🔹🔹
#از_کجا_بدونم من و طرف مقابلم آماده #ازدواج هستیم...!!؟
📳 #آموزش_رایگان تست سنجش #بلوغ_عقلی (آنلاین)*
برای شرکت در این آموزش آنلاین پیج زیر رو فالو کنید.👇🏻
http://instagram.com/ravanshenasie_ir
🌹🌹🌹
🌹 #سفارش_شهید_حمید_باکری:
🌷 #تربیت_سرباز
🍃 خندهی آقاحمید همیشه با حرفهاش یادم میآید... و بخصوص از #ازدواج گفتنش... تا میآمد در جمعی مینشست و میفهمید چند نفرمان مجردند میگفت « به زودی ازدواج کنید ... زندگی فقط جنگ نیست . باید یاد بگیرید برای جنگهای بعدی #سرباز_تربیت کنید.
شهادتش دل خیلیها را شکست... بخصوص آقامهدی را و بخصوص وقتی که یادش میافتاد مهمات به دستش نرسیده و تنها توی آن محاصره مانده...
✍🏻 راوی: علی عباسی
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://www.instagram.com/Golestane_khaterate_shohada
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
❤️ آموزش مهندسی عاطفی...💞
(براساس نظریه رابرت استرنبرگ)
نقشه راه ساختن رابطه عاطفی موفق
💠مخصوص #متاهلین و #زوجهای در آستانه #ازدواج
🔰ارائه جدیدترین راهکارهای روز دنیا
(ظرفیت ۳۰ نفر)
❣️#ڪانالانرژیمثبت
*برای عضویت ضربه بزنید👇🏻*
*گروه ۱*
💎 https://chat.whatsapp.com/EMHLUdilVUkCbEFPUWwK2D
*گروه ۲*
💎 https://chat.whatsapp.com/FRe00rH9XKz0dt4WUptg2V
*گروه۳*
💎https://chat.whatsapp.com/JqByNqgup8k6pamiFJavFi
*مطالب ناب روانشناسی را فقط در کانال ما جستجو کنید👌🏻*
در نشر لینک حذف نشود.
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸💐🌹🍀🌹💐🌸
#ازدواج_به_سبک_شهدا
#شهید_هسته_ای
#مصطفی_احمدی_روشن
رفقایم توی بسیج شنیده بودند #مصطفی ازم خواستگاری کرده.
از این طرف و آن طرف به گوشم میرساندند که «قبول نکن، متعصبه».
با خانمها که حرف میزد، سرش را بالا نمیگرفت.
سر برنامههای بسیج اگر فکر میکرد حرفش درست است، کوتاه نمیآمد.
به قول بچهها حرف، حرف خودش بود، معذرت خواهی در کارش نبود.
بعد از #ازدواج، محبتش به من آنقدر زیاد بود که رفقام باور نمیکردند این همان #مصطفایی باشد که قبل از #ازدواج میشناختند.
طاقت نداشت سردرد من را ببیند.
#خواستگاری که آمد، نه سربازی رفته بود، نه کار داشت.
خانوادهام قبول نکردند. گفتند «سربازیت را که رفتی و کار پیدا کردی، بیا حرف بزنیم». دو سال طول کشید. آنقدر رفت و آمد و با پدر و مادرم صحبت کرد تا راضیشان کرد.
کمی بعد از #ازدواج، با قانون قد و وزن معاف شد، بس که لاغر بود و قد بلند. توی سازمان #انرژی_اتمی هم مشغول شد.
مهریه را خانوادهها گذاشتند، پانصد تا سکه؛ ولی قرار بین من و #مصطفی چهارده تا سکه بود.
بعد از #ازدواج هم همه سکهها را به من داد.
مراسم عقد و عروسی را #خانه خودمان گرفتیم، خیلی #ساده.
روای :
#همسر_شهید
🍀 #سالروز_ازدواج
🌸 #حضرت_علی_ع
🌺 #و_حضرت_زهرا_س
💐🌸 مبارک باد 🌸💐
🌸💐🌹🍀🌹💐🌸
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
💟راهکار شیخ حسنعلی نخودکی برای رفع مشکل #ازدواج و اشتغال👇👇
💞 eitaa.com/joinchat/2994601997C52c0bdbc8a ✨
🕋✨ آیهای که باخواندن آن تماااام طلسمات زندگیتون از بین میره!😳👆
#پیشنهادعضویت👆🌹
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠عجایب و دانستنیهای جالب و شگفتیهای آفرینش جهان
eitaa.com/joinchat/3579904022Ca7da734213
💠محبان حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجه )
eitaa.com/joinchat/2035941519C40ae5d6ac7
💠ارزانترین پوشاک کودک و مادر ارسال رایگان کد مرسوله
eitaa.com/joinchat/1888813075C154c4cbef5
💠بازارچه خرید و فروش کتاب
eitaa.com/joinchat/3789422751Ced3cd988e4
💠تربیت فرزندان
eitaa.com/joinchat/1433141407C779b5a6099
💠پوشاک شیک وارزون با ارسال رایگان کد مرسوله
eitaa.com/joinchat/3587637297Cc96c9001ca
💠درمحضرقرآن واهل بیت علیه السلام
eitaa.com/joinchat/2507669504C86c9b73bfa
💠«مریم رجوی» خود را رئیسجمهور منتخب اغتشاشگران خواند "جزئیات خبر "
eitaa.com/joinchat/2902458370Cc2afba95b8
💠ماگ های فانتزی شخصیتی شکوفه آبی ، انرژی مثبت و انگیزشی
eitaa.com/joinchat/1758068790Cb493204a3a
💠کانال شعر زیبا
eitaa.com/joinchat/291176566C5b2b957abf
💠احکام تصاویری
eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e
💠گلستان خاطرات شهدا
eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
💠تسنیم۲تخصصیترینتفسیرقرآن کریم
eitaa.com/joinchat/313589760C3ebce84f57
💠رفاقت با شهدا
eitaa.com/joinchat/3469017138C966326f2fc
💠درمان چاقی«سردی و گرمی بدن» مزاجدرمانی
eitaa.com/joinchat/1290403861C392649f181
💠 سرویس تخصصی فانتزی آشپزخانه عروس؛کیف؛باکس
eitaa.com/joinchat/1224147060Cc55b8bb3a5
💠لحظه بازداشت فائزه هاشمی
اخبار «بدون سانسور»
eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1
💠دنیای کاردستی ؛بازی؛ تربیت فرزند
eitaa.com/joinchat/3670671495C416df0bab2
💠تعقیبات نماز وتقویم نجومی وذکرهای حاجت مجرب
eitaa.com/joinchat/1501757468C885d27dfb4
💠آشپزی خوش سلیقه *تزیین سالادایرانی وفرنگی
eitaa.com/joinchat/5636108Ce03add5e68
💠بانک جزوه، تلخیص و کتب حوزوی
eitaa.com/joinchat/922091681C1b5ada3ae8
💠کانال مجمع الذاکرین
eitaa.com/joinchat/2771255314C0f5943798f
💠مختص بانوان(شیرینی؛خلاقیت؛خیاطی آسان)
eitaa.com/joinchat/2211053671C391aa0dd58
💠آسِــماٰنِعــاٰشِقِکَـرْبُبَـلا
eitaa.com/joinchat/774504526C4c5a171b56
💠تدابیروسیاستهای همسرداری اسلامی و تربیت فرزند
eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
💠جهان پس از مرگ «کلیپهای» بسیار زیبا و موثر تجربیات مرگ
eitaa.com/joinchat/787349625C44347bd843
💠عاشقان حسین علیه السلام
eitaa.com/joinchat/3662610477Cf4df6705a7
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📖 حکایت جوان درمانده و ناسپاس(💰چرا دَخلامون خالی شده و رزق و روزی مون کم شده؟چرا دعاها مستجاب نمیشه؟😔)
eitaa.com/joinchat/2471428100C37c31cf7b3
➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖
لیست ویژه 10مهــر؛ @Listi_Baneri_110
شهیدی که
عیدغدیر به دنیا آمد
عیدغدیر ازدواج کرد
عید #غدیر به شهادت رسید...
برای خطبه عقد به محضر امام شرفیاب شدیم. حضور در جوار امام امت شوری وصفناپذیر در دلم ایجاد کرده بود.
از هیجان این پیوند در حضور ایشان سینهام گنجایش قلب تپندهام را نداشت، امام لب باز کرد و خطبه عقد ما را جاری کرد.
بعد بهعنوان هدیه عقد، این جمله را به ما هدیه کرد؛
«عزیزانم گذشت داشته باشید، با هم بسازید انشاءالله که مبارک باشد.»
علی قبل از اینکه به نزد امام برویم به من گفته بود؛
«ما فقط در دنیا زن و شوهر نخواهیم بود بلکه در بهشت نیز با هم هستیم، بعد هم این آیه را برایم تلاوت کرد: «هُم وَ اَزواجُهُم فی ضِلالِِ عَلَی الاَرائِکِ مُتَّکِئون...»
عروسی را به خاطر خانواده شهدا ظهر گرفتیم.
گفتم: ناهار بخور
گفت: روزهام!
گفتم: روز عروسی؟!
گفت: نذر داشتم، اگر روز عروسیم عید غدیر بود روزه بگیرم!
گفت: دعا میکنم, امین بگو!
گفت: "خدایا همانطور که عید غدیر به دنیا آمدم، عید غدیر #ازدواج کردم، شهادتم را #عید_غدیر بذار!"
گفتم: آمین.
هر عید غدیر منتظر شهادتش بودم، عید غدیر سال ۱۳۶۶ شهید شد.
راوی:همسر شهید حاجعلیکسائی
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
💕 #عاشقـانه_هـای_شهـدا
❣مسجد ڪه میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون مرد بودن را در اون می دیدم...
برای رسیدن بهش چله گرفتم .
❣ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه حلقه 4500 تومنی بود ...
مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد ازدواجمون داد؛
-ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد.
❣هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت #خیلی_دوستت_دارم
میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم ....
❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ...
برای شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود
💟همسر شهید برای رسیدن و #ازدواج با مهدی عسگری چله میگیرد
و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به #خـــدا چله مےگیرد 💟
#جاویدالاثر
شهیدمدافع حرم #مهدی_عسگری
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
1.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) مبارک😍🌸
.
.
#ازدواج_آسمانی #ازدواج #حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها #حضرت_علی_علیه_السلام
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🏷#زندگینامه_شهيد_چمران
✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر)
✫⇠قسمت : پنجم
🍃بار دوم که دیدمش(دیدن چمران)برای کار در موسسه آمادگی کامل داشتم کم کم آشنایی ما شروع شد .من خیلی جاها با مصطفی بودم ، در موسسه کنار بچه ها،در شهرهای مختلف و یکی دوبار در جبهه . برایم همه کارهایش گیرا و آموزنده بود . بی آنکه خود او عمدی داشته باشد.غاده با فرهنگ اروپایی بزرگ شده بود#حجاب درستی نداشت اما دوست داشت جور دیگری باشد ،دوست داشت چیز دیگری ببیند غیر از این بریز و بپاشها و تجمل ها،او از این خانه که یک اتاق بیشتر نیست و درش همیشه به روی همه باز است خوشش می آید .بچه ها می توانند هر ساعتی که میخواهند بیایند تو ،بنشینید روی زمین و با مدیرشان گپ بزنند .
🍃مصطفی از خود او هم در این اتاق پذیرایی کرد و غاده چقدر جا خورد وقتی فهمید باید کفش هایش را بکند و بنشیند روی زمین !به نظرش مصطفی یک شاه کار بود ، غافل کننده و جذاب .یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها می رفت همراهش بودم .داخل ماشین هدیه ای به من داد، اولین هدیه اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم.خیلی خوشحال شدم و همان جا بازکردم دیدم#روسری است ، یک روسری قرمز با گلهای درشت .من جا خوردم ، اما او لبخند زد و با شیرینی گفت :بچه ها دوست دارند شما را با روسری ببینند.
🍃از آن وقت روسری گذاشتم.من می دانستم بچه ها به مصطفی حمله می کنند که چرا شما خانمی را که حجاب ندارد میآورید موسسه ،اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی می کرد، خودم متوجه میشدم، مرا به بچه ها نزدیک کند .می گفت: ایشان خیلی خوبند .اینطور که شما فکر می کنید نیست ،به خاطر شما می آیند موسسه و میخواهند از شما یاد بگیرند ان شاالله خودمان بهش یاد می دهیم.نگفت این حجابش درست نیست ، مثل ما نیست ، فامیل و اقوامش آن چنانی اند .اینها خیلی روی من تاثیر گذاشت . او مرا#مثل_یک_بچه_کوچک#قدم_به_قدم جلو برده ، به اسلام آورد.نه ماه، نه ماه زیباداشتیم و بعد با هم#ازدواج کردیم.البته ازدواج ما به مشکلات سختی برخورد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🏷#زندگینامه_شهيد_چمران ✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر) ✫⇠قسمت : نهم 🍃به هرحال ، روزهای سختی بود اجازه
🏷#زندگینامه_شهيد_چمران
✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر)
✫⇠قسمت : دهم
🍃(پدر و مادر)هر دو خشکشان زد .ادامه دادم: من تصمیم گرفتم با مصطفی#ازدواج کنم ، عقدم هم پس فردا پیش امام موسی صدر است .فقط خودم مانده بودم این#شجاعت را از کجا آورده ام مصطفی اصلاً نمی دانست من دارم چنین کاری می کنم .مادرم خیلی عصبانی شد .بلند شد با داد و فریاد و برای اولین بار می خواست من را بزند که پدرم دخالت کرد و خیلی آرام پرسید: عقد شما باکی ؟گفتم: دکتر چمران .
🍃من خیلی سعی کردم شمارا#قانع کنم ولی نشد .مصطفی به من گفت دیگر نتیجه ای ندارد و خودش هم میخواست برود مسافرت.پدرم به حرفهایم گوش داد و همانطورآرام گفت: من همیشه هرچه خواسته اید فراهم کرده ام ، ولی من می بینم این مرد برای شما مناسب نیست او شبیه ما نیست ، فامیلش را نمی شناسیم . من برای حفظ شما نمی خواهم این کار انجام شود .
گفتم: به هرحال من تصمیمم را گرفته ام .می روم . امام موسی صدر هم اجازه داده اند ، ایشان#حاکم_شرع است و می تواند ولی من باشد .بابا دید دیگر مسئله جدی است گفت : حالا چرا پس فردا ؟ ما آبرو داریم .
🍃گفتم: ما تصمیم مان را گرفته ایم ، باید پس فردا باشد .البته من به امام موسی صدر هم گفته ام که می خواهم#عقد خانه پدرم باشد نه جای دیگر .گر شما رضایت بدهید و سایه تان روی سر ما باشد من خیلی خوشحال ترم .باباگفت: آخر شما باید آمادگی داشته باشید . گفتم: من آمادگی دارم ، کاملاً !نمی دانم این همه قاطعیت و شجاعت را از کجا آورده بودم .من داشتم از همه امور اعتباری ، از چیزهایی که برای همه مهمترین بود می گذشتم .البته آن موقع نمی فهمیدم ،اصلاً وارستگی انجام چنین کاری را نداشتم،فقط می دیدم که مصطفی#بزرگ است،#لطیف است و#عاشق اهل بیت (ع) است و من هم به همه اینها عشق می ورزیدم ...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
*عضویت در واتساپ👈🏻09178314082*
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
✫⇠ #زندگینامه_شهید_مرتضی_جاویدی
📚پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
📘#نیمه_پنهان_ماه
✍ به روایت همسر شهید
✫⇠#قسمت_پنجم
🍃مدتی نگذشت که همگی از رسانه ها فهمیدیم که کشور عراق به ایران حمله کرده و مقداری از خاک کشورمان را به تصرف درآورده است. با انتشار این خبر می توانم بگویم#اولین کسی که در منطقه ما, کوله بار خود را بست و راهی جبهه شد خود مرتضی بود.
🍃حدودا هشت ماهی از#جنگ_تحمیلی می گذشت که اتفاقی در زندگی من رخ داد که سرنوشتم را عوض کرد و آن هم لحظه ای بود که خبر#خواستگاری در منزل ما زمزمه می شد. وقتی به صراحت این قضیه به من گفته شد که مرتضی به خواستگاری شما آمده و من خودم نمی دانستم باید چه بگویم انگار که داشتم در یک دریای پر امواج دست و پا می زدم. هر چه فکر کردم نمی دانستم که الان زمان وارد شدن به زندگی جدید است یا نه!
بالاخره پس از مدتی فکر کردن خودم را قانع به این عمل نمودم و از آنجا که مرتضی انسانی وارسته و متدین و با اخلاق بود قبول کردم.
🍃پس از اعلام این خبر به خانواده ایشان، یک شب به اتفاق خانواده به منزل ما آمدند. بدون آنکه تشریفات آن چنانی درست شود آن شب صحبت های دو خانواده بدون حضور دائم من در آن جلسه آغاز گردید و هر کسی صحبتی می نمود. البته این صحبت ها خیلی هم حول محور#ازدواج نمی چرخید.بیشتر گفتگوی خودمانی بود تا مسائل دیگر، در نهایت بحث#مهریه که پیش کشیده شد و توافق حاصل شد که یکصد و ده هزار تومان بابت مهر قرار دهند.
🍃پس از حدودا دو الی سه ساعت یک مرتبه صدای آقا مرتضی در میان صحبت های دیگران بلند شد و همگی را به سکوت وا داشت و رو به خانواده ما کرد و رک گفت:
ببینید شغل من نظامی است و#پاسدار انقلاب هستم. بیشتر اوقات من صرف جبهه و جنگ می شود و کمتر اتفاق می افتد که من در شهرستان باشم. خواهشی از شما دارم که آن هم این است که خوب فکرهایتان را بکنید و جوانب کار را بررسی نمائید. اگر موافق بودید دخترتان را به من بدهید که بعد خدای نا کرده پشیمان نشوید.
🍀صحبتهای آقا مرتضی همه جمع را بر یک لحظه هم که شده بود به فکر فرو برد و در آن لحظه هیچ کس صحبتی نمی کرد. ناگهان مادرم آن سکوت را شکست رو به جمع علی الخصوص آقا مرتضی کرد گفت: ما هم این لحظات و این شرایط را درک می کنیم، شما هم برای اسلام و امنیت و آسایش ما به آنجا می روید ما که به این وصلت راضی هستیم ما بقی آن هرچه خدا بخواهد همان می شود...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
عضویت در واتساپ👈🏻09178314082
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
✫⇠ #زندگینامه_شهید_مرتضی_جاویدی
📚پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
📘#نیمه_پنهان_ماه
✍ به روایت همسر شهید
✫⇠#قسمت_نهم
🍀... ساک و لباسش را به من داد تا آنها را بشویم وقتی درب آن را باز کردم دیدم یک دست لباس عراقی است. رو به آقا مرتضی کردم و با یک لحن تند گفتم: چرا این لباس های عراقی را به تن می کنی؟ ببین تا به حال دو مرتبه مجروح شده ای در حالی که هر دو بار این لباس به تن داشتی آقا مرتضی این لباسا نجس است خواهش می کنم دیگر این را نپوشید من دیگر طاقت ندارم آن را بشویم. الان پاره اش می کنم.
🍀هر چه کردم که آن لباس را پاره کنم جلویم را گرفت و به من گفت: من با این لباس در جبهه خیلی موثرتر هستم از شما می خواهم که روی این تصمیمتان تجدید نظر کنید دیگر طاقت نیاوردم که روی حرف خودم بایستم, لذا لباس را برداشتم و داخل تشت آب انداختم تا مقداری خیس بخورد. پس از گذشت ساعتی مشغول شستن آن البسه پر از خون شدم. آقا مرتضی به نزد من آمد پهلویم نشست و همان طور که مشغول شستن آنها بودم, عکسی آورد و به من نشان داد که در آن سوار یک جیپ بود که بقول خودش از عراقی ها به غنیمت گرفته بود
🍀ادامه صحبتش این بود که من با همین لباس چندین بار به داخل عراقی ها رفته ام و با آنها نان و ماست خورده ام و مرا نشناخته اند. این جیپ هم که می بینی با بچه ها سوار ان می شویم و در منطقه گشت می زنیم مال عراقی هاست پس از اینکه لباس ها را شستم آقا مرتضی نگاهی به آنها انداخت و پس از کمی تامل رایش برگشت که دیگر آنها را نبپوشد چرا که اکثر جاهایش سوراخ شده بود آن لباس را به برادرش داد تا در کار بنایی آن را بپوشد.
🍀یکی دو روز از این ماجرا گذشت،یک شب که داخل اطاق نشسته بودیم. متوجه شدم خیلی به من خیره شده, علت را از او پرسیدم. آهی از نهاد دل بیرون کشید و گفت: ای کاش شبی که من به منزل شما آمدم به من جواب مثبت نمی دادی و حاضر نمی شدی که با من#ازدواج کنی! نگذاشتم حرفش را ادامه دهد و سریع وسط حرف هایش پریدم و به ایشان گفتم انتخاب من#آگاهانه بوده و هرگز هم از این وضعیت پشیمان نیستم و هر لحظه خدا را#شکر می کنم که با یک فرد وارسته ای همچون شما ازدواج کردم.
🍀بعد از اتمام صحبت هایم رو به من کرد و گفت: امیدوارم که مرا حلال کنید، من تا به حال همسر خوبی برای شما نبودم و می دانم که در نبود من همه سختی ها را تحمل می کنی، ولی آرزوی هر زن و شوهری است که در طول زندگیشان در کنار یکدیگر باشند و زندگی آرام و خوبی را برای یکدیگر درست کنند، ولی چکار می شود کرد، تقدیر ما هم اینطور است و ما مسلمانیم و موظفیم که هر موقع مسئله ای برای اسلام پیش می آید باید از همه چیز خودمان بگذریم و به این دین مقدس خدمت کنیم، خواهش می کنم که شما هم بخاطر اسلام این مشکل را تحمل کنید. من که از حرفهای آقا مرتضی سر در نمی آوردم، فقط یکپارچه گوش شده بودم و سعی می کردم از اعماق وجودم حرف هایش را بشنوم و درک کنم.
🍀حدود یک سال از ازدواجمان می گذشت و هر ماه سابقه نداشت که خبر#شهادت ایشان زبان به زبان نشود. من که از بس ناراحت می شدم و گریه می کردم و مرتب تصویر شهادت و تدفین آقا مرتضی بسان پرده سینما در جلوی چشمانم نقش می بست. هر وقت که نامه یا پیغام معتبری از زنده بودنش, یا اینکه خودش می آمد من خیلی خوشحال می شدم. هر وقتی او با مریضی من رو برو می شد می گفت: خدایا من کاری برای شما نکردم خودت حق اینها را برمن#حلال کن!بعد رو به من می کرد و می گفت: تو چرا خودت را اینقدر زجر می دهی، اصلا ناراحت نباش من هر کجا که باشم فکر خودم و شما هستم مرگ هم که دست خداست وقتی خواست بیاید کاری از دست من و شما بر نمی آید.
🍀می گفتم:آقا مرتضی من که دست خودم نیست، بالاخره من هم انسانم و عاطفه دارم. حق دارم که برای مونسم دل بسوزانم و به فکر شما باشم. چطور از من توقع دارید که اصلا به شما فکر نکنم.حقیقتا چند روزی که ایشان در مرخصی و نزد ما بود من حالم خوب بود, ولی همینکه به منطقه می رفتند دوباره همان حالات روحی به سراغم می آمد و ممکن نبود که مریض نشوم. لذا زمانی که ایشان با این وضعیت من روبرو شد تصمیم گرفت که مرا به اهواز ببرد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
🔹#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
عضویت در واتساپ👈🏻09178314082
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸