eitaa logo
کانال خبری گلستان شهدا
50.1هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
12.2هزار ویدیو
4 فایل
ارتباط با کانال و تبلیغات👇 https://eitaa.com/Admin_GolestanShohada ✅ کانال خبری گلستان شهدا با کد ۱-۱-۶۹۲۶۷-۶۱-۴-۲ در سامانه شامد وزارت ارشاد ثبت گردیده است. این کانال شخصی بوده و هیچ ارتباطی به ارگان خاصی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
انالله و انا الیه راجعون با مادری که ۶ جگر گوشه خود را تقدیم اسلامی کرد. حاجیه خانم واعظی مادر در ۸۷ سالگی بر اثر کهولت سن دار فانی را وداع گفت. بانو ، پسر، دختر و عروس و داماد خود را در دوران مبارزه علیه تقدیم انقلاب اسلامی کرد و دو فرزند دیگرش هم در دوران به رسیدند. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
شهادت واقعا است و شهید شهید 🌷 کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
2.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بابا امید؛ دست‌های کوچکم، در دستان مردانه ات بزرگ خواهد شد . . . علی آقا تنها یادگار شهید کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
فرزند «سرتیم حفاظت حاج قاسم» سه ماه بعد از پدرش به دنیا آمد از مدافعان حرم حضرت زینب(س) و سر تیم حفاظت سردار بود که روز ۱۳ دی ماه سال ۹۸ در فرودگاه همراه حاج قاسم، ابومهدی مهندس و چند تن دیگر از همرزمانش توسط آمریکا مورد  قرار گرفته و به رسیدند. از این شهید عزیز دو دختر به یادگار مانده است. امروز پسری به نام پس از ۳ ماه و ۱۸ روز که از شهادت پدرش می گذرد قدم به دنیا گذاشت. شهید مظفری‌نیا دوست داشت اگر فرزند جدیدش دختر بود نامش را «» بگذارد و اگر پسر «علیرضا» زیرا او را هدیه ای از جانب (ع) می‌دانست.  شهروز در حالی هم اکنون در رواقی از حرم حضرت (س) آرمیده است که فرزندش علیرضا به دنیا آمد، بدون اینکه لحظه‌ای حضور فیزیکی پدرش را در این دنیا درک کرده باشد. شهروز به یکی از دوستانش گفته بود دوست ندارم بعد از حاج قاسم زنده باشم و چقدر هم به حرفش وفادار ماند.🙏 کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
9.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(قسمت دوم) کلامی از : ما یک واقعیتی داریم که این است ما لشکر (عج) هستیم. قدرت بی همتا و این قدرت برگرفته از قدرت خداوند و این افتخار جاودانه همیشه تاریخ خواهد بود چیزی از این بالاتر نیست. باید خودمون رو خالصِ خالص بکنیم بگیم ما امام زمان(عج)هستیم. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
بارِ آخر که اومد ، رفت خمسِ مالش رو داد. وقتی برگشت، خوشحال بود و می‌گفت: های که شدم ... سفارشِ همیشگی‌اش شده بود: ، ، و ... بعد از شهادتش هم به خوابِ همسرش اومد و گفت: خوش به حالِ خودم که مسجد می‌رفتم... شهید کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
گزارش تصویری از آخرین پنجشنبه‌ی ماه شعبان از برای دریافت تصاویر و کلیپ‌های بیشتر به پیج رسمی گلستان شهدا اصفهان مراجعه فرمایید 👇: https://instagram.com/golestanshohadaesff?igshid=1fdyth6nardxp
سالك الى الله كه باشی، در طريق قرب الهى، را خوب انتخاب میکنی ..، يعنى كه "الرّفِیق ثُمّ الطّرِیق" .. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
بعد از تا چند روز در اردوگاه فقط نوارهای مداحی و مناجات‌های محمد را پخش می‌کردند، بیشتر مناجات‌ها و مداحی‌های محمد در مورد (عج) بود؛ خیلی ناراحت بودم تا اینکه یک شب محمد را در دیدم. خوشحال بود و بانشاط، لباس فرم بر تنش بود، چهره‌اش خیلی نورانی‌تر شده بود؛ یاد مداحی‌های او افتادم. پرسیدم: محمد، این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ؟ محمد در حالی که می‌خندید گفت : من حتی آقا امام زمان را . شهید کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
هشت سال، با ترکشها، همسایه بود! هشت سال، برایمان نـوشتید! هشت سال، فاصله‌ی رسیدن تا را برایمان کوتاه کردید! هشت سال مهمانِ سنگرهای بودید! و اینک مائیم و راهی ناتمام ... و یک قرار با شما، در انتهای همین ... ان شاءالله ... کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
11.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آمدم چادر گروهان، تورجی نشسته بود. طبق معمول به احترام بلند شد. گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستام قرار دارم. باید برم و تا عصر برمی‌گردم. بی مقدمه گفت: نه! نمیشه! گفتم: رفیقم منتظر منه. دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود. شدم. وقتی داشتم از چادر بیرون می آمدم، با ناراحتی گفتم: "". هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم، با دوید دنبال من. دستم را گرفت و گفت: "این چی بود گفتی؟" به صورتش نگاه کردم. خیس بود. بعد ادامه داد: این برگه مرخصی! کردم. هر چقدر دوست داری بنویس اما حرفت رو پس بگیر. گفتم: به خدا کردم، اصلا منظوری نداشتم. با دیدن حال و گریه ‌ی او، خودم هم گرفت. (به نقل از سید احمد نواب) شهید کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه‌هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ بود. ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﻣﻴ‌ﻜﺮﺩﻡ. ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ. چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ ﻛﻪ ﺩو نفر ﺍﻳﻨﻘﺪر همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ... که می‌رفت تحمل خونه بدون حمید واسم بود. می‌رﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ، ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ. ﺑﻌﺪ ﻣﺪتی که برمی‌گشت واسه پیدا کردنم، همه جا زنگ می‌زد. می‌گفتن: "بازم حمید، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩه.." شهید کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf