📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من » ✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است. 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت « عزیز زیبای من » 📚 کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است. 🔹فصل دوم 🔸صفحه:۶٠،۶۱ ✍راوی خانواده محترم شهید سلیمانی یک بار هم در عراق وسط عملیات بود که برای احوال پرسی با خانواده تماس گرفت و متوجه شد بچه های حسین به مهد کودک رفته اند ومریض شده اند. حسابی به هم ریخت با تشر به حسین گفت: «دیگه حق نداری بچه های من رو بفرستی مهد کودک!» کمتر کسی گریه های حاجی را دیده بود، مگر برای دعا و روضه و نماز شب اما وقتی عسل را برده بودند بیمارستان و میخواستند به او سرم بزنند، انگار قلب حاجی را از سینه اش جدا کرده بودند. مثل ابر بهار برای این بچه اشک می ریخت. روی بچه هایش، به خصوص دخترها خیلی حساس بود. همین که شنید دست زینب شکسته سراسیمه خودش را از مأموریت به تهران رساند. برای نوه هایش تا جایی که فرصت داشت، خیلی وقت میگذاشت. خودش بدون هیچ تشریفاتی بچه ها را بیرون می برد، برایشان خرید می کرد، آن ها را حسابی می گرداند و بعد به خانه می آورد. همه از علاقهٔ او به نوه ها خبر داشتند. این عشق فقط مختص نوه های کوچک تر نبود. بین حاجی و سارا که بزرگترین نوه اش بود، وابستگی و علقه خاصی وجود داشت. هر بار که به منزل حاجی می رفتند، سارا دفتر انشایش را با خود می برد. همین که چشمش به حاجی می افتاد، با ذوق دفترش را باز می کرد و شروع می کرد به خواندن انشاهایش. می دانست که قرار است سیل تعریف ها و تمجیدهای حاجی به سویش سرازیر شود؛ برای همین خیلی ذوق داشت. قلمش هم خوب بود. حاجی خیلی نوشته های او را دوست داشت. با دقت زیاد به انشاهایش گوش می داد. خواندن سارا که تمام می شد، حاجی شروع می کرد به تشویق کردنش بعد هم رو می کرد نرجس* و می گفت: «این دختر خیلی با استعداده! خیلی قدرش رو بدون!» یک طور دیگری هوای نوه ها را داشت. بعضی شب ها زنگ می زد برای نوه ها خودش لالایی محلی می خواند تا خوابشان ببرد. اگر پیشش بودند هم خودش آنها را روی پایش می گذاشت و برایشان شعرمی خواند تا خوابشان ببرد. خیلی هم روی آنها حساس بود. کافی بود حسین یا رضا بچه ها را ببوسند تا صدای حاجی در بیاید: «بچه های من رو بوس نکنین! شماها ریش دارین، بچه ها اذیت می شن!» ادامه دارد...... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * اولین فرزند متولد ۱۳۶۲ ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman

☀️حدیث روز... بیش از توان خویش، بار بر پشت مگذار، که سنگینی آن تو را بیازارد. 🔹برگرفته از نامه ۳۱ نهج البلاغه #گلزار_شهدای_کرمان ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

با یک سلام زائر آقا شوید✋ ▫️اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهید صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ  #امام_رضا ع ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

#شهید_شناسی .. ▫️قباد در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، از پرو پا قرص ترین یاران امام (ره) بود، روحانی که هر ساله، ماه مبارک رمضان و ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان از قم به منطقه می آمد می گفت: اسم سلمان ب ای شخصیت قباد زیبنده تر است. از آن موقع دوستان به او سلمان می گفتند. #شهید_قباد_شمس_الدینی ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman

#استوری امام رضا خیلی دوست دارم....❤️ #چهارشنبه_های_امام_رضایی ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman