنده می گوید: «اگه می خواستم #گلولههایی را که به طرفم شلیک شده برای یادگاری جمع کنم، تا الان حداقل یه وانت 🚛گلوله باید داشته باشم.»
#شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──