﴾﷽﴿
💠 #رمان_آیه_های_جنون
💠 #قسمت_۷۰-۶۹
بے توجہ بہ سلامم چشمانش را ریز میڪند و جدے میگوید:شما اینجا چے ڪار میڪنید؟!
با شدت آب دهانم را فرو میدهم،دستانم بے حس شدہ.
مردمڪ هاے چشمانم مدام این ور و آن ور مے چرخند.
نگاهش روے دفتر ثابت میشود،سریع دفتر را روے میز میگذارم و مِن مِن ڪنان میگویم:من...من...
نمیدانم چہ بگویم!
با عجلہ دڪمہ هاے پیراهنش را دوبارہ مے بندد.
چادرم را روے صورتم میڪشم،آرام چند قدم بہ سمت جلو برمیدارم.
این ڪہ قرار بود نیاید!
دهانش را چندبار با حرص باز و بستہ میڪند اما منصرف میشود.
فڪش منقبض شدہ!
اگر ڪسے بیاید نزدیڪ اتاق چہ فڪرے میڪند؟!
دوست دارم فرار ڪنم...
میخواهم براے عذر خواهے دهان باز ڪنم ڪہ با صداے نسبتا بلند میگوید:بیرون!
سپس بدون اینڪہ نگاهم ڪند دستہ ے ڪیفش را مے فشارد و از اتاق خارج میشود!
نفس ڪم آوردہ ام،دهانم را باز میڪنم و هوا را مے بلعم.
وزنہ هاے شرم روے دوشم سنگینے میڪند.
سر بہ زیر در حالے ڪہ گوشہ ے چادرم را در دست گرفتہ ام از اتاق خارج میشوم.
جدے و اخمو ڪنار دیوار ایستادہ،نخواست حتے براے چند لحظہ با من در اتاق تنها باشد!
ڪیفش را ڪنار پایش گذاشتہ و دست بہ سینہ بہ دیوار تڪیہ داده.
چند تار مو روے پیشانے اش افتادہ ڪہ سریع با دست ڪنارشان میزند.
صداے موسیقے بازے ڪامپیوترے همراہ خندہ ے دخترها از اتاق ڪنارے مے آید؛بہ قدرے بلند هست ڪہ صداے ما را نشوند.
میدانم گونہ هایم سرخ شدہ،بہ زور با صدایے ڪہ انگار از تہ چاہ مے آید میگویم:عذر میخوام!
حرفے ندارم جز شرمندگے.
پوزخندے میزند و همانطور ڪہ با فاصلہ از ڪنارم عبور میڪند زیر لب میگوید:ببین ڪیو واسہ ما در نظر گرفتن!
نمیخواهم بمانم تا بحثمان شود هرچند حق با اوست.
نزدیڪ پلہ ها میشوم،هنوز دست و پاهایم مے لرزد!
چادرے ڪہ یڪتا دادہ قدش برایم بلند است همین ڪہ اولین قدم را روے پلہ میگذارم چادر زیر پایم مے رود و لیز میخورم!
بہ قدرے ناگهانے این اتفاق مے افتد ڪہ حتے نمیتوانم از ترس جیغ بزنم!
قبل از اینڪہ بیوفتم با دو دست محڪم بہ نردہ مے چسبم،تقریبا روے پلہ ها بہ شڪم دراز شدہ ام.
میخواهم بایستم اما رمقے ندارم،بہ اندازہ ے هزار سال شوڪ بہ بدنم وارد شد!
براے بلند شدن قصد میڪنم ڪہ لرزش شیشہ ے زیر پایم ترسم را بیشتر میڪند،تڪان نمیخورم.
اگر نردہ ها را ول ڪنم باید قبل از حلواے هادے حلواے خودم را نوش جان ڪنم!
یڪ لحظہ تصور میڪنم لیز بخورم و شیشہ ها بشڪنند!
با چشمان گشاد شدہ از ترس زیر پایم را نگاہ میڪنم،احساس میڪنم یڪے از پلہ ها لق است!
زیر لب یا فاطمہ ے زهرایے میگویم و نگاهم را از پایین میگیرم.
نفرین هادے دامنم را گرفت!
سرم را ڪہ بلند میڪند با چهرہ ے متعجب هادے رو بہ رو میشوم.
ڪنار در اتاق ایستادہ و نگاهم میڪند.
لب میزند:نمیخواید بلند شید؟!
نور امیدے در دلم مے درخشد،پس قرار نیست زیر این شیشہ ها تڪہ تڪہ شوم.
آرام میگویم:لقہ!
اخم هایش را درهم مے ڪشد:چے؟!
با سر بہ پلہ ها اشارہ میڪنم،ڪیفش را روے زمین میگذارد و ڪمے جلو مے آید.
روے اولین پلہ زانو میزند،دستش را با احتیاط روے پلہ ها میگذارد.
چقدر دست و پا چلفتے بہ نظر میرسم،خجالت میڪشم.
نردہ را محڪم تر میگیرم و پاهایم را تڪان میدهم.
همین ڪہ مے ایستم زیر پایم خالے میشود،قلبم مے ایستد.
با تمام وجود جیغ میڪشم!
صداے "چے شد" فرزانہ بہ گوشم مے رسد،چشمانم را مے بندم تا نبینم چہ فاجعہ اے رخ میدهد.
قفسہ ے سینہ ام بہ لبہ ے تیز پلہ ے بالایے میخورد.
ڪم ماندہ روے شیشہ هاے فرود بیایم ڪہ دستے یقہ ے مانتویم را چنگ میزند!
چشمانم را باز نمیڪنم،میخواهم چیزے بگویم اما صدایے از گلویم خارج نمیشود.
صداے همهمہ ے مادرم و فرزانہ بہ ترسم دامن میزد.
فرزانہ با نگرانے فریاد میزند:هادے ولش نڪن!
چشمانم را تا آخرین حد ممڪن باز میڪنم،صورت هادے در فاصلہ ے چند سانتے صورتم قرار دارد.
مبهوت بہ چشمانم زل میزنم و مثل گیج ها میگویم:ولم ڪن!
ابروهایش را بالا میدهد:باشہ!
ڪمے دستش را شل میڪند ڪہ جیغ میزنم:نہ!
روے دوتا پلہ ے بالایے خم شدہ و محڪم یقہ ے مانتویم را گرفتہ.
میخواهم پایین را نگاہ ڪنم ڪہ عصبے فریاد میزند:تڪون نخور!
براے اولین بار برایش "مفرد" میشوم.
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆:
#لیلی_سلطانی 👉
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
﴾﷽﴿
💠 #رمان_آیه_های_جنون
💠 #قسمت_۷۱
صورتش سرخ شدہ،دندان هایش را روے لبش میگذارد،محڪم یاعلے اے میگوید و یقہ ام را بہ سمت خودش میڪشد.
همراهش بہ سمت بالا ڪشیدہ میشوم تقریبا روے زمین پهن میشود.
ڪم موندہ باهم برخورد ڪنیم و رویش دراز شوم ڪہ محڪم بہ سمت دیوار راهرو هلم میدهد!
با صورت بہ دیوار میخورم،زیر لب آخے میگویم و سرم را برمیگردانم.
نورا و همتا با نگرانے بہ سمتم مے دوند.
نفس عمیقے میڪشم و سرم را بہ دیوار تڪیہ میدهم.
_آیہ خوبے؟!
صداے پدرم است.
نورا بہ جاے من جواب میدهد:چیزیش نشدہ بابا!
سپس دستش را روے صورتم میگذارد:خوبے؟! چیزیت نشد؟!
سرم را بہ نشانہ منفے تڪان میدهم.
همتا با نگرانے بہ صورتم چشم دوختہ رو بہ نورا میگوید:ترسیدہ ! میرم براش آب قند بیارم.
صداے ضعیف هادے بہ گوشم میخورد:مراقب باش همتا! با احتیاط برو.
همتا سرش را تڪان میدهد:چشم داداش!
تازہ هادے را میبینم،نفس نفس زنان ڪنار پلہ ها نشستہ،با دست عرق پیشانے اش را پاڪ میڪند و محڪم میگوید:هووووف!
دڪمہ ے اول پیراهنش را با انگشت شصت و سبابہ محڪم میگیرد و آزاد میڪند،عرق از سر و رویش مے بارد!
حتے سرانگشتانش بدنم را لمس نڪرد.
رفتار متضادش ذهنم را درگیر میڪند،نسبت بہ من و بقیہ خیلے محتاط است!
در نگاہ ڪردن،صحبت ڪردن،فاصلہ!
اصلا در همہ چیز!
اما "نازے جانش" نہ!
یعنے انقدر دوستش دارد و مراعات میڪند؟!
نگاهش بہ من مے افتد،همانطور ڪہ مے ایستد میگوید:صورتتونو ڪوبیدم بہ دیوار؟!
نورا سرش را بہ سمت هادے برمیگرداند،سپس دوبارہ بہ سمت من.
پیشانے ام را بالا میدهم و آرام میگویم:چے میگہ؟!
نورا با خندہ جواب میدهد:هیچے نشدہ دخترہ ے لوس! دماغت باز بے جنبہ بازے شو نشون داد!
متعجب انگشتانم را روے بینے ام میڪشم،تازہ خیسے خون را حس میڪنم.
مادرم با نگرانے میگوید:میاید این جا یا من بیام بالا؟! آیہ چِش شدہ؟!
_هیچے مامان جان! دوبارہ خون دماغ شدہ!
_خب خدا رو شڪر!
هادے بہ سمتمان مے آید،بدون اینڪہ نگاهم ڪند بہ نورا میگوید:نڪنہ شڪستہ باشہ؟!
نمیداند بینے ام نازڪ نارنجیست،حرصم میگیرد؛انگار نورا خون دماغ شدہ نہ من!
نورا با آرامش میگوید:نہ طبیعیہ!
سپس دستانم را میگیرد و ڪمڪ میڪند بایستم.
دستم را زیر بینے ام میگیرم،یڪتا از اتاق خارج میشود و جعبہ ے دستمال ڪاغذے را بہ سمتم میگیرد.
سریع چند دستمال برمیدارم و روے بینے ام میگذارم.
شروع میڪند بہ ماساژ دادن ڪتف هایم:خوبے آیہ جون؟!
بہ زور لب میزنم:آرہ!
نورا با مشت بہ بازویم میڪوبد و میگوید:جمع ڪن خودتو حالا انگار چے شدہ؟! یاسین ڪہ انقدر دوستت دارہ مشغول بازیشہ متوجہ نشدہ پس چیز مهم نیست!
سپس آرام ڪنار گوشم زمزمہ میڪند:از سوپرمنت تشڪر نمیڪنے؟!
سرم را برمیگردانم میخواهم از هادے تشڪر ڪنم ڪہ وارد اتاقش میشود!
با ڪلے دردسر همراہ نورا از پلہ ها پایین میرویم.
همین ڪہ پایم بہ طبقہ اول میرسم رگبار سوالات و ابراز نگرانے ها شروع میشود.
بے حوصلہ جواب همہ را میدهم و روے مبل ڪِز میڪنم.
فرزانہ پیشنهاد میدهد تا زمان شام در اتاق هادے استراحت ڪنم.
عرق شرم روے پیشانے ام مے نشنید،سریع این پیشنهاد را رد میڪنم.
بودن در جمع برایم جالب نیست مخصوصا با وجود خون دماغم ڪہ ڪامل بند نیامدہ.
با عذرخواهے ڪردن از همہ سوییشرتم را برمیدارم و وارد حیاط میشوم.
چادرم را ڪمے آزاد میڪنم و سوییشرتم را میپوشم.
دست بہ سینہ شروع میڪنم بہ قدم برداشتن روے برگ ها،صداے خش خششان حالم را خوب میڪند.
نفسم را بیرون میدهم و با ذوق بہ دودے ڪہ از دهانم خارج میشود نگاہ میڪنم.
ماهِ ڪامل از پشت ابرها خودنمایے میڪند،چشمانم را مے بندم و صورتم را بہ دست خنڪے باد آذر مے سپارم.
لبخندے روے لبم مے نشیند،ڪاش میتوانستم مثل این باد آزاد باشم!
آزاد و رها...
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆:
#لیلی_سلطانی 👉
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از کانال روســتـای دهبــنــه
1_11319854.mp3
3.74M
🎼مظلوم عالم یعنی اونی که دودستش بسته ست😭😔
🎤🎤 جوادمقدم…
ویژه شهادت حضرت علی(ع)
#سلام_شهید
با سلاح ایمان،
گوئی زودتر #مـَـرد شدی...
اما مردها که #گــُـم نمیشوند!
البته در #خانطومان گــُـم شدن،
مردهای #مادری میخواهد!
که شبیه #حضرت_مادر ،
#بینشان بمانند....
رزق #روز_هجدهم «رمضانالمبارک»،
در محضر مدافع حریم اهلبیت(ع)
#شهید_جاویدالأثر_امیرعلی_محمدیان
http://eitaa.com/golestanekhaterat
هدایت شده از ستارگان آسمانی ولایت⭐️
abbasi-Shab1-Fatemieh2-93-05.mp3
1.22M
دل میتپد این شبها با یاد تو یا زهرا(س)...
با نوای : حاج #امیرعباسے
حجم فایل : ۱/۱۷ مگابایت
#التماس_دعا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت http://eitaa.com/golestanekhaterat
💠عموی شهید مدافع حرم سجاد باوی:
🌷همرزمانش میگفتند:سجاد بخشی از غذای خودش و رزمنده ها را می برد و به کودکان سوری می رساند.از آنها دلجویی میکرد و با آنها مشغول صحبت میشد.سجاد حتی توانسته بود با تعدادی از نظامیان روسی که در سوریه مستقر بودند ارتباط حسنه خوبی برقرار کند طوری که آنها بعد از روبه رو شدن با خبر شهادت سجاد بسیار متاثر شده بودند.
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
http://eitaa.com/golestanekhaterat
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
رمضان و شعبان ندارد
تمام ۱۲ ماه سال غزه، محرم است...
خوشا_ب_حالش
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
#پرستار_شهید
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
⁉️ اول عشق بعد ازدواج یا
بالعکس؟
💟 #عشق قبل از ازدواج باعث
دیده نشدن #معایب میشه و
ممکنه عیبی از نظر شما بیوفته
که ضربه ی محکمی به ازدواج شما
وارد کنه...
✅ پس بهتر است که عشق ذکر
شده عشق بعد از ازدواج و
#حاصل_محرمیت بین دو طرف
باشه که هم مشکلات رو پوشش
بده و هم به زندگی زیبایی بده
🚫🚫 این مطلب👆 به معنی این
نیست که با کسی ازدواج کنید که
به او حس خوبی ندارید بلکه
#به_دل_نشستن همسر آینده نیز
بسیار مهم است اما در بالا سخن از
#عشق و #وابستگی است.
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
#مخصوص_بانوان_متاهل
💟 زیبایی و اندام خوب تنها برای
مدتی میتواند برای شوهرتان
جذاب باشد...
👈 برای حفظ یک مرد باید
#رفتار_زنانه و #لطافت_زنانه
داشته باشید.
✅ شاید تا بحال در اطرافیانتان
خیلی از مردها را دیده باشید که
دارای همسری هستند که نه #زیبا
است و نه #خوش_اندام ، اما آن
مرد شیفته همسر خود است...
🔴 پس اگر فکر میکنید تنها زیبا
بودن باعث میشود مردتان به زن
دیگری نگاه نکند یا تنوع طلبی
خود را بیدار نکند کاملا در
اشتباهید.
💠 با مطالب جذاب روانشناسی به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
💢👈اعمال #شب_های_قدر در مفاتیح الجنان
اعمال زیر در شبهای قدر مستحب است، می توانید هر کدام از اعمال زیر را که توانستید انجام بدهید:
1️⃣- غسل
2️⃣-دو ركعت نماز كه در هر ركعت پس از سوره «حمد» ، هفت مرتبه «توحيد» خوانده، و پس از فراغت از نماز هفتاد مرتبه بگويد، أَسْتَغْفِرُ اللّه وَ أَتوبُ الَيْهِ
3️⃣- دعای قرآن به سر
4️⃣ -خواندن زیارت امام حسین علیه السلام
♨️👈در روايت آمده: هنگامى كه شب قدر می شود، مَنادى از آسمان هفتم از پشت عَرْش ندا سر مى دهد كه خدا هركه را به زيارت مزار امام حسين عليه السّلام آمده آمرزيد.
5️⃣-احيا بدارد، روايت شده هركه شب قدر را احيا بدارد، گناهانش آمرزيده مى شود، هرچند به شماره ستارگان آسمان و سنگينى كوه ها و پيمانه درياها باشد
6️⃣صد ركعت نماز بجا آورد، كه فضليت بسيار دارد و بهتر آن است كه در هر ركعت پس از سوره «حمد» ، ده مرتبه «توحيد» بخواند.
7️⃣- خواندن دعای اللَّهُمَّ إِنِّي أَمْسَيْتُ لَكَ عَبْداً دَاخِراً لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لا ضَرّاً وَ لا أَصْرِفُ عَنْهَا سُوءاً أَشْهَدُ بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِي وَ أَعْتَرِفُ لَكَ بِضَعْفِ قُوَّتِي وَ قِلَّةِ حِيلَتِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْجِزْ لِي مَا وَعَدْتَنِي وَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَ أَتْمِمْ عَلَيَّ مَا آتَيْتَنِي فَإِنِّي عَبْدُكَ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ الضَّعِيفُ الْفَقِيرُ الْمَهِينُ اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْنِي نَاسِياً لِذِكْرِكَ فِيمَا أَوْلَيْتَنِي وَ لا [غَافِلا] لِإِحْسَانِكَ فِيمَا أَعْطَيْتَنِي وَ لا آيِساً مِنْ إِجَابَتِكَ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّي فِي سَرَّاءَ [كُنْتُ ] أَوْ ضَرَّاءَ أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ أَوْ عَافِيَةٍ أَوْ بَلاءٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْمَاءَ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ
8️⃣دعاى جوشن كبير
[خواندن 1000مرتبه سوره قدر یا سوره توحید بسیار سفارش شده است]
🌷التماس دعا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🌷برای پیمودن راه صدساله در یک شب آمادهای؟
#کلیپ_صوتی #شب_قدر
#التماس_دعا
#شب_قدر
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
دعای جوشن کبیر.pdf
694.3K
دعای جوشن کبیر
#هدیه به روح مطهر شهدا من جمله #شهیدسعیدبیاضےزاده و #شهیداحسان_فتحے
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
http://sapp.ir/golestanekhaterat
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
امام صادق(ع):
مقدّرات در شب نوزدهم تعيين،
در شب بيست و يكم تأييد👌
و در شب بيست و سوم امضا ميشود.✅
📚كافي ، ج 4،ص 159
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
❁﷽❁ #شش_سحـر مانـده ڪه از این #رمضـان ڪم بشود روزےِ سـالِ منِ خستہ فراهـم بشـود بہ حسـابِ دلِ مشـت
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
التماس دعای فرج🌹
خادمای کانال رو هم از دعای خیرتون بی نصیب نذارید لطفا
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
💔یا رفیق من لا رفیق له💔
ماه رمضان به درگهت آمده ام
فریاد زنان بـه درگهت آمده ام
گفتی که در ایـن ماه مرا میـبخـشی
العفو ڪـنان به درگهت آمده ام...
♧#ربّـــی ❤️
#رمضـان_ڪــریم 🌙
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
ﺍﻣﺸﺐ ﺷﺐ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻭﺍﺣﺪﻩ !
ﺧﺪﺍ ﺳﺎﯾﺖ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ
ﺩﻭ ﺷﺐ ﻫﻢ ﺣﺬﻑ ﻭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻧﻤﻮﻧﯽ !!
التماس دعا
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
💠 روایتی از یک رویای صادقه
✍راوی: پدر
#شهید_مرتضی_کریمی
🌷
🔻پدر شهید میگوید:
🔹یکی از خدام امام رضا(ع) منزل ما آمد و خوابی را که دیده بود برایم روایت کرد و گفت:
🔸«خواب دیدم بالای گنبد امام رضا (ع) آقایی پرچم مشکی را پایین میآورد و پرچم سبز را بالا میبرد، خطاب به آن آقا گفتم شما کی هستی؟ و با اجازه چه کسی این کار را میکنی؟
🔹گفت؛ من مرتضی کریمی شهید مدافع حرم هستم؛ با اجازه امام رضا (ع) این کار را میکنم.
🌷
🔸صبح همان شب، خوابی که دیده بودم را برای همکاران تعریف کردم و تصمیم بر این شد منزل شما بیاییم و پیام شهید را به شما منتقل کنیم و اینطور شد که با شما تماس گرفتیم و بعد عازم این سفر شدیم؛
🔹به محض دیدن عکس شهید، چهره آقا مرتضی برایم تداعی شد، همان چهرهای بود که در خواب دیده بودم.»
#شهید_مرتضی_کریمی🌹🕊
شادی روحش #صلوات
http://sapp.ir/golestanekhaterat
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷
امشب...
🌷#شهادت نامه ی عشاق امضا می شود...
شب ِ قدر ، امضاء میشود شهادتنــامه ها ...
جایی میان #آسمــان برایم دست و پا کنید
📎 آرزویم را #شهادت می نویسم ...
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
http://eitaa.com/golestanekhaterat