فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنرانی کوبنده سید حسن نصرالله
تا لحظهاے که خون در رگهاے ماست،
در برابر اهانـت به پیامبرمان
ساکت نخواهیم ماند!👊
و فریادمان بلند است:
#لبیک_یا_رسول_الله
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🌷امروز سالروز شهادتِ #شهید_سید_مصطفی_میر_کمالی ، برادرِ #شهید_سید_مجتبی_میر_کمالی است؛ برادرانی که
🌹 #شهید_سید_مصطفی_میر_کمالی
📝 فرازی از وصیتنامه :
به امام امت، #خمینی بت شکن و مردم #شهید پرور ایران اطمینان میدهم که تا آخرین قطره خون خود برای دفاع از #اسلام و #قران با کفّار جنگیده و پیوسته گوش به فرمان امام امت باشم.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#اطلاعیه 📢
💠رهبر معظم انقلاب:
"رعایت دستورالعمل های بهداشتی را جزو تکالیف شرعی خود بدانید و به آن عمل کنید."
با توجه به شیوع موج سوم بیماری #کرونا در کشور،
جهت شرکت در برنامه های #گلزار_شهدای_کرمان در تاریخ هشتم و نهم آبانماه ، تنها به صفحه رسمی گلزار مطهر شهدای کرمان به آدرس:
https://instagram.com/golzar_shohada_kerman?igshid=lagxi9197dlw
مراجعه نمایید.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
2646621.mp3
1.83M
🤝 #هفته_وحدت 🤝
《نامگذاری هفته وحدت، یک اعتقاد و ایمان قلبی است.》
🎙مقام معظم رهبری
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سالروز_عروج #شهید_رضا_دادبین 🍃 یڪ بسته گز روے قبر گذاشته و با گلاب، مشغول شست و شوے آن بود. بے آ
🗓 هشتم آبان ماه، #روز_نوجوان است.
شایسته است یاد کنیم از نوجوان ۱۴ساله ای که فرمانده دل ها شد.❤️
#شهید_رضا_دادبین ؛ دانش آموزی که وقتی فرمان امام(ره) را برای جهاد می شنود،
درس و مدرسه را رها کرده و با وجود مخالفت والدینش،
برای رفتن به جبهه حق علیه باطل اصرار میکند.
آری!
کرمان ، پر است از این بزرگ مردان کوچکی که "خالصانه" پای بیعت با امام خود ماندند!
باشد که ادامه دهنده راهشان باشیم...🌿
(عکس فوق مربوط به قبل از شیوع ویروس #کرونا است.)
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
10.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_زیارتی_ارباب 💔
حرم، غروب، کرب و بلا
خوابِ خوب هر شبم
حرم پر از برو بیا
خواب خوب هر شبم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_روز_تیغ📖
زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی"
🔹صفحه : ۱۱۳_۱۱۲
🔸فصل نهم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
#قسمت_هشتاد_و_سوم 🦋
مثل همه رزمندگان، کلنگ به دست می گرفت و با بچه ها همراه می شد . بعد از اینکه ماموریت آنها در #منطقه تمام شد، ارتباط آقای کردی با علی آقا همچنان ادامه پیدا کرد.
دقیقاً با همین رفتار و کردار که از اعتقادش بود، جذب می کرد .
خوب یادم هست از زمانی که وارد تیپ شد هیچ وقت به کسی نگفت بیایید کلاس قرآن بگذارم ، یا چرا #نماز صبح را به جماعت نمی خوانید .
اهل حرف نبود .
اما قبل از نماز صبح وارد مسجد می شد و تا وقت صبحانه سرگرم تلاوت قرآن بود .
همین حال، بچه ها را دگرگون کرد .
مخصوصاً وقتی که دیدند مسجدی که اکثر اوقات به دلیل وضعیت منطقه همیشه پر از گرد و غبار بوده ،حالا از تمیزی برق می زند و بوی خوش آنجا ، دل آدم را جلا می دهد.
کم کم نماز جماعت هم با شور و شوق عجیبی برقرار شد .
بعد، جلسات قرائت و تفسیر قرآن شروع شد و شکلی به خودش گرفت .
این تاثیر را در نماز جماعت رزمندگان هم به شکلی دیدیم .
آنچنانکه هر روز نزدیک ظهر، علی آقا قبل از اذان وضو می گرفت و به مسجد می رفت . بچه ها وضو گرفتن او را که می دیدند، می فهمیدند وقت نماز است .
شکوه این لحظات ، زمانی بود که می دیدیم قبل از اینکه اذان از بلندگو پخش شود، همه در #مسجد حاضر بودند.
وضعیت ظاهری این مؤمن را هم اگر بخواهم تشریح کنم اینطوری بود که علی آقا به نظافت خیلی اهمیت می داد .
وقتی از منطقه به کرمان می آمد، می دیدی لباس ساده سفیدی به تن کرده ، بوی خوش و ملایم عطری از او به مشام می رسید.
هیچ وقت ندیدم موی سر و صورتش از یک اندازه مخصوص کوتاه تر یا بلندتر باشد .
برای این کار، شانه سه تیغی خریده بود و همیشه خود را مرتب می کرد.
حرفهایش هم همیشه ساده و پرمعنا بود.
ما می دانستیم علی آقا در عملیات های گذشته یک دستش فلج شده.
بنابراین فکر می کردیم روحیه اش برای انجام بعضی کارها مناسب نیست؛ یا حداقل ، دیگر آن تحرک سابق را ندارد .
اما روزی دیدم همراه مهدی سخی سوار بر موتور می آید .
تعجب کردم ، چون علی آقا از دست چپ ، و مهدی سخی از ناحیه دست راست فلج بود .
پرسیدم : «شما با این وضعیت چطور موتور
سواری می کنید؟»
خندیدند و گفتند: « کلاچ و گاز و ترمز را با همدیگر تقسیم کرده ایم.»
گاهی اوقات ما گم می شویم و نمی توانیم جلوی خودمان را ببینیم. بنابراین کارهایی را انجام می دهیم که ازنظرخودمان هم باعث تعجب است .
این پیش زمینه را می گویم که ذکر کنم علی آقا اهل اسراف نبود . البته هیچ وقت کسی را با زبان منع نکرد، چون می دانست این بچه ها اگر کم و
زیادی هم بکنند ، چون برای خدا می جنگند، نباید با زبان به آنها بگوید .
اما خودش موقع غذا، خرده نان ها را با کف دست جمع می کرد و می خورد . عملا نشان می داد که چگونه باید مصرف کرد.
روزی چندنفر مهمان به سنگر ما آمدند. ظهر گذشته بود و در قابلمه کوچک ما قدری غذا مانده بود، اما فکر کردم غذا کم است فوری رفتم مخابرات تا شاید بتوانم از تدارکات چند قوطی کنسرو بگیرم .
وقتی برگشتم ،دیدم همه از همان قابلمه ای که به چشم ما کوچک بود ، غذایشان را خورده و سیر شده اند .
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه أَنَا مُذنِبۡ؛ لـٰکِنّے اُحِبُّڪَ یٰا أَباعَبدِاللّٰه♡ حسین جان! چه ڪن
#مناجات_نامه ✨
🍂خدایا ؛
تو جانم دادی و جانم را خواهی گرفت!
مرا در آن صراطی گذار ،که هیچگاه در لحظه جان دادن ، غفلت نخورم.
🍁خدایا ؛
به من نعمتهایی دادی که من ،
نه قدرش را دانستم و نه لیاقتش را داشتم...
مرا زبانی ده که سپاسگزار تو باشم...
🍂خدایا ؛
به حدی گناه کرده ام و از فرمان تو سرپیچی کرده ام ،که شرمنده توأم....
مرا از بخشیده شدگان درگاه خود
قرار بده . 🤲
#شهید_محمد_علی_کازرونی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🥀'۱:۲۰ ؛ فرودگاه بغداد🥀 سردار دلها! دشمنانِ جـانْ دوست و بزدلِ تو در دل آن شب جمعه به رفتنت، مُهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#baghdad/1:20' ✈️
هـمــه در خــواب آرمیـده شبے
روح تــو بـا خــدا مــلازم شــد
تــا بـیایــے دوبــاره بــا منــجے
جمعه هامان به وقت قاسم شد
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 ♦️سخنان #مقام_معظم_رهبری درمورد #شهید_مهدی_باکری و شهید سلیمانی: 《در بین شهدا، بع
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات( شهید حاج قاسم سلیمانی)🌷
حرم شیفت داشتم . نماز عشا را خوانده بودیم که یکی آمد از کنارم رد شد.
دیدم حاج قاسم خودمان است! چه ابهتی داشت!🌱
مثل همیشه نجیب بود و سر به زیر ، یک لبخند مهربان روی صورتش بود. رفتم دنبالش.
ایستاد گوشهای کنار ضریح ، زیارت نامه خواند و بعد هم نماز.
رفتم جلو ، عرض ارادت کردم. از زوار خواستم بروند کنار تا حاجی راحت ضریح را زیارت کند .
با مهربانی گفت: «نیازی نیست خودم میرم.»
بعد از زیارت رفت سر قبر علما. مردم انگار تازه متوجه شدند که کی امده.
می امدند سلام و احوالپرسی!بوسه و عرض ارادت.
«حاجی لبخند دلنشینش را هدیه میداد به همه»
وقتی خواست برود تا حیاط مسجد اعظم بدرقهاش کردم . داشت کفشش را میپوشید. مردم دوباره جمع شدند دورش ، چه ایرانی و خارجی. طرف اهل پاکستان بود. امده بود جلو.
میخواست هر طور شده با حاجی عکس بگیرد . نگذاشتم! عربی چند کلامی با حاجی حرف زد. حاج قاسم خندید و گفت: «بذارید عکس بگیرن» بعد هم خدا خافظی کرد و رفت . شیرینی این دیدار خیلی دوام نیاورد، فقط چند روز . تا صبح جمعه که پیامک شهادتش را دیدم.
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman