🌸🍃
دست در دست #شهـید بگذار
و ببین چطور زندگےات تغییر میکند
و به #خدا نزدیک مےشوی،
رفیق شهید پیدا کن!
همه ی #راه_ها که با پا پیموده
نمیشوند!
#دست دلت را به #رفیق_شهیدت بده و اعجازش را ببین...
رفیق خوبه #شهید باشه
رفیق خوبه #برادر_لبنانی باشه
رفیق خوبه #شهیداحمدمشلب باشه😉
🍃🌸
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🌸🍃 دست در دست #شهـید بگذار و ببین چطور زندگےات تغییر میکند و به #خدا نزدیک مےشوی، رفیق شهید پ
روايتى از شهيد مدافع حرم احمد محمد مشلب؛
🔴 «محاسبه اعمال»
🔻احمد اهمیت زیادی به #محاسبه و #مراقبه میداد.
🔸میگفت که مادرم به من یاد داده خودم را قبل #روز_حساب، #محاسبه کنم.
🔺در رابطه با #اعمال خودش اهل #حساب دقیق بود و در رابطه با اعمال دیگران، میگفت: «به #عیبهای دیگران نگاه نکن، به کارهای #مثبت آنها نگاه کن».
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
http://eitaa.com/golestanekhaterat
هدایت شده از گل نرگس
دنبال یه کانال بودی #کارهای هنری زیبا
وکاربردی داشته باشه؟
من پیداش کردم☺️☺️☺️
هنرکده گل نرگس👏👏👏
سریع عضو شو ببین چه خبره ؟این هم لینکش:
http://eitaa.com/joinchat/1912602633Ca6f6987a84
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم
بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل میباختی...
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل میباختی...
شبیه تو #شهید شدنم آرزوست...😢
دست منو بگیر...
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
مادر فرزندت کجاست؟
نمیدونم. سیوشش سال پیش رفت و دیگه برنگشت...
#فرزندت_کجاست
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
فصل بهانه گرفتن تمام شد
با سخنان دیروز رهبری که فرمودند "نه جنگ خواهد شد نه مذاکره میکنیم" حجت بر دولت مردان تمام شد، نه دیگر میتوانند کشور را معطل مذاکره نگاه دارند و نه کسی می تواند با سایه جنگ کشور را مجبور به مذاکره کند،دیگر هیچ کوتاهی از دولتمردان پذیرفته نیست، اکنون فصل کار است آقایان
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
💥نظرات اکثر مردان جوان درباره بی حجابی زنان...
من خیلی سعی میکنم به نامحرم نگاه نکنم اما بعضا پوشش های غیرمتعارف و مواردی مثل مانتوی جلوباز با ساپورت که اندام زنو کامل نشون میده و گاهی زیپ شلوارشونم معلومه 🙈
جذبم میکنه که یه بخشیشم بیشتر از لذت واسه کنجکاویه....😳
در کل نمی دونم هدفشون چیه شاید از پسرا شناخت ندارن
نمیدونن چقد واسشون تحریک کننده و تاثیرگذاره یا اینکه چون اطرافیانشون میپوشن اونام یاد میگیرن
در کل دلیل اصلیش نداشتن ایمان و اعتقاد به این مسائله...
💥💥💥💥💥💥💥💥💥
جذاب بودن به آرایش غلیظ نیست💋
جذاب بودن به پوشیدن ساپورت تنگ نیست که همه چیزت پیدا باشه👖
جذاب بودن به مانتو خیلی کوتاه پوشیدن نیست👗
جذاب بودن توی چشم بودن و دیده شدن نیست
میدونی پسرا به اینجور دخترا به چشم چی نگاه میکنن؟
به چشم یه شب خوابیدن باهاش فقط همین😔😔
حالا بازم فکر کن با اینا جذاب میشی !!!
جذاب بودن یعنی توی چشم نبودن
جذاب بودن یعنی واسه اونی که دوسش داری جون بدی نه اینکه هر روز با یکی بلاسی و احساس زرنگ بودن بهت دست بده👭
جذاب بودن یعنی صداقت یعنی نجابت
جذاب بودن یعنی """بی نظیر بودن واسه عشقت از همه لحاظ """" نه اینکه واسه همه
جذاب باشی👸
توی چشم باش/ آرایش کن /بی نظیر باش فقط واسه یکی...
باور کن چشم ناپاک/ دست هرزه ...
زیاده وقتی تو اونطوری میگردی...
فقط از این جور خانومها میخوام که بدونند مسئول بی رغبتی مردا به زناشون و به گناه افتادن پسرا و یکجورایی تشویق دخترا به اینجور تیپ ها هستند
و باید روزی پیش خداوند جواب پس بدند !!!
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✍ قلمت را بردار ...
و بنویس از همه ی خوبـی ها ...
اخـلاص .. بـخشـش .. امیـد ...
و هر آن چه بر روی زمین زیبــاست ...
..لبخنــد .. مهربانــی و گــذشـت ...
🌹 و به روی ڪاغذ بنویس :
همه ی این زیباییـها را من
یڪجا در تــو دیـدم #شهیــد
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
👆پاسخ قاطع رهبر معظم انقلاب به احمدینژاد...
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
✨بسم رب الشُّهداء و الصدیقین✨
🌾رفته بودیم سخنرانی حاج آقا خوش وقت. بعد سخنرانی دور حاج آقا جمع شدیم.
مصطفی پرسید «...حاج آقا، ظهور نزدیکه؟» حاج آقا گفت «...تا شما توی نطنز چکار کنید.» مصطفی گفت «...یعنی ظهور ربط به این داره که ما اونجا چکار می کنیم؟»
حاج آقا گفت «...آره، بالأخره ارتباط داره. شما برید نطنز کار کنید، کوتاه نیاید. یه ثانیه رو هم از دست ندید. با چراغ خدا برید با چراغ خدا هم برگردید.»
.....
بهانه زیاد بود برای اینکه کار را ول کنیم و برویم، ولی مصطفی خواب و خوراک نداشت. حاج آقا گفته بود رهبر چقدر پی گیر بحث هسته ای است. ورد زبانش شده بود «...باید کاری کنیم از دغدغه های آقا کم بشه.»
يادگاران، جلد ۲۲ كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص ۶۷
۲۳ مرداد ماه روز مقاومت اسلامی گرامی باد
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌴ڪـانـال گـلـــــسـتـان خـــاطـــرات شـهـــــــدا🌴
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅آن یک نفر
♨️آیت الله جنتی: نمی خواهم نام ببرم آیت الله خزعلی یه نفر را نام برد و میگفت (ظاهرا) من هر شب او را لعنت میکنم
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای کاش امثال این پسر بچه
در آینده مسئول بشن...
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
سنگـ پاے قزوینـ✍
رئیسـ دفتـــر جنــابـ روحانے😅
✅ دولتـــ عذرخواهے از مــردمـ را بـد
نمےداند🙏
بلڪهـ افتـــخار مےڪند😉
✅ بـــاید دلیلے داشتهـ باشد
تــا روحانے🙈 از مــــردمـ
عذرخواهےڪند😇
💥 نوشتـــند....
یعنـــے چشمـ ڪفـ پاتـــ😅
چـــقد شمـــا تـــــوے
پــــــُرو بـــــودنـ جذابینـ😜😅
یهـ اسپنــــد براے خـــودتـ دود
ڪنـ دوره سرهـ روحانیمـ بگیر😅
سنگـ پاے #قزوینـ ،رو سفیـــد شد😜
اصــــلا جنـــابـ عذرخواهے ڪدومـه😄
مگـــه چے شده☹️
والــا داداشـ حسنـ از 24 ساعتـ
25 ساعتشــــو داره ڪاره مےڪنه😅
شــــاهدشمـ پـــدر زنشـــون☺️
مــــا ڪه خـــــیلے خوشبختیمـ😍
همــه چیزمـ آرومــــــــه😄
✅یعنـــے دولتـ از شمـــا
بهتـــر نداریمــــ😌
پے نوشتـ✍
داداشمـ شمــــا جیبـ ما رو نـــزن😅
عذرخواهے پیشکش...
#ڪپے_بدون_قید_لینڪڪانال⛔️
ڪلیڪ نڪنے جیبــ زنـ میشے😅👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
#نکته
#ازدواج👫
💞 ازدواج دو بال ندارد، ازدواج چهار بال دارد...!
1⃣ رابطه تو و همسرت
2⃣ رابطه تو با خانواده همسرت
3⃣ رابطه همسرت با خانواده تو
4⃣ رابطه خانواده همسرت با خانواده تو
👈 ازدواج پیوند دو قوم است، نه دو فرد.
پس نگو رابطه خودم و فقط همسرم.
❎ هر کدام از این رابطهها که
خراب شد، امکان مجادله،
اختلاف، دعوا و جدایی افزایش مییابد.
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیه_های_جنون
#قسمت_436
_خبہ خبہ! بسہ دیگہ! وسط ڪافہ فیلم هندے راہ انداختیم الان بیرون مون میڪنن!
حرڪتے نمیڪند،با همان صداے بغض آلود ادامہ میدهد:دماغتو بڪش بالا خودتو جمع ڪن!
آرام میخندم،با اڪراہ از آغوشش بیرون مے آیم،سنگین نگاہ دیگران را احساس میڪنم اما بہ روے خودم نمے آورم.
نورا با انگشت اشارہ رد اشڪ هایش را پاڪ میڪند و لبخند شیرینے نثارم میڪند.
روے صندلے مے نشنیم،همانطور ڪہ مے نشیند نگاهش را بہ شڪم برآمدہ ام مے دوزد!
ّبا ذوق مے گوید:خداے من نگاش ڪن!
چشم از شڪمم برنمیدارد!
_چند وقتتہ؟!
_ڪم موندہ هشت ماهش بشہ!
نگاهش را بالا مے آورد و بہ چشمانم مے دوزد،اشڪ در چشمانش حلقہ میزند:چقدر عوض شدے!
لبخند تلخے میزنم:چقدر شڪستہ شدم! اما دورے ما بہ تو ساختہ!
میخواهد دهان باز ڪند ڪہ ڪافے من بہ سمتمان مے آید و مے گوید:سلام! خوش آمدید! چے میل دارید؟!
نورا نگاهے سرسرے بہ منو مے اندازد و مے گوید:دوتا میلڪ شیڪ توت فرنگے لطفا!
ڪافے من سرے تڪان میدهد و دور میشود.
با لبخند سرم را تڪان میدهم:هنوزم دست از قلدر بازیات برنداشتے!
با ذوق بہ نورا خیرہ میشوم،چشمان عسلے رنگش مے درخشند.
لبخند پر رنگے تحویلم میدهد،دستش را روے میز دراز میڪند.
دستم را بلند میڪنم و دستش را میگیرم.
گرم دستم را مے فشارد:دلم برات یہ ذرہ شدہ بود! براے تو! مامان! بابا! یاسین! مریم و نساء! حتے واسہ اون حسام عتیقہ!
با دلخورے دستش را رها میڪنم.
_بخاطرہ همین مدام ازمون خبر میگرفتے؟!
چشمانش شرم زدہ میشوند،نگاهش را بہ گل هاے رز زرد رنگ داخل گلدان مے دوزد!
صدایش مے لرزد:خودمم نمیدونم یهو چم شد! آدم یهو ڪم میارہ! یهو صبرش تموم میشہ! یهو فوران میڪنہ! یهو میشڪنہ!
ناراحتیا و تحمل ڪردناے بیست و یڪ سال یهو از پا درم آورد! یهو طاقتمو طاق ڪرد!
منم دلم یہ ذرہ آرامش میخواست! یہ ذرہ خوشے و خوشبختے!
دلم میخواست گاهے ڪم بیارم بخاطرہ بقیہ الڪے چرت و پرت نگم و بخندم،وانمود نڪنم اتفاقا هیچ تاثیرے روم ندارن!
از اوضاع خونہ و رفتاراے بابا خستہ شدہ بودم،دلم میخواست چند وقت از اون محیط دور باشم و زندگے ڪنم!
طاها خیلے مخالفت ڪرد اما بہ قولے اون موقع داغ بودم حالیم نبود! روے دندہ لجبازے بودم!
بے اختیار مے پرسم:بچہ دارے؟!
سرش را بلند میڪند،همانطور ڪہ ڪیفش را از روے میز برمیدار مے گوید:یہ آتیش پارہ! طاها میگہ بہ خودم رفتہ!
موبایلش را از داخل ڪیفش بیرون میڪشد،چند لحظہ بعد موبایلش را بہ سمتم میگیرد و مے گوید:دخترم حورا!
موبایل را از دستش میگیرم و بہ صفحہ اش چشم مے دوزم.
تصویر دختر بچہ اے دو سہ سالہ با اندامے تپل،صورتے گرد و سفید رویش نقش بستہ!
چشمان عسلے اش بہ نورا رفتہ اند،موهاے فرش طلایے رنگ و ڪوتاہ اند!
لبان باریڪ و صورتے رنگے دارد،تہ چهرہ اش بیشتر شبیہ طاهاست!
سرهمے صورتے رنگے بہ تن دارد و رو بہ دوربین همراہ لبخند،چشمڪ میزند!
دلم غنج مے رود برایش،اشڪ در چشمانم حلقہ میزند.
با خندہ میگویم:معلومہ مثل خودت سرتق و خلہ!
نورا هم مے خندد:از منم خل ترہ!
موبایل را از دستم میگیرد و وارد پوشہ ے دیگرے میشود،دوبارہ موبایل را بہ سمتم میگیرد.
ڪلیپے پخش میشود،حورا همانطور ڪہ قدم میزند رو بہ دوربین مے گوید:سلام خالہ آیہ توپولو! خوفے؟!
چهار انگشتش را عمیق مے بوسد و بہ سمت دوربین حوالہ میڪند.
_بوش بوش! میخوام بیام ببینمت!
نورا با خندہ مے گوید:داشتم مے اومدم گفت براے خالہ ازم فیلم بگیر!
یہ بار جلوش گفتم باردارے،از اون موقع میگہ خالہ آیہ توپولو!
_ڪجاست این سرتقت؟! دلم براش رفت!
_با طاها اصفهانہ! تنها اومدم خونہ ے مامان و باباے طاها میمونم.
_ڪے بهت گفت باردارم؟!
_خواهر طاها!
نگاهش را میان شڪم و چشمانم مے گرداند:دخترہ یا پسر؟
دستم را روے شڪم برآمدہ ام میڪشم.
_پسر!
با ذوق مے گوید:عزیزم!
مردد لب میزند:یادم رفت بهت تسلیت بگم!
لبخندم را جمع میڪنم،سرد مے گویم:ممنون!
چندبار دهانش را باز و بستہ میڪند چیزے بگوید،اما نمے تواند!
ڪافے من سفارش هایمان را مے آورد و مے رود.
نورا همانطور ڪہ نے را داخل دهانش میگذارد مے گوید:تازہ فهمیدم همسرتو از دست دادے! نمیدونم باید چے بگم؟! یعنے...
ادامہ نمیدهد،چیزے نمے گویم،نے را داخل دهانم میگذارم و جرعہ اے از میلڪ شیڪم را مے نوشم.
با مهر و غم میخواندم:آیہ!
سر بلند میڪنم:جانم!
گرفتہ نگاهم میڪند:خیلے عوض شدے! خیلے ساڪت و سردے! انگار نمیشناسمت! حتے بعد از شهادت هادے...
اجازہ نمیدهم حرفش تمام بشود:من دیگہ اون آیہ نیستم!
سڪوت میڪند،چند ثانیہ بعد طاقت نمے آورد و دوبارہ دهان باز میڪند:آخہ تو و روزبہ باهم هیچ سنخیتے ...
ادامہ نمیدهد،سریع میگویم:روزبہ همہ ے اون چیزایے ڪه نداشتمو بهم داد!
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیه_های_جنون
#قسمت_437
ابروهایش را بالا میدهد:مثلا؟!
_آرامش! چیزے ڪہ هیچوقت تو زندگیم نداشتم!
لبخند تلخے میزنم و ادامہ میدهم:میدونے چرا وضعیت خانوادگیمون و نبودن هادے منو از پا درنیاورد؟!
چون روزبہ اومد تو زندگیم!
برعڪس دختراے همسن و سالم،من دنبال یہ عشق آتیشے و هیجانے نبودم! دنبال آرامش و محبت بودم! دنبال یہ زندگے آروم! دنبال مردے ڪہ بتونم بهش تڪیہ ڪنم و هوامو داشتہ باشہ! بفهمتم!
همہ ے چیزایے ڪہ نداشتمو روزبہ بهم داد!
با رفتنش همہ رو ازم گرفت!
نفس عمیقے میڪشم:بگذریم!
نورا سریع مے گوید:متاسفم!
از بحث روزبہ فاصلہ میگیریم،نورا از
این پنج سال مے گوید،از اتفاقاتے ڪہ افتادہ!
من هم برایش از این سال ها مے گویم،از پدر و مادرمان،از بزرگ شدن یاسین!
از دانشگاہ و تحصلاتم! از استخدام شدنم در شرڪت! از علاقہ ے مطهرہ بہ روزبہ! از روزبہ و اخلاق هاے خاصش! از جلساتم با سمانہ! از ڪارهاے شهاب! از دلبستہ شدنمان! از ابراز علاقہ اش،از فرار ڪردنم از روزبہ! از خواستگارے و مخالفت خانوادہ ها! از انتظارے ڪہ ڪشیدیم! از سامان! از ازدواج ڪردن و زندگے مان! از خوشبتختے مان! از اختلاف و بحث هایمان! از هم فاصلہ گرفتنمان!
از شهادت علیرضا و دچار شدن یاس بہ حال گذشتہ ے من!
از بہ هم ریختنم با شهادت علیرضا و تڪرار گذشتہ...
از آیہ اے ڪہ نیمے از روحش در گذشتہ ڪنار مشڪلاتش و هادے ماندہ بود و روزبہ را عذاب میداد...
✍نویسنده:لیلے سلطانے
❤️بے تو هر لحظہ مرا بیمِ فرو ریختن است...❤️
#فاضل_نظرے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷