⭕️دشمن ابتدا تصور کرد، #سوری هستیم.
ما میخواستیم آنها متوجه شوند که ما کیستیم😎 بنابراین وقتی #آرپیجیزن دشمن شلیک میکرد و میگفت «الله اکبر»، ما در پاسخ با صدای بلند🗣 میگفتیم «خامنهای رهبر»✊.
#شهید_مرتضی_عطایی(ابوعلی)
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
جای شهید غفاری خالی ڪه.... 😞
مادرش میگفت:
روی انگشترش
نام حضرت فاطمةالزهرا (س)
نقش بسته بـود ...
محمــد علاقهی زیادی
به حضرت زهرا (س) داشت ؛
سحرگاه سیزده شهریور ،
همان موقعِ شهـادت محمدم
خـواب دیدم ســرش را
بر رویِ زانوهام گذاشته بعد گفت :
یا زهرا (س) و سرش از زانوهام افتاد.
#شهداوحضرت_زهرا(س)
#شهیدمحمدغفاری
#یادش_باصلوات
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
🍃✨پدری به فرزندش گفت: این هزارتا چسب زخم
را بفروش تا برایت کفش بخرم.
بچه باخود فکر کرد : یعنی باید آرزو کنم
هزار نفر زخمی بشن تا من کفش بخرم؟!
ولش کن کفشهای پاره خوبه!!!
☘خدایا ...
گاهی دلهای بزرگ را آنچنان درون سینه هایی کوچک میگذاری که شرمسار میشویم، از بزرگی که برای خود ساخته ایم ...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
⭕️دشمن ابتدا تصور کرد، #سوری هستیم. ما میخواستیم آنها متوجه شوند که ما کیستیم😎 بنابراین وقتی #آر
#خاطرات_شهدا 🌷
💠ما ایرانی هستیم😎✌️
🔰در سلسله عملیاتهای آزادسازی نبل و #الزهرا(س) یگان ما از خانطومان به منطقهی مورد نظر اعزام شد🚌 رزمندگان با شجاعت✌️ در عرض چند ساعت دشمن را #زمین_گیر کرد.
🔰آتش🔥 تهیه ما بسیار خوب عمل کرده بود. با عقب نشینی دشمن نیروها در #خاکریز دشمن مستقر شدند. خاکریز دوجداره 500 متری و خوبی بود👌 دقایقی بعد دشمن شروع به پاتک کرد.
🔰از هر طرف به سمت نیروهای ما گلوله میزدند💥 ولی نیروها عقب نشینی نکردند❌ در گوشه خاکریز #من و یکی از رزمندهها با هم بودیم👥 با دشمن تقریبا 100 متر فاصله داشتیم.
🔰از رزمندههای ایرانی🇮🇷 و #فاطمیون ترس دارند. صدایشان را میشنیدیم که میگفتند « #ایرانیون». ولی شک داشتند. دشمن ابتدا تصور کرد، سوری هستیم. ما میخواستیم آنها متوجه شوند که ما #کیستیم.
🔰بنابراین وقتی آرپیجیزن دشمن شلیک میکرد💥 و میگفت «الله اکبر»، ما در پاسخ با صدای بلند میگفتیم « #خامنهای_رهبر».
آرپیجی به خاکریز اصابت کرد🌫 تا زمانی که هوا رو به روشنایی برود، این کار ادامه داشت. مقدار زیادی مهمات مصرف کردند ⚡️ولی #جرات جلو آمدن را به #برکت نام مقام معظم رهبری نداشتند🚷
از دست نوشته های شهید📝
#شهید_مرتضی_عطایی
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
🌸 #پای_درس_شهید 🌸
« زندگی انسان تمثیل آن مسافریست ڪه از خانہ موقت و ناپایدار بہ سوی مستقر ابدی خویش بار می بندد ؛ »
« پس اگر این خانہ ها خانہ های مجازی اند و ما مسافران در ڪوچ ،
دیگر چہ جای دل بستن و حسرت بردن انسان .»
#شهید_آوینی
#یادشهدا_باصلوات
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
💠خواهر بزرگوار شهید محمودرضا بیضائی :
🌷وقتی گوینده اخبار زن بود ؛
محمود رضا از داخل خونه بلند میشد در رو پشت سرش می بست میرفت تو راه پله ها می نشست تا
نه صدای گوینده زن رو بشنوه
و نه تصویر گوینده زن اخبار رو ببینه...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
✍ یادش بخیر شهید حجت میگفت :
« جنگ نرم مثل خمپاره 60 میمونہ ! »
" چون نہ صدا داره نہ سوت "
« فقط وقتی متوجہ میشی ڪه
دیگہ رفیقت نہ مسجد میاد نہ هیأت ...»
« یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبْ ثَبِّتْ قُلُوبَنا عَلَی دینِڪْ »
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌷ماجرای شیرین و جالب بدنیا امدن فرزند سردار شهید #محمدابراهیم_همت🌷
زمستان سال ۶۲بود ما تو اسلام اباد غرب زندگی میکردم ابراهیم از تهران اباد بود از قیافش معلوم بود که چندوقت است نخوابیده است😨 با اینکه خسته بود اجازه نداد من کار کنم🙃 خودش شام را اورد خوردیم جمع کرد مهدی را خواباند😴 رختخواب هارا انداخت من مصطفی پسر دومم را باردار بودم🙈 شروع کرد به حرف زدن با بچه توراهیمون😳😟
میگفت(بابایی اگر پسر خوب و حرف گوش کن باشی باید همین امشب سرزده تشریف بیاری،😳میدونی چرا؟چون بابا خیلی کار داره اگه امشب نیای من توی منطقه نگران تو و مامانت هستم☹️ بیا و مردونگی کن همین امشب تشریف فرمایی کن😑)جالب این بود که میگفت"اگه پسر خوبی باشی"نمیدانم از کجا میدانست بچه پسر است😟😳
هنوز حرفش تموم نشده بود که زد زیر حرفش و گفت(نه بابایی،امشب نیا🙁 بابا ابراهیم خستس چند شبه که نخوابیده بمونه برای فرداشب😤)این را که گفت خندیدم 😂گفتم تکلیف این بچه رو روشن کن بیاد یانیاد؟😉
کمی فکر کرد گفت قبول همین امشب،چه شبی بهتر از امشب که تولد امام حسن عسگری هم هست🤗 بعد انگار که با یکی از نیروهایش حرف میزند گفت پس همین امشب مفهومه؟👨✈️😡
مدتی گذشت احساس دردکردم و حالم بدشد😰ابراهیم حال مرا که دید ترسید گفت بابا تو دیگه کی هسی شوخی هم سرت😐 نمیشه پدر صلواتی؟🙃
دردم بیشتر شد ابراهیم دستوپایش را گم کرده بود😵 و از طرفی هم اشک تو چشماش حلقه زده بود😥 پرسید وقتشه؟گفتم اره🙈
منو رسوند بیمارستان و فرزندم بدنیا اومد و بچه هم پسر بود😟😍😍
اون شب ابراهیم مثل پروانه دورم میچرخید اون شبو هیچوقت فراموش نمیکنم و هروقت یادش میوفتم خندم میگیره💔🌺😍
📎راوی:ژیلابدیهیان(همسرشهید)
📚منبع:کتاب برای خدامخلص بود
#شهیدمحمدابراهیم_همت
#یادش_باصلوات
#الله_اڪبر
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
mahmoudkarimi-@yaa_hossein.mp3
15.76M
#فاطمیه
🎵مثل هـر روز مــــــادرم برخواست
🎤محمود #کریمی
#روضه
@golestanekhaterat
پاسدار مدافع امنیت
🌷شهید احمد شوهانی🌷
متولد: ۱۳۶۳
شهر برزول نهاوند ،همدان
شهادت: ۱۳۹۶/۱۱/۷
درگیری با تروریست های تکفیری در منطقه ازگله کرمانشاه
شهید شوهانی ،بسیار با ایمان و صبور و ساکت و نماز شب خوان بود.
همیشه سر به زیر بود لبخند به لب و ذکر به زبان داشت.
مسؤل اطلاعات عملیات گردان حضرت علی اکبر(ع) تیپ انصارالحسین سپاه همدان بود.
و با ورود تکفیری های داعش به عراق و سوریه بارها و بارها به عراق و سوریه اعزام شد و مجاهدانه جنگید و خم به ابرو نیاورد.
آقاامیرعلی و حلماخانم دو یادگار از شهید بزرگوار است.
📚 به روایت: سرهنگ۲ پاسدار جانباز روح الله سلگی
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 باران زیبای شب گذشته در #بین_الحرمین
#کربلا
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
✫⇠#راز_کانال_کمیل ✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭 6⃣ #قسمت_ششم 🔻آمادگی ✨برای این عملیات تنها کسانی فیض
﴾﷽﴿
📚 #داستان_واقعی
#راز_کانال_کمیل
✫⇠ در کانال کمیل چه گذشت؟😭
7⃣ #قسمت_هفتم
🔻حرکت
✨قبل از حرکت، برادر ثابت نیا فرمانده گردان کمیل، شرایط را بار دیگر شرح داد. ما متوجه شدیم که گردان کمیل باید حتی المقدور بدون درگیری با کمین ها، از موانع و میادین مین و کانال ها عبور کرده و پس از رسیدن به پشت جاده آسفالت، در آنجا خاکریز زده و پدافند کند. عصر گردان کمیل از درب دیه حرکت کرد و به جایی به نام تک درخت رسید. برادر حاجی پور در آنجا برای گردان ها صحبت کرد.
✨بعد صحبت های برادر حاجی پور، ابراهیم هادی روضه خواند. صدای محزون و دل انگیزش عطر نام سیدالشهداء علیه السلام را در معرکه ی جنگ پخش کرد. او غریبانه و با سوز عجیبی می خواند: امان از دل زینب سلام الله علیها، چه خون شد دل زینب! ابراهیم از وفاداری یاران ابی عبدالله علیه السلام خواند و از اسارت عمه ی سادات! حال بچه ها دگرگون شده بود. در پایان روضه. با صدای محزون و پر صلابتش رو به بچه ها گفت: «بچه ها امشب یا به دیدار یار می
رسید یا باید مانند عمه ی سادات، اسارت را تحمل کنید.»
✨بلافاصله نیروها از جا بلند شدند حرکت گردان ها آغاز شد. باید مسیر نه کیلومتری را طی می کردیم، آن هم در رمل ها با تجهیزات کامل نظامی و حمل پل های پیش ساخته سنگین. این آزمون اراده و قدرت ایمان بود. قرار بود در جای دیگری برای نماز توقف کنیم اما اعلام شد که دیر شده و همین طور در حال حرکت هستید نماز مغرب و عشا را بخوانید. در حال حرکت همه نیت کرده و نماز را آغاز کردند. از ستون نیروها زمزمه سوره حمد و توحید بر فضا حاکم شده بود. عجب نمازی بود. انسان احساس می کرد که تمام عرشیان به تماشای عشق بازی این یاران آخرالزمانی، با پروردگار نشسته اند.
✨موقع حرکت بهمون گفتن ممکنه دو روز به شما تجهیزات و تدارکات نرسد. برای همین بیشتر نیروها، جیره جنگی و چندین خشاب و نارنجک اضافه با خود برداشتند. خاک های رملی فکه باعث خستگی نیروها شد. همین خستگی باعث شد تا برخی نیروها پل ها، تجهیزات و اورکت، پتو، جیره غذایی خود را در میانه راه رها کنند تا بر خستگی غلبه کرده و سبک بارتر به راه خود ادامه دهند.
👈 #ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
❤خـادمـ الـشہدا❤:
✫⇠#راز_کانال_کمیل
✫⇠در کانال کمیل چه گذشت؟😭
8⃣ #قسمت_هشتم
🔻اولین درگیری
✨گردان به آهستگی و در سکوت کامل به سمت مواضع دشمن حرکت می کرد و موانع را یکی پس از دیگری پشت سر می گذاشت. گردان کمیل پشت قتل گاه کنونی فکه از دیگر گردان ها جدا شد. بدلیل شکست های پی در پی ارتش بعث عراق در عملیات های قبلی، آنها با ایجاد میادین مین و موانع مستقر کمین بر سر راه رزمندگان اسلام، قصد داشتند تا توان و انرژی آنان را تا حد زیادی تعدیل کرده و آنان را خسته کند و همچین با تلف شدن وقت کار را به صبح بکشاند و با بکارگیری نیروهای خود، صحنه جنگ را به نفع خود تغییر دهند.
✨آنها در منطقه فکه ترکیبی پیچیده از موانع مختلف را به کار برده بود. آنها انواع موانع از جمله موانع خورشیدی، سیم های خاردار حلقوی و ... که شانزده نوع مانع بود بکار برده بود. طبق استاندارهای نظامی جهان، در کار گذاشتن مین، محدوده میدان مین باید با سیم خاردار کاملا مشخص باشد. ولی عراق میدان مین را طوری پراکنده کرده بود تا محدوده واقعی آن مشخص نباشد. نیروهای کمین دشمن تعدادشان به اندازه یه گروهان بود که از میادین مین محافظت می کردند که از تیپ اعزامی کشور سودان و اردن بودند.
✨گردان ما به یک میدان مین رسید، بچه های تخریب چی معبری باز کردند و فرمان حرکت صادر شد که آتش دوشکای دشمن به سمت بچه ها باز شد. یک آر پی جی زن، دوشکا را خاموش کرد. تعدادی از بچه ها زخمی شدند. به هر حال بچه ها بلند شدند و از معبر عبور کردند. در هنگام عبور تعدادی از بچه ها که از آتش دوشکا جراحت برداشته بودند و روی زمین افتاده بودند در حالی که لبخند به لب می زدند به ما روحیه می دادند. مجروحین بچه ها را تشویق می کردند و می گفتند: به ما کاری نداشته باشید. بروید و کار را تمام کنید. حتی یکی از آنها نگفت به من کمک کنید.
✨اما فقط یه سنگر کمین دشمن با ما درگیر شد. جای تعجب بود که چرا بقیه سنگرها با ما درگیر نشدند. اما چند دقیقه بعد از قرارگاه خبر دادند، دشمن به کمین های خود دستور عقب نشینی داده است. نیروها با خوشحالی مشغول پیشروی بودند. اما دشمن به دروغ این خبر را پشت بیسیم ها پخش کرده بود تا نیروهای ایرانی فریب بخورند. بعدها شنیدیم که بچه های گردان هنگام عقب نشینی، نیروهای کمین به سنگر خود بازگشتند و آتش شدیدی روی آنها گرفته اند. اکثر شهدای ما که در منطقه جا ماندند، بخاطر همین آتشی بود که کمین ها در هنگام عقب نشینی ایجاد کردند.
#ادامه_دارد...🖊
📚منبع :کتاب راز کانال کمیل
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷