هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️چرا زیارت امام حسین (ع) با حج پیامبر ص سنجیده می شود؟
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤 حجت الاسلام #عالی
📡 حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
اے شهـــــادٺ.....!!
چه زیبا گلچین می کنی...
خوبان عالم را..!!
ومن!!
مبهوت هرشهیدم..
چه زیبا می رود...
تا عرش اعلا...
#روزتون_شهدایی
http://eitaa.com/golestanekhaterat
تازه عروسی کرده بودن. 🎊💐🎊
با چند تا از دوستان قرار گذاشتیم گل و شیرینی بخریم و یه سری بهشون بزنیم.
خونشون کوچک بود. یک پذیرایی دوازده متری داشتند.
روی دیوار بالای پذیرایی یک قاب بزرگ خالی بود!!
برای هممون سوال شده بود. ؟؟!!
تا حالا ندیده بودیم کسی قاب خالی به دیوار پذیرایی خونش بچسبونه..!!
عاقبت من طاقت نیاوردم و به نمایندگی از همه پرسیدم:
این قاب خالی چیه!؟
نکنه به زودی در اون عکس عروسیتون نصب میشه!؟
بچه ها خندیدند. 😄😄😆😆
خودش هم لبخندی زد ☺و جواب داد: نه. . .
این قاب جای خالی عکس امام زمانه..
می خوایم وقتی حضرت مهدی عج ظهور کردند و چهره شان را همه دیدند عکسشون رو به دیوار خونمون بچسبونیم ..
هممون مات و مبهوت شدیم..!!
یکی پرسید: پس چرا از حالا قاب خالی زدی به دیوار؟
هنوز که آقا ظهور نکرده اند.!!
فوری جواب داد:
همین دیگه. . . می خوایم همیشه یادمون باشه یک چیزی توی زندگیمون کم داریم. هر لحظه که این قاب خالی را می بینیم یادمون میفته که منتظر ظهور باشیم. . . .
السلام علیک یا صاحب العصر والزمان (عج)
اللهم عجل لولیک الفرج
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷نیـــایش صبحگاهی
خــداوندا مرا شرم و حيا ده
دلی پاک و پر از مهر و صفا ده
دلی کـز او محبت خيزد و مهر
به نيکان آنچه را دادی به ما ده
دلــم را با حقيقت آشنا کن
يقين و باور و صبـرم عطا کن
مرا صبری بده چون صبر ايوب
دلم را خالی از شرک و ريا کن
مرا دور کن از بخل و حسادت
ز بغض و کينه و کفر عداوت
مرا آنی به خـود مگذار يارب
موفق کـن بــه انجام عبــادت
آمـــین 🙏🏻
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
شَھادت یعنے:
وارد شدن درحریم خلوت الھےو
میھمانـ شدن برسرسفره ے
ضیافتـ الھے♥️
این ڪم چیزے نیست
این خیلے بـاعظمتـ استـ ✋
#سخن_بزرگان ✍
#امام_خامنه_ای مدظلہ ✨
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
بنام خدا
🍃 ابراهیم به مهمان ومهمان نوازی بسیار اهمیت میداد.بهترینها را برای مهمان آماده میکرد. اما شدیدا مخالف تجمل گرایی بود.
🌾 میگفت: «اگر میخواهیم کنار هم راحت باشیم،باید تجملگرایی را کنار بگذاریم.نبایدخودمان را برای یک مهمانی اذیت کنیم.
🌺 باید رفت و آمدها و صله رحم را مطابق دستورات دین و بدون تجمل انجام دهیم، تا رابطه خانواده ها همیشه برقرارباشد»
📚سلام بر ابراهیم2
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷
🌹 « شهید امیر حاج امینی » در قسمتی از وصیتنامه ش نوشته بود ۰۰۰
بعد از مدت ها ڪشمڪش درونی
ڪه هنوز هم آزارم می دهد ،
برای رهایی از این زجر
به این نتیجه رسیده ام
و در این جمله خلاصه میشود :
#خدایا_عاشقم_ڪن | 💚
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
#آقایون_بدونن
💥 قهر کردن #زیادی شما اصلا خوب نیست
💔 اینکه قهر میکنید و منتظر میشینید
تا همسرتون بیاد آشتی کنه
اصلا کار پسندیده ای نیست...
💔 اگر میبینید خانمتون قهر
میکنه، این جزیی از زنه...
❣اون قهر میکنه که خودشو برای شما #لوس کنه...
❣قهر میکنه که شما بهش #محبت کنید...
❣ با قهر کردن،
تند حرف زدن،
نیش و کنایه
به هیچ نتیجه ی مثبتی نمیرسید...
💥این روش بیشتر به ضرر شما آقایون خواهد بود...
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🌷🌴
🌴
✨
ناهار اشرافي داشتيم.
ماست
سفره را انداخته و نينداخته، دکتر رسيد.
دعوتش کرديم بماند.
دست هاش را شست و نشست سر همان سفره.
يکي مي پرسيد "اين وزير دفاع که گفتن قراره بياد سرکشي، چي شد پس؟"
🌷شهیددکترمصطفی چمران🌷
🌼🌹🌼🌹🌼🌹
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🔷فرمان هشت مادهای رهبر انقلاب به سران قوا
🔰امروز کشور تشنهی فعالیّت اقتصادی سالم و ایجاد اشتغال و سرمایهگذاری است. و اینبه فضائی نیازمند است که، سرمایهگذار و صنعتگر و... از سلامت ارتباطات حکومتی و امانت متصدیان امور مالی مطمئن بوده و احساس امنیت و آرامش کنند. اگر دست مفسدان قطع نشود، و اگر زیادهخواهان پرمدّعا ، طرد نشوند سرمایهگذار و تولیدکننده و اشتغالطلب، احساس ناامنی خواهد کرد
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
ما همان نسلی هستیم که ساعتها،
#قلک به دست در صف #کمکهای_مردمی_به_جبهه_ها
مےایستادیم و همه داراییمون رو مےبخشیدیم.
پس اینقدر
اعتماد مردمِ ترکیه به اردوغان رو تو سر ملت نزنید...
مردم همان مردمن
اما مسئولین.....
بقیه بماند
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🌷🌴
🌴
✨
#خاطرات_شهدا
مدتی قبل از شهادتش، در حال عبور از خیابان سعدی قزوین بودم که ناگهان عباس را دیدم.
او معلولی را که هر دو پا عاجز بود و توان حرکت نداشت، بر دوش گرفته بود و برای اینکه شناخته نشود، پارچه ای نازک بر سر کشیده بود.
من او را شناختم و با این گمان که خدای ناکرده برای بستگانش حادثه ای رخ داده است، پیش رفتم.
سلام کردم و با شگفتی پرسیدم:
-چه اتفاقی افتاده عباس؟ به کجا می روی؟
او که با دیدن من غافلگیر شده بود، اندکی ایستاد و گفت:
-پیرمرد را برای استحمام به گرمابه می برم.
او کسی را ندارد و مدتی است که به حمام نرفته.
🌷سرلشکرخلبان شهیدعباس بابایی🌷
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 بخشهای سانسور شده بیانات اخیر رهبری درباره اشتباه در مذاکرات هستهای
▪️از زبان یکی از حاضران جلسه..
✖️آیا رهبری گفتند من اشتباه کردم!؟؟
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
🌷🌷🌷
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیه_های_جنون
قسمت 440
بلافاصلہ خودش را در آغوشم مے اندازد،با ذوق محڪم بہ خودم مے فشارمش و موهایش را مے بوسم.
_سلام عشق خالہ! خوبے؟
خرسش را رها میڪند و دستانش را دور ڪمرم مے پیچد.
با لحن شیرینے مے گوید:دلم برات تنگ شدہ بودا!
بوسہ اے روے گونہ اش مے ڪارم:من بیشتر خالہ! بے معرفت شدے!
بے میل دستانش را از دور ڪمرم آزاد میڪند و خرسش را در آغوش میڪشد.
همانطور ڪہ بہ سمت مبل ها مے دود مے گوید:خودت بے معرفت شدے!
مریم تشر میزند:آروم امیرمهدے! اینجا خونہ ے خودمون نیستا!
همانطور ڪہ بہ سمتش مے روم میگویم:چے ڪارش دارے؟! بہ قول خودت مگہ خالہ با مادر فرق دارہ؟!
دستم را میگیرد و گرم میفشارد،همانطور ڪہ گونہ ام را مے بوسد مے گوید:سلام خانم وڪیل ڪم پیدا! ما رو براے رفت و آمد قابل نمیدونے!
دستش را محڪم میفشارم:ڪاش خدا یہ ذرہ از اعتماد بہ نفس و پررویے نساء رو بہ تو میداد!
آخش بلند میشود! گونہ اش را مے بوسم و دستش را رها میڪنم.
_حسام نیومدہ؟
نگاهے بہ اطراف خانہ مے اندازد:یڪے دوساعت دیگہ میاد!
_روزبہ هنوز نیومدہ راحت باش!
همانطور ڪہ چادرش را در مے آورد بہ سمت امیرمهدے میرود.
روسرے اش را هم باز میڪند و ڪنار امیرمهدے مے نشیند.
وارد آشپزخانہ میشوم و مشغول ریختن پفڪ و چیپس در ظرف بزرگے میشوم.
امیرمهدے ڪمے بهانہ میگیرد و غر میزند.
از آشپرخانہ خارج میشوم و بہ سمتشان میروم،امیرمهدے خرسش را میان خودش و مریم گذاشتہ،مثلا قهر ڪردہ!
ظرف پفڪ و چیپس را مقابلش قرار میدهم،نگاهے بہ ظرف مے اندازد و سریع برش میدارد.
مریم نگاهے بہ امیرمهدے مے اندازد و مے پرسد:بریم آشپزخونہ شامو آمادہ ڪنیم؟
سرے تڪان میدهم و بلند میشوم،همراہ مریم بہ سمت آشپزخانہ میرویم.
آرام مے پرسم:چے شدہ؟
دستم را میڪشد:بیا! امیرمهدے بفهمہ بہ حسام میگہ! آلو تو دهن این سرتق خیس نمیخورہ!
وارد آشپزخانہ میشویم،امیرمهدے بلند میگوید:خالہ!
بہ سمتش برمیگردم:جانم!
همانطور ڪہ پفڪے داخل دهانش میگذارد مے گوید:من هوس ماڪارونے ڪردم میشہ برام درست ڪنے؟
دستم را روے چشمم میگذارم:چشم برات میپزم! چیز دیگہ اے نمیخواے؟
سرش را بہ نشانہ منفے تڪان میدهد.
در فریزر را باز میڪنم و بستہ ے گوشت چرخ ڪردہ را بیرون میڪشم.
از مریم مے پرسم:براے شام چے درست ڪنیم؟
مریم با سر بہ امیرمهدے اشارہ میڪند:آقا دستور دادن دیگہ!
_ماڪارانے ڪہ براے امیرمهدیہ! خودمون چے بخوریم؟
ڪابینت ظرفشویے را باز میڪند و مشغول پیدا ڪردن سیب زمینے و پیاز میشود.
_تعارف ندارم ڪہ!
_بعد از مدتا خواهر بزرگم اومدہ خونہ م بهش ماڪارانے بدم؟! ابدا!
با خندہ قد راست میڪند و سیب زمینے و پیاز را داخل سینڪ ظرفشویے میگذارد.
لبخند ڪم رنگے روے لبانش نقش بستہ.
_هرچے دوست دارے بگو باهم آمادہ ڪنیم!
ڪمے فڪر میڪنم و مثل بچہ ها میگویم:دلم هوش اون اشتانبولے معروفاتو ڪلدہ!
مے خندد:چشم! اونوقت تو میخواستے بہ خواهرت غذاے سادہ ندے دیگہ!
تڪیہ ام را بہ ظرف شویے میدهم و مے پرسم:اتفاق خاصے افتادہ؟!
چند ثانیہ اے نگاهش را بہ امیرمهدے میدوزد و سپس بہ من.
آرام ولے قاطعانہ زمزمہ میڪند:میخوام از حسام جدا شم!
پیشانے را بالا میدهم:مطمئنے؟!
سرش را بہ نشانہ ے مثبت تڪان میدهد،اشڪ در چشمانش نشستہ!
_همہ نگرانیم امیرمهدیہ! میترسم ازم بگیرتش!
نفس عمیقے میڪشم و میگویم:بهترہ من نظرے ندم مریم! برو پیش یہ مشاور!
اول همہ ے راہ هایے ڪہ میتونے بریو امتحان ڪن!
پوزخند میزند،قطرہ اشڪے روے گونہ اش مے چڪد:این همہ سال چیزے تغییر نڪردہ!
جدے میگویم:چون تلاشے براے تغییر نڪردے!
نفس عمیقے میڪشد:الانم رمقے براے ادامہ دادن این زندگے ندارم! همہ وابستگے و دلبستگیم امیرہ!
دستم را روے ڪمرش قرار میدهم و آرام نوازشش میڪنم.
_قوربونت برہ آیہ! اگہ هیفدہ هیجدہ سالم بود میگفتم طلاق بگیر! یا اصلا شاید امیرمهدے نبود الانم میگفتم طلاق بگیر!
ولے نمیتونم بهت اطمینان بدم طلاق همہ چیو حل میڪنہ! بہ امیرمهدے دقت ڪردے چقدر بهونہ گیر و حساس شدہ؟!
سرش را بہ نشانہ مثبت تڪان میدهد!
_با طلاق و ڪشمڪش بین تو و حسام بدتر میشہ! نمیگم بسوز و بساز! نہ اصلا! ولے اول راہ هاے بهترو امتحان ڪن اگہ جواب نگرفتے بے معطلے جدا شو!
بهترین ڪار الان اینہ ڪہ برے پیش یہ روانشناس خوب! بعدم حسامو راضے ڪنے برہ!
پوفے میڪند و شیر آب را باز میڪند،مشغول پوست ڪندن پیازها میشود و مے گوید:محالہ! چندبار ازش خواستم! بہ هیچ صراطے مستقیم نیست!
_من یہ روانشناس خوب پیدا میڪنم،یہ مدت برو پیشش بہ حسام نگو!
✍نویسنده:لیلے سلطانی
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیه_های_جنون
قسمت 441
حتما یہ راہ حلے پیش پات میذارہ اگہ راضے نشد و نخواست مشڪلات حل بشن حق با توئہ!
مریمے!
اون فرصتے ڪہ هیچوقت بہ زندگیت ندادیو الان بهش بدہ!
سرے تڪان میدهد:نمیدونم دیگہ باید چے ڪار ڪنم! از طرفے...
مڪث میڪند و شیر آب را مے بندد.
همانطور ڪہ دستان خیسش را داخل سینڪ ظرف شویے تڪان میدهد مے گوید:یہ بشقاب و آبڪش بدہ پیازا رو خرد ڪنم!
از داخل ڪابینت سبد ڪوچڪ و بشقابے برایش بیرون میڪشم.
با دقت نگاهش میڪنم:حرفتو ادامہ ندادے!
شانہ اے بالا مے اندازد:چیز مهمے نبود!
بہ سمت میز ڪوچڪ دونفرہ میرود و روے صندلے مے نشیند.
مقابلش مے نشینم و ابروهایم را بالا مے اندازم:چے شدہ مریم؟! یہ چیزے شدہ نمیگے!
سرش را پایین مے اندازد و شروع بہ خرد ڪردن پیازها میڪند.
زمزمہ وار مے گوید:حاملہ ام!
مبهوت نگاهش میڪنم،سریع سرش را بلند میڪند و با استرس میگوید:چیزے نگوآ! امیرمهدے میشنوہ!
آب دهانم را فرو میدهم،در این شرایط سردرگم باردار بودنش اصلا خبر خوبے نیست!
آرام مے پرسم:چندوقتہ؟!
دوبارہ اشڪ در چشمانش جا خوش میڪند.
_پنج هفتہ! نمیدونم این همہ مصیبت چرا باید سر من بیاید؟!
آخہ تو این شرایط...
ادامہ نمیدهد،با شدت آب دهانش را فرو میدهد!
لبم را بہ دندان میگیرم و نفس عمیقے میڪشم.
_چہ اوضاع خوب بشہ چہ ڪلا تموم بشہ باردار شدنت درست نبود! ممڪنہ اون طفل معصوم تو یہ شرایطے بدتر از امیرمهدے بزرگ بشہ.
آہ عمیقے میڪشد و حرفے نمیزند!
دلم مے گیرد،ذهنم درگیر میشود هرطور شدہ باید ڪمڪش ڪنم!
سعے میڪنم لبخند بزنم،با آرامش میگویم:منطقے برخورد ڪن مریم! میتونے بهترین راهو انتخاب ڪنے! همہ ے سختے ها بعد از یہ مدت فراموش میشہ و جاشونو خوشے میگیرے!
مطمئنم بهترین راهو انتخاب میڪنے!
ذهنتو فقط درگیر امیرمهدے و تو راهیت نڪن! اول و بیشتر از همہ بہ خودت فڪر ڪن!
سرش را تڪان میدهد و جوابے نمیدهد،قاطع ادامہ میدهم:هروقت بہ این نتیجہ رسیدے ڪہ باید براے طلاق جدے اقدام ڪنے رو من حساب باز ڪن! ڪنارتم! تا حد توانم ڪمڪ میڪنم و از استادام ڪمڪ میگیرم!
میخواهد دهان باز ڪند ڪہ امیرمهدے با سر و صدا بہ سمتمان میدود.
با ذوق نگاهش را میان من و مریم مے گرداند و دندان هایش را نشانم میدهد!
_خالہ! ببین! دوبارہ یڪے از دندونام لق شدہ!
با خندہ نگاهش میڪنم،دلم براے شیطنت ها و ذوق ڪردن هایش غنج میرود!
بیشتر براے ڪودڪے و آرامشے ڪہ دارد از دست میدهد...
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
امیرمهدے مدام این ور آن ور مے دود و شیطنت میڪند.
حسام چند دقیقہ پیش آمد،ساعت نزدیڪ هشت شدہ و خبرے از روزبہ نیست!
عصبے لبم را مے جوم و سالاد را تزئین میڪنم،مریم نگاهے بہ غذا مے اندازد و مے پرسد:روزبہ دیر نڪردہ؟!
من من ڪنان جواب میدهم:این روزا یڪم ڪارش زیادہ! الان بهش زنگ میزنم!
حسام روے مبل نشستہ و بہ تلویزیون خیرہ شدہ.
نگاهش را از تلویزیون میگیرد و بہ من مے دوزد.
_منشے شرڪتش جوونہ؟!
متعجب نگاهش میڪنم ڪہ ادامہ میدهد:شرڪت روزبہ اینا رو میگم!
منظورش را میگیرم،نگاهم را از صورتش میگیرم و جوابش را نمیدهم.
مریم با حرص میگوید:حرفتو مزہ مزہ ڪن حسام بعد بزن!
حسام با حالت بدے مے خندد:دارم شوخے میڪنم!
مریم چشم غرہ اے نثارش میڪند:شوخیات جالب نیستن! لطفا ادامہ ندہ!
حسام بے توجہ من را مورد خطاب قرار میدهد:ناراحت شدے؟
سرم را بہ نشانہ منفے تڪان میدهم،انگار دلش آرام نمیگیرد!
دستے بہ موهایش میڪشد و ابروهایش را بالا میدهد:ان شاء اللہ ڪہ عادتاے گذشتہ از سرش افتادہ باشہ!
چشمانم را ریز میڪنم:ڪدوم عادتا؟!
لب و لوچہ اش را میگرداند و با ڪمے مڪث جواب میدهد:دوست دختر و ....،بقیہ شو خودت میدونے دیگہ!
پوزخند میزنم:اونوقت ڪے بہ شما گفتہ روزبہ قبل از ازدواج اهل دختر بازے و رابطہ هاے نامشروع بودہ؟!
مریم ڪنارم مے ایستد با حرص مے گوید:حسام میشہ بس ڪنے؟!
سپس آرام بازویم را نوازش میڪند:ولش ڪن! بہ حرفاش توجہ نڪن!
خونسرد مے گویم:ناراحت نشدم عزیزم! ولے آقا حسام یہ حرفے زد ڪہ باید ثابتش ڪنہ!
حسام شانہ اے بالا مے اندازد:خب مشخصہ! لازم نیست من ثابتش ڪنم! ڪسے ڪہ سے و سہ سال مجرد بودہ و وضع مالے خوبے دارہ و آدم بے اعتقادیہ این مدتو تنهایے سر نڪردہ!
والا الان پسرا نہ قیافہ دارن نہ پول هفتہ بہ هفتہ دوست دختر عوض میڪنن چہ برسہ بہ ڪسے ڪہ موقعیت و پولم دارہ! جنس خودمو میشناسم دیگہ!
آدم بے اعتقاد ڪہ...
سریع میان حرفش مے پرم:اعتقاد ندارہ اما آدمیت دارہ! خیلے اشتباہ برداشت ڪردین روزبہ بہ قول شما اهل هفتہ بہ هفتہ دوست دختر عوض ڪردن نبودہ چون مردونگے براش طور دیگہ اے تعریف میشہ!
✍نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
#آقایان حتما توجه داشته باشیدکه:
❗️خانم ها موجودات نکته سنجی هستند...
پس هیچگاه خوبی همکارتان را که
از بد حادثه #خانم هم می باشد
در برابر همسرتان تعریف نکنید...
یا حتی شاید خیلی عادی از فلان خانم تعریف کنید...
ولی بااین کار توجه اورا به شدت جلب کرده
وباعث حساسیت او میشوید...
وخودتان را در دام بلا گرفتار میسازید...😐
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود