#سالروز_شهادت🕊 هدف از رفتن به جبهه #شهادت نیست، که فقط برای شهید شدن به جبهه بروم! بلکه هدف من از رفتن به جبهه تنها دفاع از اسلام و قرآن است! هدف، تنها رسیدن به الله است.🕋 🎤با بخشی کوتاه از سخنان شیرین #شهید_ناصر_اسلامی_نیا همراه بودید 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman

#دلتنگ_امام_زمانم 💔 وقتی تو اینجایی، "بیا" معنا ندارد! " آقا کجا هستی؟کجا؟ "معنا ندارد! وقتی تو از دست دلم🖤 راضی نباشی، " یا ربنا! یا ربنا! " معنا ندارد!😭 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman

••❤️😇•• #رهبࢪمونھ🍃 •°ما همه°• در دل خود شُوق #شهــادت داریم🖐🏻 در دل ظُلمت شَـ🌚ـب نـ💫ـور امامت داریمـ اے خدا شکر که ما حُب❣️ #ولایت داریمـ... و از این رَهبَـر فرزانهـ💚 اطاعت داریم 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman

🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی" 🔹صفحه : ١٢۶_١٢۵ 🔸فصل یازدهم 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman

#قسمت_نود_و_یکم 🦋 آماده شدم بروم به ایشان بگویم: «پس سهم ما چی میشه» که به خودم نهیب زدم. این اولین باری بود که حسادت به سراغم آمده بود. 😓 آن اوایل که تازه با هم آشنا شده بودیم، شبها اگر فرصتی پیش می آمد، با علی آقا می نشستیم و از هر دری صحبت می کردیم. شبی پرسید: «قبلاً کجا بودی و چه کار می کردی؟» من هم از زندگی خودم گفتم ؛ از اینکه یتیم بودم و سختی های زیادی کشیدم. بعد روزی را گفتم که در #جبهه جانباز شدم..... و خلاصه ما گفتیم و او شنید تا رسیدم به اینجا که مدتی هم شاگرد "حاج آقا شوشتری" بودم و از محضر ایشان استفاده می کردم. 👌 علی آقا دیگر مرا رها نکرد! پرسید: « از حاج آقا چی یاد گرفتی؟» تقویمی داشتم که مطالب و احادیث را در آنجا یادداشت می کردم. گفت: «احادیث را بخوان.» احادیث را برایش خواندم، پرسید: «تفسیر حاج آقا چطوری بود؟» شروع کردم به خواندن تفسیر حاج آقا که آنها را مو به مو نوشته بودم. آنقدر پرسید که حوصله ام سر رفت؛ او داشت مرا برای یک دوستی ایمانی محک می زد. از خصوصیات مهم دیگر ایشان این بود که سفت و سمج نبود. راه را می شناخت. نمی خواست کسی را به اجبار به راه بیاورد. هر چند با او که همراه می شدی، تا آخر می رفتی. اوایل به شکلی، گریز پایی ام را در لفافه گوشزد می کرد. می دانستم می خواهد مرا تو خط بیاورد. شبی بیدارم کرد و گفت: « نمی خواهی #نماز بخوانی؟» وقتی دیدم در آن سرمای زمستان "منطقهٔ زبیدات" که سنگ هم می ترکید، یک فاصلهٔ طولانی‌ را رفته و با آب تانکر یخ زده وضو گرفته و می خواهد #نماز_شب بخواند، خجالت می کشیدم که بلند نشوم. می گفتم: «چرا، همین الان بلند می شوم.» امّا هنوز قدمی از من دور نشده بود که در خواب غفلت می افتادم و صبح بیدار می شدم. 😞 علی آقا برای هر کس روشی داشت. زور نمی گفت، امّا تلاش می کرد لذّت عمل را بچشاند، بعد دیگر کاری به کارت نداشت. چندین شب، کارِ علی آقا همین بود. وضو گرفته می آمد و بیدارم می کرد؛ امّا دریغ که چند ثانیه بعد دوباره در بستر خواب می افتادم. با این احوال، علی آقا کسی نبود که به این راحتی برنامه ریزی خودش را قطع کند. شبی.......... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman

#مناجات_نامه ✨«وَ ما لَنا أَلاّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» 🌱«و چرا بر #خدا توکل نکنیم و حال آن که ما را به راه هایمان رهبری کرده است؟ و ما بر آزاری که به ما رساندید البته صبر خواهیم کرد و اهل توکل باید تنها بر خدا توکل کنند.» ✨ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman

#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 📹فیلمی دیده نشده از حضور #سردار_قاسم_سلیمانی❤️ بین #مدافعان_حرم در جنوب حلب سوریه ✨تعداد ۱۱ شهید در کنار حاج قاسم دیده می شوند. 🗓اسفندماه سال ۹۶ #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman

🍃اگر #امام_زمان (عج) غیبت ڪرده است ، این غیبت ماست نه غیبت او... این ما هستیم ڪه چشمان خود را بسته‌ایم، این ما هستیم ڪه آمادگی نداریم . #شهید_دکتر_مصطفی_چمران 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman

#شهادت 🎞مرگ🥀 یا شهادت 🌷 ✨میشه غیرمعصوم‌ باشی اما تو بغل معصوم جون بدی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman

#صوت ✅ هنر بندگی ✨سخنرانی کوتاه #استاد_عالی 🎙 ✨ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman

#گلزار_شهدای_کرمان شبیه #شهدا رفتار کردن سخت نیست..... فقط کمی حواس جمع میخواهد... یه تعریف متفاوت از °شهادتـــ✨ آنگونه بمیرے ڪہ دنیا🌏 مدیونت شود.... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman

#شهید_محمد_نصراللهی 🌙نیمه‌شب بود. خسته و خاکی، با چشم‌های قرمز داشت بند پوتین‌هایش را باز می‌‌کرد. گفتم: «در نیاور! بلند شو که اوضاع خیلی خراب است.» خیره شد به چشم‌هایم و در یک چشم به هم زدن، بند پوتین‌ها را محکم کرد و بلند شد تا مهمات را به خط برساند. وقتی رفت، یکی از بچـه‌ها پرسید: «کجا فرستادیش؟» گفتم: «مهمات برد برای خط.» گفت: «خبر داشتی سه شبانه‌روز است که اصلاً نخوابیده؟» ساعت هشت روز بعد برگشت. گفتم: «دیر کردی محمد.» خندید😊 و گفت: «داشتیم سنگر مهمات را محکم می‌‌کردیم؛ کمی کار داشت.» 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman