eitaa logo
کانال خبری گلستان شهدا
50.4هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
12.4هزار ویدیو
4 فایل
ارتباط با کانال و تبلیغات👇 https://eitaa.com/Admin_GolestanShohada ✅ کانال خبری گلستان شهدا با کد ۱-۱-۶۹۲۶۷-۶۱-۴-۲ در سامانه شامد وزارت ارشاد ثبت گردیده است. این کانال شخصی بوده و هیچ ارتباطی به ارگان خاصی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
#خدايا مرا به بی نيازى در #نفس، يقين در #قلب، اخلاص در #عمل، نور در #چشم و بصيرت در #دين عطا فرما... #دعای_عرفه #التماس_دعا کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
: این جمله را بارها و بارها به زبان آوردم. هروقت جمع‌مان جمع بود، رو به سعید و پدرش می‌کردم و می گفتم هرکدام‌تان می‌خواهید بروید، بروید! نمی‌خواهم یک روزی بهانه بیاورید که ما به خاطر تو نرفتیم جنگ و بعدش من بمانم و یک دنیا عذاب که روی وجدانم تلنبار شده است! معتقد است همین سه کلمه‌  «اسلام»، «خون»، «می‌خواهد»؛ انگار تلنگری زد به پسرش سعید برای رفتن و نماندن؛ رفتنی که حالا سال هاست عزیزش را با خود برده است. صدیقه نیلی‌پور مادر شهید _براه با اینکه سی‌ و دو سال از شهادت پسرش در والفجر هشت می‌گذرد اما طوری از خاطرات او تعریف می‌کند که ‌انگار همین دیروز بود پسر پانزده شانزده‌ساله‌اش را بدرقه‌ کرد سمت جبهه و پشت سرش گفت: «مامان برو به امید خدا...» می‌گوید: «وقتی رفت، دویدم زیر . سرم را بلند کردم و گفتم امانت بود، مال خودت بود، فرستادمش، اما در عوضش این چند خواهش من را پذیرا باش. اول اینکه پسرم اسیر نشود، دوم اینکه مفقود نشود و سوم اینکه جانباز نشود. بقیه‌اش با خودت!»    «بابا الان تابستونه و مدرسه‌ها تعطیل. شما میگید من چیکار کنم؟ برم جنگ یا همین جا برم جایی سرکار؟»    «دل خودت با کدومه؟ رفتن یا موندن؟»    «رفتن...»    «اگه بری شاید از درس و مدرسه‌ات عقب بیفتی!»    «قول میدم بعد از پایان تعطیلات تابستان برگردم و درسم رو ادامه بدم» بالاخره دودلی‌های سعید با خودش برای ماندن یا رفتن تمام و او راهی جبهه می‌شود تا شاید بتواند به قول مادر، کاری برای اسلام کرده باشد و شرمنده (س) نباشد. سعید که به پدرش قول داده با تمام شدن تابستان برگردد، اما پایش که به میدان جنگ می‌رسد، همه قول و قرارها یادش می‌رود. او حالا به هرچیزی فکر می‌کند جز برگشتن. ترجیح می‌دهد همان‌جا بماند و درس و مشقش را در سنگر جبهه بخواند. مادر می‌گوید: وقتی حاج آقا متوجه شد سعید قصد برگشتن از جبهه را ندارد، به او گفت پس تکلیف درس و مدرسه‌ات چه می‌شود؟ سعید اما در جواب پدرش ‌می‌گوید اینجا الان بیشتر از مدرسه به وجودش نیاز دارند و بعد هم  قول می‌دهد درسش را همان‌جا بخواند و برای امتحاناتش بیاید و باز به جبهه برگردد. حالا سعید قرار است در جبهه هم درس بخواند و هم جهاد کند. آنطور که مادر می‌گوید خیلی کم می‌آمد. همه‌اش هم عجله داشته که زود برگردد و اصلا برای رسیدن به منطقه دل توی دلش نبوده است. یک بار توی همین پرپرزدن‌های دلش برای برگشتن به جبهه و پیش رفقایش، پدر به او می‌گوید: «سعید، بابا، مگه اونجا چیکار می‌کنی که آنقدر عجله داری برگردی؟ گفته بود: هیچی بابا! می‌خوریم و می‌خوابیم و توپ بازی می‌کنیم. حالا نگو منظورش از توپ بازی این بوده که روی تانک کار می‌کرده است.»سعید در جبهه بوده است ولی نه پدر از این قصه خبر داشته، نه مادر تا موقعی که به می‌رسد و پلاکاردهای شهید در محله و روی در و دیوار نصب می‌شود. مادرش می‌گوید: خودش که هیچ وقت در این خصوص حرفی با ما نزده بود، ما از روی پلاکاردهای بنیاد شهید بود که فهمیدم سعید در جبهه بوده است. مادر می‌گوید زیاد اهل تعریف کردن از جبهه و اینکه آنجا چه می‌کند، نبود. فقط یادش است که یکبار که سعید اصفهان بود و صدای آژیر قرمز بلند شد، رنگ صورتش یکدفعه مثل گچ می‌شود. به پسرم گفتم مامان سعید شما که بدتر از اینها را آنجا می‌بینی، چرا برای یک آژیر قرمز این حال شدی؟ گفت: مامان اینجا ناموس مردم زندگی می‌کند. مادر حالا از خصوصیات خوبی که در وجود پسرش دیده است، می‌گوید. از منظم بودنش، از احترام خاصش به بزرگترها؛ به ویژه به پدر و مادرش، از گذشتی که از همان ابتدای دوران کودکی‌اش با او همراه بود و البته از و کمک‌حالی‌اش. اکثرا وقتی که از جبهه می‌آمد، شب بود. از راه رسیده و نرسیده، می رفت حمام و تا زمانی‌که تمام لباس‌های داخل حمام را نمی‌شست، بیرون نمی‌آمد. با اینکه خسته راه بود اما عجیب در مقابل من و کارهای خانه احساس مسئولیت می‌کرد. مادر از سعید هم غافل نمی‌شود و می‌گوید: «همیشه به اطرافیانش توصیه می‌کرد اگر دنیا و آخرت می‌خواهید، فقط و فقط برای خدا کار کنید و برای کسب رضای او قدم بردارید.» کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
#شهید_حاج_حسین_خرازی #خدایا، از مال دنیا، چیزی جز #بدهکاری و #گناه ندارم. خدایا، تو خود توبه ی مرا قبول کن و از فیض عظمای #شهادت، نصیب و بهره مندم ساز و طلب مغفرت و عفو دارم. #شهدا_عند_ربهم_يرزقون_اند کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
#شهید_مصطفی_چمران: #خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز... تا فریب زرق و برق عالم خاکی مرا از یاد و عظمت تو دور نکند. کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
#خدايا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبير انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه تکه ام کنند و يا زير سخت‌ترين شكنجه‌ها قرار گيرم، او را تنها نخواهم گذاشت. ۲۲ بهمن سالروز شهادت هادی دلها #شهید_جاویدالاثر_ابراهیم_هادی گرامی باد... کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @Golestanshohadaesf
#سیره_شهدا اینگونه بود😔 زمانی که فرمانده بود، یک عده پشت سر او حرف می زدند. یک روز به او گفتم بعضی‌ها پیش دیگران بدِ شما را می گویند. خیلی تو هم رفت. از اینکه این موضوع را با او درمیان گذاشتم #پشیمان شدم. رو به او کرده و گفتم: محمد جان زیاد به این قضیه فکر نکن. گفت: من از اینکه پشت سرم حرف می زنن ناراحت نیستم. من که چیزی نیستم؛ از این ناراحتم که چرا آدم‌های به این خوبی، #غیبت یک آدم بی ارزشی مثل من رو می‌کنند؛ از این ناراحتم که چرا باعث #گناه برادرام شدم!!! سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم: #خدایا این کجاست و من کجا!!! #سردار_شهید_محمد_بروجردی #شادی_روحش_صلوات کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
#درد دل آدمی را بیدار می‌کند، روح را صفا می‌دهد، غرور و خودخواهی را نابود می‌کند، نخوت و فراموشی را از بین می‌برد و انسان را متوجه وجودِ خود می‌کند. #خدایا اگر این است خاصیت درد، این شب‌ها مرا دردی ده تا به خود بیایم... #کلام_شهید #دکتر_مصطفی‌_چمران #شادی_روحش_صلوات کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
هرکه را دیدم نصیب و قسمتی دادی، #خدایا قسمت ما کن؛ فدای #زینب_کبری شدن... میلاد با سعادت بانوی صبر و استقامت، عقیله بنی هاشم، #زینب_کبری(س) مبارک💐 کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
، ما از تقويم روزگار، یک مناسبتِ بزرگ داريم، که اين قطعنامه‌ی همه ماست : " اللهم انا نشکوا اليک فقد نبينا و غيبه ولينا.." کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf
، اگر پشیمانى پیشِ تو، بازگشت به سوی توست، پس من پشیمان ترینم! "صحیفه‌سجادیه" کانال رسمی گلستان شهدا اصفهان: @GolestanShohadaEsf