فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره رهبر انقلاب از #شهید_کاظمی
دو هفته قبل از #شهادت، شهید کاظمی آمد پیش من و گفت از شما دو درخواست دارم؛ یکی این که دعا کنید من #روسفید بشوم، دوم اینکه دعا کنید من #شهید بشوم.
گفتم: شماها واقعا #حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همهتان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود اسټ و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد.
بعد گفتم: آن روزی که خبر شهادت #صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایستهی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد.
.
وقتی این جمله را گفتم، چشمهای شهید کاظمی پر از #اشک شد و گفت:
ان شااللہ خبر من را هم بِهِتون بدهند.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_نام_مادر
آمدم چادر #فرماندهی گروهان، تورجی نشسته بود. طبق معمول به احترام #سادات بلند شد. گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستام قرار دارم. باید برم #مرخصی و تا عصر برمیگردم. بی مقدمه گفت: نه! نمیشه!
گفتم: رفیقم منتظر منه. دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی.
با تمام احترامی که برای سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود. #عصبانی شدم. وقتی داشتم از چادر بیرون می آمدم، با ناراحتی گفتم: "#شکایت_شما_رو_به_مادرم_میکنم". هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم، با #پای_برهنه دوید دنبال من. دستم را گرفت و گفت: "این چی بود گفتی؟"
به صورتش نگاه کردم. خیس #اشک بود. بعد ادامه داد: این برگه مرخصی! #سفید_امضا کردم. هر چقدر دوست داری بنویس اما حرفت رو پس بگیر. گفتم: به خدا #شوخی کردم، اصلا منظوری نداشتم. با دیدن حال و گریه ی او، خودم هم #بغضم گرفت.
(به نقل از سید احمد نواب)
شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf
#خاطره
دفعه آخری که مرخصی گرفت و آمد، آخرین روزهای اسفند سال ۶۵ بود. سر و صورتش پانسمان پیچ و دستش هم در گچ بود. این بار شدیدتر از قبل #مجروح شده بود و حالتهای عجیبتری داشت. تصمیم گرفت با برخی دوستانش به #مشهد برود. برادرش علی که همسفر مشهدش شده بود، برایم تعریف کرد: "محمدرضا روز اول اصلا داخل #حرم نرفت و دورا دور به آقا سلام داد. تا اینکه روز دوم زودتر از بقیه دوستان اذن دخول را خواند و وارد حرم شد. #اشک میریخت و با آقا صحبت میکرد". به او گفته بودند: "چرا روز اول داخل حرم نمیرفتی؟" گفته بود: "من تا حاجتم را از #امام_رضا(ع) نگیرم، داخل نمیآیم". البته من اینها را بعد از شهادتش فهمیدم. اینکه همان شب اول در مشهد، #خواب امام رضا(ع) را دیده بود که به او گفته بودند: "تو بیا داخل حرم، ما حاجت تو را دادهایم".
با این خوابی که در مشهد دیده بود میتوان گفت که محمدرضا حاجت شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت.
راوی: مادر شهید
شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان:
@GolestanShohadaEsf