eitaa logo
متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
1.6هزار دنبال‌کننده
252 عکس
156 ویدیو
32 فایل
🔰 #متن_روضه 🔰 #مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع 🔰 #شناخت_شبهات_از_لسان_محققان http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh لینک کانال👆🏻 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ در آغوش گرفتن سر امام حسین (ع) توسط دو دلداده: لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام ونَزَلوا مَنزِلاً يُقالُ لَهُ قِنَّسرينَ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ، فَرَأى نورا ساطِعا يَخرُجُ مِن فيهِ، ويَصعَدُ إلَى السَّماءِ، فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ، وأخَذَ الرَّأسَ، وأدخَلَهُ صَومَعَتَهُ، فَسَمِعَ صَوتا ولَم يَرَ شَخصا، قال: طوبى لَكَ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ، فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ، وقالَ: يا رَبِّ، بِحَقِّ عيسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّكَلُّمِ مَعي. فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: يا راهِبُ، أيَّ شَيءٍ تُريدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِيٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِكَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَكَتَ. فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهي عَن وَجهِكَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفيعُكَ يَومَ القِيامَةِ. فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: اِرجِع إلى دينِ جَدّي مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله. فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِيَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً : مناقب آل ابي طالب، ابن شهرآشوب: هنگامى كه سر حسين عليه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرين (شهرى در شام، به فاصله يك روز راه از حَلَب در مسير حِمْص) فرود آمدند، راهبى مسيحي از دِيْرش به سوى سر، حركت كرد و نورى را ديد كه از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مى رفت. راهب مسيحي، ده هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِيرش برد و بدون آن كه شخصى را ببيند، صدايى شنيد كه مى‌گفت: «خوشا به حالت ! خوشا به حال آن كه قَدر اين سر را شناخت!» راهب، سرش را بلند كرد و گفت پروردگارا! به حقّ عيسى، به اين سر بگو كه با من سخن بگويد. سر به سخن آمد و گفت: «اى راهب ! چه مى خواهى؟». گفت: تو كيستى؟ گفت: «من فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول كربلايم. من مظلوم و تشنه كامم» و ساكت شد. راهب صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نمى دارم تا بگويى: «من ، شفيع تو در روز قيامت هستم» سر به سخن درآمد و گفت: «به دين جدّم محمّد درآى» راهب گفت: گواهى مى دهم كه خدايى جز خداوند نيست و گواهى مى دهم كه محمّد پيامبر خداست. آن گاه حسين عليه السلام پذيرفت كه شفاعتش كند. صبحدم آن قوم سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسيدند ديدند كه درهم ها سنگ شده است. 📚: مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب مازندراني ج ٤ ص ٦٠ ، بحار الأنوار علامه مجلسي : ج ٤٥ ص ٣٠٣ . ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(تلگرام)👇 https://t.me/matnrozehmaghtalmotabar •┈┈••✾•✾•✾••┈┈ ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بسم الله الرحمن الرحیم گریز و روضه سر امام حسین علیه السلام در آغوش دخترش رقیه عصر عاشورا امام حسین علیه السلام، حضرت زینب را سر پرست کرد، گفت: خواهرم تویی و این خیل اسرا وزنها و دختران. ایشون به همه ی این کارها باید برسد، با این همه غمی که دارد. زینب علیها سلام تمام زنها و بچه ها را خواباند،بی بی زینب آمد رو خاک ها بخوابد، وقتی که آمد خودش بخوابد، دید از آن گوشه ی خرابه ها، تو تاریکی ها، یک بچه ای هی می گوید: بابا، بابا ؛،،، بلند شد آمد جلو ببیند کیه،،، دید رقیه است،،،،صدا زد عمه جانم آرام باش، می گوید: عمه، من بابا را می خواهم، من پدرم را می خواهم، الان بابا اینجا بود عمه،،، دخـــتر دردانــه منم به کنـــج ویرانه منم عمه چه آمد به سرم چـــــرا نیــامد پدرم الله اکبر ، الله اکبر،،، یه وقت دیدند، یک غلام آمد یک طبق آورد، این بچه دوید جلو، روپوش را برداشت، دید سر بریده حسین علیه السلام،،، فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش حضرت رقیه به عمه زینب گفت: عمه جان شب مرگ من است امشب وای که ز نور رخ بابم خرابه روشن است امشب   به زین العابدین بر گو که ما پیمانه بشکستیم تو هم پیمانه را بشکن، پدر نزد من است امشب 📚منبع: اقتباس از روضه خوانی حجت الاسلام کافی رحمه الله ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ "السلام علیک یا اباعبدالله" بی شک گدای خـانه ات آقا شود حسین هر قطره زود پیش تو دریا شود حسین فیض گـدایی تو به هر کـــس نمی رسد باید که زیر نامه اش امضـا شود حسین در روضه ها به قــرب خـداوند میرسیم شب های هیئتـت شب احیا شودحسین امام رضا فرمود: مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحیى فِیهِ أمرُنَا" هرکی تو مجلس ما اهل بیت شرکت کنه"لَم یَمُت قَلبُهُ یَومَ تَمُوتُ القُلُوبُ" قلبش نمی میره،دل مرده نمیشه" حسین جان اگه ما تو رو نداشتیم دل مرده بودیم"همین که خسته از گناه آلودگی میشم تا میام تو مجلس تو زنده میشم در روضـه ها به قـرب خداوند میرسیم شب های هیئتت شب احیا شود حسین پیرمردا و محاسن سفیدا باید اینو بگن،،، از کودکی تا دم مرگـــــم به روی لب تنها حـسین بوده و تنها شود حسین،،، ای کاش وقت مردن من وقت احتضار ذکر مدام بر لــبم آن جــا شود حسین،،، 34 سال زین العابدین هروقت آب می دید گریه می کرد هی میفرمود: "قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللهِ عَطْشاناً" بابامو تشنه کشتن" این روزا قافله داره میرسه شهر شام،،،" شامی که قریب 40 سال، مردمش کینه امیر المومنین و به دل داشتن"آخ بمیرم ،قبل از اینکه اهل بیت وارد بشن سه روز شهرو زینت کردن،،، "کوچه هاشو آب و جارو زدن،مردم به هم تبریک میگفتن "مگه چه خبره؟،،، سهل صاعدی میگه من از بیت المقدس میومدم،دیدم شهرو زینت کردن، میدونستم این روزا مردم شام عیدی ندارن،پرسیدم این چه عیدیه که من خبر ندارم؟گفتن مگه خبر نداری یه مشت خارجی رو دارن میارن،،، " یا صاحب الزمان آجرک اله " گفتن اگه میخوای ببینی بیا دم دروازه شهر،،، " "کامل بهایی" می نویسد 500 هزار نفر به تماشا اومده بودن"آخ بمیرم،همه نوشتن صبح زود قافله وارد شهر شد"از دروازه ساعات تا مجلس یزید چندتا کوچه بیشتر نبود،اما همه نوشتن غروب بود که اسرا رو وارد مجلس یزید کرد" یعنی انقده ازدحام جمعیت،،،،مانع شده بود" زن های رقاصه میزدن و میرقصیدن " سرای بریده بالا نیزه" زین العابدین تو غل و زنجیر جامعه" وای،،،، گفت:  من آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل نه غنچـــه مانده به باغ خزان من میخواید بدونید من کیم؟،،، هفـتاد داغ دارم و در زیر آفتاب هجده سر بریده بود سایبان من   آخ یکی طعنه میزنه،از بالای بام یه عده دارن سنگ میزنن،،، " خار و خاشاک دارن بر سر اهل بیت میریزن" یاصاحب الزمان یه وقت دیدن سر بریده شروع کرد تلاوت قرآن،،،   "أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقیمِ كانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً،،،، " قاری قرآن محترمه،،، "علی لب های قاری قرآن رو می بوسید،،، " اما من یه قاری خاکی میشناسم،تا قرآن خواند،سنگ ها بر اون  لب و دندان زدن،،، " اخ بمیرم،،، حسین،،، بابا قرآن می خونه،سنگا به اون لب میخوره خدا نیاره هیچ دختری کتک خوردن باباشو ببینه،اونقده تو این کوچه ها سنگ زدن که تو بعضی نقل ها داره خود سر بریده به زبان درآمد،فرمود: انا المظلوم" من نمیدونم بعضی از نانجیبا با چه سنگی سر ابی عبدالله رو میزدن که بارها سر از روی نیزه جلوی چشم بچه ها به زمین افتاد،،،" ای حسین،،، ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بسم الله الرحمن الرحیم ⚫️ همه رفتند و من جـا ماندم ای دوست ز بخــت بد به دنیــا ماندم ای دوست چـــرا رفتی مــــرا با خــــود نــبــردی ببین بعـد از تو تنــها ماندم ای دوست بیـــــادت در نـــــوای آب آبـــــــم ٢ فردا گفت عبدالله بیا بستر منو زیر آفتاب پهن کن،،،خانم جان چرا زیر آفتاب،،، گفت اخه خودم دیدم بدن داداشم سه روز زیر افتاب بود،،، به یـــــادت در نـــــــوای آب آبـــــــــم هی میخوام بلند شم؛ نمینونم بزار بشنیم،،، چنـــــان تو زیــــر تیـــــغ آفــــتابــــم داداش،،، تو راحــــت خفته ای در خـانه ی قبر ولی من از غــــمت خـــــانه خــــرابم لباس تــــو در آغــــوشـم بـــــــرادر صــــدایت مونــــده در گــوشم برادر حسین،،، تو موندی بی کفــــن بر خاک صحرا چگـــونه من کفــــــن پوشـــــم برادر؟ داداش چی دیدم،،، منو کابـــوس شمشــــــیر و تـــــن تو تماشـــــای به غـــــارت بـــــــردن تو  تو را ســــر نیــــــزه هـا بردند مانده بــــــرای مــن فقـــــــط پیـــراهن تو داداش،،، سر وسر نیـزه می بیــنم به خـــوابم همینکـــه پلک بر هـــــم میگـــــذارم تـــــو را بـــر نیــــــــزه میبیـــــنم،،، داداش منکه امده بودم،،، منکه بالا سرت بودم،،، خودت با گوشه ی چشمت اشاره کردی من برگردم،،، منکه امده بودم چرا گفتی من برم؟،،، چرا گفتی ارجعی الی الفسطاط؟چرا نگذاشتی من پیشت باشم؟ عقده شده برام،،،،داداش من بر گشتم،،، نمیدونم تو این فاصله چی شد،،، یه موقعه رسیدم دیدم سرتو خولی برده،،،، یه موقع رسیدم دیدم لباسات دست این و اونه،،، یه موقع دیدم انگشت و انگشترتو بردند،،، دیدم یه جایی سالم تو بدن نذاشتن،،، لبامو رو لبات گذاشتم،،، حسین حسین حسین،،،، روضه ی خانم زینب (س) یه گریز داره،،، گریز روضه ی خانم زینب (س) کجاست؟ داداش دیر رسیدم،،، همه رفته بودن،،،منی که پنجاه وچهارسال سرموبلند میکردم تو رو میدیدم؛ حسرت یه بار دیدنت به دلم موند،،، داداش چهل منزل سرتو بالا نیزه دیدم،،، اما هرچی التماس کردم یه بار نیزه دار نیزه رو بیاره پائین من سر تو بغل کنم نشد،،، داداش سرتم قسمت من نشد،،، اما خدا رو شکر،،، بالاخره سرت قسمت به نفر شد،،، خدا رو شکر بالاخره یه نفر به آرزوش رسید،،، بابا مگه نگفتـــی بر میگردم عـمه رو خیلی خسـته کردم بیا میخـــوام دورت بگـردم حسین حسین حسین،،، بیاد جمیع اموات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
AUD-20220614-WA0008.opus
زمان: حجم: 1.39M
⚫️ ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 📌نمی‌خواهم چشم نامحرمی به قد و بالای خواهرت زینب «سلام‌اللّه‌علیها» بیفتد... یحیی مازَنی گوید: من در مدینه مدت بسیاری همسایه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام بودم، ولی به خدا سوگند هرگز زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را ندیدم و صدای او را هم نشنیدم. و كانَت اِذا اَرادتِ الخروجَ لِزيارةِ جدّها رسولِ اللّه تَخرجُ ليلاً و الحسنُ عن يَمينها و الحسينُ عن شِمالها و أميرُالمؤمنين اَمامُها 🩸هنگام زیارت جد بزرگوارش رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شبانه از خانه بیرون می‌رفت؛ در حالی که برادرانش حسن و حسین علیهما‌السلام اطراف او و امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام پیش رویش راه می رفتند. 🥀 وقتی به قبر مطهر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نزدیک می‌شدند، مولا علی علیه‌السلام جلو می‌رفت و نور چراغ را کم می‌کرد. 🥀 روزی امام حسن علیه‌السلام از امیرالمومنین علیه‌السلام درباره این کار سؤال کرد. مولا علی علیه‌السلام فرمود: أخشىٰ أن يَنظُرَ أحدٌ الى شَخصِ اُختكَ زَينب علیهاالسلام 🩸حسن جان! می‌ترسم چشم نامحرمی به قد و بالای خواهرت زینب سلام‌اللّه‌علیها بیفتد. 📚زينب الکبری،النقدی، ص۲۲ 📚وفیات الائمة عليهم‌السّلام ص۴۳۵ ✍ یا امیرالمومنین... نمی‌دانم چه گذشت بر شما در آن ساعتی که دخترتان در مجلس یزید به پاخاسته و خطاب به آن ملعون فرمود: أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا ▪️اى فرزند آزادشدگان [مكّه]! آيا اين، عدالت است كه كنيزان و زنانت را در پرده نگه مى‌دارى و دختران پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را به اسارت مى‌كشى! قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَی بَلَدٍ 🔻و حجاب‌شان را مى‌درى و سيماي‌شان را آشكار مى‌كنى و دشمنان، آنان را از اين شهر به آن شهر مى‌برند! وَ یَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّرِیفُ ▪️و اهل هر منزل و آبادى، به تماشاى آنان مى‌آيند و دور و نزديك و شريف و پَست، صورت هاى آنان را مى‌بينند! 📖، ص۲۱۵ ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ◾️حکایت «یحیای‌شهید» که شجاعانه از أسرای آل الله در راه شام، دفاع کرد و در آخر به شهادت رسید... نقل کرده‌اند: وقتی که سرمقدس سیدالشهداء علیه‌السلام را به شام می‌بردند، در بین راه به موضعی به نام «حرّان» رسیدند. در آن منطقه بربالای تپه‌ای منزل مردی یهودی بود که اورا «یحیی حرّانی» می‌گفتند. یحیی به استقبال این جمعیت آمده و سرهای مقدس را مشاهده کرد؛ ناگهان نگاهش به سر مبارک امام حسین علیه‌السلام افتاد و دید که لب های مبارکش حرکت می‌کند؛ یحیی نزدیک آن سر رفت و شنید که این آیه شریفه را تلاوت می‌کند: «وسَیَعلمُ الذین ظَلَموا أیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبون» 🩸یحیی‌ از دیدن این حالت تعجب کرد وپرسید این سر چه کسی میباشد؟ گفتند: سر حسین علیه‌السلام است. یحیی گفت : پدرش چه کسی بود؟ گفتند: علی بن ابیطالب علیهماالسلام. یحیی پرسید: مادرش چه کسی بود؟ گفتند: فاطمه دخترمحمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم. 🩸یحیی گفت: اگر دین جدّ حسین بن علی حق نبود من الان این معجزه را از سر او نمیدیدم؛ پس یحیی شهادتین گفت و عمامه خود را از سرش برداشت و آن را قطعه قطعه نمود و بین مخدرات تقسیم کرد و لباسی که به تن داشت را نزد امام زین العابدین علیه‌السلام فرستاد به همراه هزاردرهم که در موقع احتیاج مصرف فرماید. 🔹افرادی که مسئول نگهداری سرها بودند به یحیی نهیب زدند که این چه کارهایی است که انجام می‌دهی و چرا از دشمنان فرمانروای شام (یزید علیه اللعنة) حمایت می‌کنی؟ از این اسیران دور شو و إلا سر از بدنت جدا خواهیم کرد. 🩸پس یحیی به خادمان خوددستور داد که شمشیر او را آوردند سپس تکبیرگویان به سمت آنها حمله نمود تا اینکه پنج نفراز آنها را به جهنم فرستاد و سرانجام به شهادت رسید. زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به وقت شهادت نام او را پرسیدند و برایش دعای خیر نمودند. 🔹امروزه مرقد او در دروازه حراّن بین مردم مشهور است و به او «یحیی شهید» می‌گویند و دعا در آنجا مستجاب می‌گردد. 📚مخزن البکاء ص۸۱۷ 📚روضة الشهداء ص۳۶۷ 📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۰۸ ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ 🩸حکایت جانسوز رأس مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و زن خولی … در نقل‌ها آمده است: 🥀 خولی ملعون، سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام را به منزل برد. او دو زن داشت. یکی از قبیله مضریه و دیگری از قبیله ثعلبیه. 🥀 سراغ آن زنی رفت که از قبیله مضریه بود و گفت این سر حسین بن علی علیهماالسلام است که ثروت دنیا در آن نهادینه شده است. 🥀آن زن گفت: منتظر باش که روز قیامت دشمنت، جدّ او رسول خدا باشد. سپس گفت: نه تو شوهر منی و نه من زن تو و عمودی آهنین برداشت و با آن ضربه‌ای بر دماغ خولی زد و خولی از پیش او رفت. 🥀 به نزد آن زن ثعلبیه آمد. پس آن زن گفت: این سر کیست به همراه داری؟ گفت:یک سر خارجی که بر عبیداالله خروج کرده. همسرش گفت: اسمش چیست؟ خولی ملعون ابا کرد از اینکه اسمش را بگوید و آن سر روی خاک و خاکستر در کنج تنور گذاشت. (در برخی از نقل‌ها آمده که سر مطهر را گوشه‌ای گذاشت و یک طشت بر روی آن گذاشت) 🥀 آن زن نیمه های شب از اتاق بیرون آمد و دید که از آن سر مطهر نوری به آسمان ساطع است؛ پس به طرف آن سر آمد. 📋 فَسَمِعَتْ أَنينًا، و هو يَقْرَأُ إلى طلوعِ الفَجر، و كانَ آخِرُ ما قَرَأ: و سَيَعْلَمُ الّذينَ ظلموا أيَّ مُنْقَلَبٍ يَنقَلِبون، ▪️شنید که دارد آیاتی از قرآن را تلاوت می‌کند و آخرین آیه را که تلاوت کرد این آیه بود :و سيعلم الّذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون. 📋و سَمِعَتْ حَولَ الرّأسِ دَوِيّا كَدَويِّ الرَّعْد، فَعَلِمَتْ أنّه تَسبيحُ الملائكة. ▪️و صدایی همانند صدای رعد، دور سر مطهر شنید و فهمید که آن صدای تسبیح ملائکه است. 🥀پس به سراغ شوهرش آمد و گفت: اینگونه من دیدم. این سر کیست که تو در تنور گذاشتی؟ خولی ملعون گفت: یک سر خارجی که امیر عبیدالله آن را کشته و من می‌خواهم آن را برای یزید ببرم تا مال زیادی به من بدهد. 🥀 همسرش گفت: اسمش چیست؟ گفت:حسین بن علی علیهما السلام. همسرش تا اسم حسین بن علی علیه‌السلام را شنید، فریادی زد و از هوش رفت. 🥀 پس وقتی که به هوش آمد گفت: وای بر تو! ای بدترین مجوسی کافر! تو با این کارت پیغمبر را به خاطر عترتش آزردی! آیا خدای زمین و آسمان نمی ترسی که با سر پسر فاطمه، طلب جایزه کنی؟! 📋 فَلمّا قام رَفَعَتِ الرّأْسَ و قَبَّلَتْهُ، و وَضَعَتْهُ في حِجْرِها، و جَعَلَت تُقَبِّلُهُ، و تقول: لعَن اللّه قاتِلَك ▪️سپس با چشمی گریان بیرون آمد و وقتی که خولی بلند شد ( و از آن جا رفت) سر مطهر را از تنور برداشت و او را بوسید و روی دامنش گذاشت و پیوسته می بوسید و می گفت: خدا قاتلت را لعنت کند و دشمنش، جدّت مصطفی صلی الله علیه و آله باشد. 🥀 پس وقتی که شب همه جا فرا گرفت، خوابش برد و خواب دید که گویی اتاق، دو نیم شده و نور آن را احاطه کرده است. سپس یک ابر سفید آمد و دو زن از آن خارج شدند و سر مطهر را گرفتند و روی دامن گذاشتند و گریه کردند. 🥀 زن خولی به آن ها گفت:شما را به خدا، کیستید؟ یکی از دو زن گفت: من خدیجه دختر خُوَیلد و این دخترم فاطمه زهرا علیهاالسلام است. 🥀 سپس مردانی را دید که وسط آن ها انسانی است که صورتش همانند ماه است. پس وقتی که از آن مرد نورانی سوال کرد به او گفته شد :او محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله است و دست راستش حمزه و جعفر طیار و اصحاب او هستند. پس همه آن ها گریه کردند و سر مطهر را بوسیدند. 🥀 سپس خدیجه کبری و فاطمه زهرا علیهماالسلام آمدند و فرمودند: هر چه میخواهی از ما بخواه که تو به خاطر این کاری کردی حقی به گردن ما داری و اگر می خواهی از رفقاء ما در بهشت باشی که صبر کن و نیکی پیشه ساز که ما منتظرت هستیم. پس زن خولی از خواب بیدار شد در حالی که سر مطهر روی دامن او بود. 🥀 پس وقتي که صبح شد، شوهرش آمد تا سر را بگیرد ولی زنش سر را به او نداد و گفت: وای بر تو! مرا طلاق بده. به خدا من با تو در یک خانه نمی مانم. خولی ملعون گفت: سر را به من بده و هر کار میخواهی، انجام بده. 🥀 زنش گفت: به والله آن سر را به تو نمی‌دهم. پس خولی ملعون، آن زن را کشت و سر را گرفت و برد. و خدای متعال به سرعت روح آن زن نجیب را در جوار سیده نساء عالمین فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها ، جای داد. 📚 روضه الشهداء ص۳۶۱ 📚مقتل الحسین،مقرم، ص۲۶۹ 📚مدينة المعاجز، ص ٢٧١(با کمی اختلاف) ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
@Rozekhanegeeروضه خانگی - حضرت عباس(ع) - 620.mp3
زمان: حجم: 4.91M
روضه (ع) حاج احمد پیشنهاد دانلووووووود👌 😭😭😭 من آفتابمو تو برای من قمری نبود شرط وفا بری منو نبری ای یارم مرو تنها دلدارم مرو تنها سردارم مرو تنها علمدارم حالا که مشکت شده پاره دیگه ابری نمیباره دل زینب بی قراره من آفتابمو تو برای من قمری نبود شرط وفا بری منو نبری ای یارم مرو تنها دلدارم مرو تنها سردارم مرو تنها علمدارم غم نفسهات تو گلومه دیگه آفتاب لب بومه کار ما بی تو تمومه نمیدونه کسی ، فرشته یا بشری تو اوج غربت من ، تو عازم سفری نبود شرط وفا بری منو نبری خورشیدم مرو تنها امیدم مرو تنها تا دریا مرو تنها که خشکیدم ای یارم مرو تنها دلدارم مرو تنها سردارم مرو تنها علمدارم من آفتابمو تو برای من قمری نبود شرط وفا بری منو نبری ای یارم یا ابالفضل دلدارم یا ابالفضل سردارم یا ابالفضل علمدارم یا ابالفضل از همه دنیا دیگه سیری داری جونم رو میگیری از دستم داری میری همه تشنه لبند ولی تو تشنه تری رباب منتظرِکه آبرو بخری نبود شرط وفا بری منو نبری ای میرم مرو تنها ای شیرم مرو تنها میمیرم مرو تنها زمین گیرم ای یارم مرو تنها دلدارم مرو تنها سردارم مرو تنها علمدارم من آفتابمو تو برای من قمری نبود شرط وفا بری منو نبری ای یارم مرو تنها دلدارم مرو تنها سردارم مرو تنها علمدارم میمیرم مرو تنها زمین گیرم ای روی دل افروزم آیینه ی زیبایی ای ماه بنی هاشم فرمانده و سقایی دام دل مشتاقان زلفت به دل آمیزی سرو چمن گیتی قدت به دل آرایی آی چه موی زیبایی حسین ، حسین ، حسین.... ᬷ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد شیخ علی مقدمendddddd.mp3
زمان: حجم: 3.03M
💠ظلم به دیگران، ظلم به خودمان است _از گناهانی که نعمتها را تغییر می دهد، ظلم به دیگران است _مثال ظلم به دیگران محرم الحرام ۱۴۴۵ هیئت فاطمیون https://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh