‌ به پرواز شک ڪرده بودم به هنگامے ڪه شانه هایم از توان سنگین بال خمیده بود ... #احمد_شاملو 🕊

‌ "یلهِ بر ناز کای ِ چمن رها شده باشی پا در خنکای ِ شوخ ِ چشمه ئی و زنجیره زنجیره بلورین ِ صدایش را ببافد در تجــّرد شب واپسین وحشت جانت نا آگاهی از سر نوشت ستار ه باشد، غم سنگینت تلخی ِ ساقه علفی که به دندان می فشری همچون حبابی نا پایدار تصویر ِ کامل ِ گنبد ِ آسمان باشی و روئینه به جادوئی که اسفندیار مسیرِ سوزان ِ شهابی خــّط رحیل به چشمت زند و در ایمن تر کنج ِ گمانت به خیال سست ِ یکی تلنگر آبگینه عمرت خاموش در هم شکند" شعر و صدای #احمد_شاملو ‌

‌ آدم‌ها ... همه می‌پندارند که زنده‌اند ! برای آن‌ها تنها نشانه‌ى حیات بخار گرم نفس‌هایشان است کسی از کسی نمی‌پرسد آهای فلانی از خانه دلت چه خبر ... گرم است ..؟چراغش نوری دارد هنوز ...!؟ #احمد_شاملو 📝🍃 🪴

آن‌ کہ‌ می‌گوید دوستت دارم خُنیاگر ِ غمگینی‌ست کہ‌ آوازش را از دست داده است ای کاش عشق را زبان ِ سخن بود... #احمد_شاملو

آن‌ کہ‌ می‌گوید دوستت دارم خُنیاگر ِ غمگینی‌ست کہ‌ آوازش را از دست داده است ای کاش عشق را زبان ِ سخن بود... #احمد_شاملو

آی عشق! آی عشق! چهرۀ سرخت پیدا نیست... 🕊🕊🕊 🎙#احمد_شاملو

‌ من آنقدر با تو بوده ام که از بودن کنارِ دیگران سردم میشود...! #احمد_شاملو ❤️‍🩹

#احمد_شاملو از کنایه‌ها نرنج این مردم کارشان نیش‌زدن است، عمریست به هوای بارانی می‌گویند؛ "خراب"

با همه بوده است عجب هرزه ایست این تنهایی... !! #احمد_شاملو🤞

شهر من رقصِ کوچه‌هایش را باز می‌یابد. هیچ کجا هیچ زمان فریاد زندگی بی‌جواب نیست... #احمد_شاملو ‌

#تیکه_کتاب مى ‌پنداشتم كه تنهايى، ديگر دست از جانِ من نخواهد كشید و خستگى، ديگر روحِ مرا ترک نخواهد گفت. تو طلوع كردی و عشق باز آمد، شعر شكوفه كرد و كبوترِ شادى بال زنان بازگشت؛ تنهايى و خستگى بر خاک ریخت. با توام و آينه‌هاى خالى از تصویرهاى مهر و امید سرشار میشوند... 📕 #مثل_خون_در_رگ_های_من ✍ #احمد_شاملو

#تیکه_کتاب هر چه بیشتر می‌بینمت، احتیاجم به دیدنت بیشتر می‌شود. دیروز چند لحظه‌ی کوتاه بیشتر ندیدمت. تمام سر شب، تنها و بی‌هدف در خیابان‌های تاریک و خلوت این اطراف راه رفتم و به تو فکر کردم. 📕 #مثل_خون_در_رگ‌های_من ✍ #احمد_شاملو