🇮🇷🇵🇸
﷽
🖼 شهروند انگلیسی روی پلاکارد نوشته: حتی اگر تمامی کودکان را به قتل برسانید «یک موسی» زنده خواهد ماند و فرعون زمانه هنوز نفهمیده که موسی بیخ گوشش دارد بزرگ میشود.
🍃🌹🍃
@golpabasir
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 یحیی سنوار به عنوان رئیس جدید حماس جانشین شهید اسماعیل هنیه شد
🍃🌹🍃
@golpabasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥راز خوندن نماز خوب و با حضور قلب
👆حتما ببینید
@golpabasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز سالروز اسارت شهید سرافراز محسن حججی
برای شادی روح شهید صلوات🌹
@golpabasir
🪴 فرمانده اقتصادی پزشکیان چگونه کیش و مات شد؟!
🔻آقای پزشکیان با صدور حکمی، علی طیبنیا را به عنوان مشاور عالی خود منصوب کرد. آیا آقای ظریف (رئیس دیروز شورای راهبری کابینه و معاون راهبردی پزشکیان) زهر خود را ریخته است؟!
🔹روزی که نام طیب نیا در کنار پزشکیان و ظریف عکس تبلیغاتی گرفت، نشریات وابسته به مدعیان اصلاحات تیتر زدند: "طبیب تورم/ طبیب ایران/ ظهور طبیب نیا/ طبیب اقتصاد ایران/ طبیب تورم آمد/ وزیر اقتصاد موفق دولت روحانی، به عنوان فرمانده اقتصادی پزشکیان می آید/ رهبر برنامه های اقتصادی دولت پزشکیان آغاز به کار کرد/ وزیر ضد تورم، فرمانده اقتصادی پزشکیان شد/ و..."
🔹ابتدا اعلام شد طیب نیا معاون اول می شود تا به جای پزشکیان که می گوید کارشناس اقتصاد نیست، سکان هماهنگی تیم اقتصادی را در دست بگیرد. اما در کمال تعجب، عارف ۷۳ ساله که دو دهه در کار اجرایی نبوده، معاون اول شد.
🔹پیش بینی بعدی و حداقلی این بود که طیب نیا به عنوان فردی که گفته می شد فرمانده اقتصادی دولت می شود، وزیر اقتصاد یا معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه شود. اما نهایتا در کمال تعجب، او مشاور پزشکیان شد؛ تقریبا هیچ!
🔹اما طیب نیا از کجا مسئله دار شد. او یک ماه قبل، سر کلاس درس داشگاه تهران درباره ظریف و پزشکیان گفته بود:
"ایشان فردا رییس جمهور بشود، ظریف را می خواهد به عنوان وزیر خارجه معرفی کند؛ حتما مجلس رای نخواهد داد. بگذریم از اینکه من، ظریف رو ضعیف ترین وزیر خارجه بعد از انقلاب می دانم. قوی ترین کارشناس، هر چیزی جای خودش را دارد. قوی ترین کارشناس، ضعیف ترین وزیر خارجه! دوره آقای ظریف، روابط خارجی ما افتضاح بود خصوصا روابط منطقه ای! ؛ ایشان اصلا آدم اجرایی نیست. قائم مقامش هم یک آدم خیلی ضعیفی را گذاشته بود".
🔹پس از انتشار این فایل صوتی، ظریف لبخند زد و تظاهر کرد که اتفاقی نیفتاده. اما او رئیس کمیته پیشنهاد دولتمردان و وزیران بود و با حضور برخی عناصر بشدت سیاسی کار و فاقد کمترین تخصص اقتصادی، کسانی را پیشنهاد کردند که به هر کاری می آمدند الّا مدیریت اجرایی و اقتصادی.
🔹گماشتن یک ناکارشناس به نام ظریف در شورای راهبری و معاونت راهبردی، یک پیام جدی داشت و آن این که از متن این فرآیند، تیم اقتصادی دارای صلاحیت بیرون نخواهد آمد.
🔹اکنون در شطرنج سیاسی ظریف، مردی که فرمانده اقتصادی پزشکیان و طبیب اقتصاد و تورم معرفی می شد، حذف شده است. باید دید ظریفِ همه کاره که ادای آدم های زاهد و بی رغبت را در می آوُرد، تا کجا به حساب آقای پزشکیان، بدخرجی می کند.
#ایمانی
#پزشکیان
@golpabasir
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حکمتهای نهفته در اتفاقاتی مثل شهادت اسماعیل هنیه
🎙 استاد_پناهیان
@golpabasir
ماجرای ویدیوی خیابان وطنپور تهران چیست؟
🔹مرکز اطلاعرسانی پلیس پایتخت: این ویدیو مربوط به یک تیر امسال بود که مأموران به ۲ خانمِ جوان در خصوص پوششِ نامناسب و کشف حجاب تذکر دادند که با فحاشی روبهرو شدند.
🔹در ادامه هر ۲ نفر در خیابانِ وطنپور مجددا با پوششِ نامناسب مشاهده شدند که در حینِ انتقال به خودرو با عوامل انتظامی کشمکش و بر اثرِ مقاومت، جراحتی جزئی برای یکی از آنها ایجاد میشود.
🔹پس از این حادثه، ویدیوی گرفتهشده توسط پلیس و فیلمِ دوربینِ مداربستهِ خیابان برایِ شفافسازی به مقام قضایی تحویل داده شد.
🔹پلیس رفتارِ اینچنینی توسط عواملِ انتظامی را در چارچوب استانداردهای خود ندانسته و پرونده در سیستمِ قضایی و بازرسیِ فراجا باز و درحال بررسی است.
@Farsna
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️بسیاری سوال میکنند در بحث #حجاب چگونه جهاد تبیین کنیم؟
👈رهبر انقلاب فرمودند اگر میخواهید مشکل #کشف_حجاب حل بشه این کار را انجام دهید
🎙حجت الاسلام راجی
@golpabasir
🔴 اسرائیل، صادرکننده روشهای شکنجه در دنیا!
یعقوب توکلی:
🔹 صبح روز ششم، وقتی در باز شد، شروع به کتک زدنم کردند. بعد کیسه را از سرم برداشتند. یک بشقاب یکبارمصرف پلاستیکی آورده بودند، که تکهای پنیر، یک قاشق مربا، سه دانه زیتون، و تکهٔ کوچکی نان در آن بود. در سلول باز و بشقاب دم در بود. وقتی خم شدم تا بشقاب را بردارم، زندانبان با پایش به صورتم زد و گفت: «برندار. کسی از تو مهمتر هست که باید آن را بخورد. صبر کن، نخور.» چند دقیقه بعد، سگ کوچکی را آوردند. سگ پنیر را لیسید و خورد، و بعد از آن سرباز بشقاب را با پایش جلویم انداخت. من با تنفر هرچه تمامتر، با وجود این همه تحقیر و ناپاک شدن غذا، مجبور بودم بعد از شش روز گرسنگی، همان تکه نان کوچک را با مربا و سه دانه زیتون بخورم.
🔹 بعد از مدتی، دوباره مرا به داخل اتاق بازجویی بردند و بر روی میز چوبی خواباندند. با ریسمان مرا بستند و دوباره با کابل مرا زدند، آنقدر که دیگر خونی در بدنم نمانده بود و بیهوش شدم. با سطل آبی مرا به هوش آوردند و به مطب بردند، تا پانسمان خونین زخمها را عوض کنند. باز مجبور شدند به من خون تزریق کنند. بعد از تزریق خون، مرا به اتاق بازجویی برگرداندند. گوشیهای آمپلیفایر را به گوشم وصل کردند و صداهای وحشتناک را، تا حدی که دستگاه توان داشت، بالا بردند. سرم در حال ترکیدن بود و گوشهایم سوت میکشید. بلندم کردند و مرا به دیواری که برق به آنجا وصل بود، مصلوب کردند. فهمیدم میخواهند چه بلایی به سرم بیاورند. تنم از شدت درد میلرزید. مغزم تیر میکشید. از همان دستبندها برق به تمام بدنم میرسید. همهٔ سلولهای بدنم از درد به فغان آمده بود. این وضعیت در نقاط زخمی شدیدتر و زجرآورتر بود. نمیدانم چند بار بیهوش شدم و مرا با سطل آب سرد به هوش آوردند و چگونه مرا به سلول بردند. دیگر روز و شب را نمیفهمیدم.
🔹 بعد از چند روز که آن پزشک پیرمرد را ندیده بودم، یکباره جلویم سبز شد و با دست محکم به سرم کوبید. با بددهنی هرچه تمامتر به من فحش میداد. تحمل نکردم و جوابش را دادم. گفت: «راستی چیزی را فراموش کرده بودم. یادم رفت اندازهٔ گلولهها را بنویسم. قطر و حجم تیرهایی را که به بدنت اصابت کرده ننوشتم. فراموشم شد.» گفتم: «شما این گلولهها را درآوردی. گلولهها پیش شما است.» میدانستم شکنجهٔ دیگری در انتظار است؛ اما کاری نمیتوانستم بکنم. دستهایم بسته بود؛ حتی با پاهایم نیز نمیتوانستم از خودم دفاع کنم. کاملاً بی دفاع بودم. دکمههای پیراهنم را باز کرد و انگشت خود را در زخم زیر بغلم فرو کرد و چرخاند. اشکم درآمده بود. از شدت درد دنیا پیش چشمانم سیاه شد. تصویر او بهسان حیوان انساننمای وحشتناکی جلویم سبز شد. با کمال بیرحمی در چشمانم نگاه کرد و گفت: «ناراحت نشو. من دارم تیرها را اندازه میگیرم.» خون زیادی از زیر بغلم جاری شد و درد تمام بدنم را فراگرفت. همهٔ وجودم از شکنجهٔ بیرحمانهای که پیرمردی بهظاهر پزشک در حق نوجوانی ۱۶ ساله -آن هم با دستهایی بسته- انجام میداد، پر از تنفر شده بود.
🔹 با شکنجههایشان به شیطانصفتی اسرائیلیها بیشتر پی بردم. مهمتر از همه ارزان بودن روشهای شکنجهٔ آنها بود؛ طوری که پس از تشکیل دولت اسرائیل، این رژیم جزء اصلیترین صادرکنندگان روشهای شکنجه در دنیا شد. آموزش روشهای شکنجه در بازجویی منبع درآمدی بسیار مهم برای اسرائیل به شمار میرفت. روز هشتم، در حالی که آویزان بودم، سربازان به مسخره کردن و فحش دادن من پرداختند. تا اینجا مسئله خیلی عجیب نبود؛ هرچند فحاشی بیش از سایر شکنجهها، اعصاب انسان را به هم میریزد. برای آزار بیشتر، گوشهٔ کیسه را بلند کردند و دود سیگارشان را به داخل کیسه فوت کردند. من از شدت کمبود اکسیژن به دست و پا زدن افتادم. کمی بعد، ناگهان یک سرباز اسرائیلی جلو آمد و گفت: «میخواهم سیگارم را خاموش کنم؛ اگر زمین بیندازم، کثیف خواهد شد. بهتر است این عرب زحمت خاموش کردن سیگار را بکشد.» بعد سیگار روشن را روی پشت دستم گذاشت و آن را فشار داد. فریادم به آسمان رفت؛ ولی با دست و پای مصلوب کاری نمیتوانستم بکنم. به قدری محکم سیگار روشن را فشار داد، که هنوز بعد از سی سال جای سوختگی آن روی دستم باقی مانده است. بعد از آن، سربازان یکییکی آمدند و سیگارشان را روی دستم با فشار خاموش کردند و من در میان آن همه درد چارهای جز فریاد زدن نداشتم.
🔹 متن بالا برشیست از کتاب «حقیقت سمیر» ؛ روایتی از خاطرات سمیر قنطار
🔹 سمیر قنطار، مبارز لبنانیالاصل فلسطینی است که سی سال در زندانهای اسرائیل به سر برد و در تبادل اسرا در سال ۲۰۰۸ بین اسرائیل و حزبالله لبنان از زندان آزاد شد.
#بیداری_ملت
@bidariymelat