eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.4هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
9.2هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
چند خطے پاے صحبت همرزمِ اسوه اخلاق ، : " محمود بود و دلیرے هایش ..! از وسط میدان مین رد شد تا از لب رودخانه براے صلاة ظهر وضو بگیرد؛ نماز را ڪه بست ،ترس بچه ها فروریخت و صف نماز جماعت پشت سرش تشڪیل شد. پس از اتمام نماز، بچه ها به پا خواستند.. محمود خطاب به آنها گفت: ڪجا برادرا ؟! بنشینید! هر روز چڪار میڪردید؟؟ - هر روز تعقیبات ،دعاے فتح مڪه و تسبیــ📿ـحات حضرت زهرا(س) میخواندیم..اما امروز، زیر این آتشِ شدید .. +امروز هم بخوانید . مگر امروز چه فرقی ڪرده ؟!! امروز . باید ڪار را یڪ سره ڪنیم!✊ " 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اسوه_اخــلاق🌟 " توے پادگان، منتظر یڪی از مسئولین بودیم براے سخنرانے .. همین ڪه مسئول رسید، راننده
🍁 محمود بود و دلسوزی هایش! دلسوزی هایی که گاهی، فراتر از مرزها به پیش میرفت...🕊 پس از مدت ها پافشاری نزد فرمانده سپاه، سرانجام موفق به تهیه یک چرخ خیاطی شد! علت را که جویا شدیم، میگفت خانواده فقیری را می شناسم که در پاکستان زندگی می کنند و به شدت از لحاظ معیشتی در مضیقه قرار دارند ؛ و این عامل، سبب تکدی گری اعضای آن خانواده شده است. حال اگر این چرخ خیاطی را به دست آنها برسانیم، پس از مدتی میتوانند خرج زندگی شان را فراهم و از گدایی نجات پیدا کنند. •🌸• 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#شهید_محمود_اخلاقی 🍁 محمود بود و دلسوزی هایش! دلسوزی هایی که گاهی، فراتر از مرزها به پیش میرفت...🕊
شهید علی اکبر محمدحسینی درمراسم تشییع جنازه شهید محمود اخلاقی چه گفت⁉️ "روز عاشورا همه روزه بودیم. تاسوعا و عاشورا، غسل شهادت کرده بودیم؛ که برادرمان، شهید محمود اخلاقی، ظهر عاشورا وقتی شهید شد، روزه دار بود! گریه کنید بر این شهیدان و بر امام حسین(ع) ،به خدا ثواب دارد. من یک چیز به شما بگویم، محمود گفت: بچه ها برویم غسل شهادت کنیم، میخواهیم برویم پیش آقایمان حسین(ع)..😍 محمود رفت و ما تنها ماندیم!😔 با کی نماز بخوانیم؟ با کی زیارت عاشورا بخوانیم؟ محمود برخیز...! محمود...😭" 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🦋 🔸فصل اول (ادامه) شبها که همهٔ ما خواب بودیم، پشت دار قالی می نشست و تا صبح کار می کرد. خیلی دیر فهمیدیم که این مظلوم حتّی پولهایی را که از راه کارگری و قالی بافی پس انداز می کرد، به صورت ناشناس به خانواده های مستضعف می داد. اگر کسی را محتاج می دید، لباس تنش را هم می فروخت تا احتیاج او را برآورده کند. الحمدللّه امروز دوست و دشمن می دانند اینها چه کسانی بودند. 👌 با معامله کردند. و این حرفها در آخرت جواب دارد. اینها باید جواب خدا را بدهند؛ که سخت است جواب دادن به خدا. منم که زبانم قاصر است، که هر چه از این شهدا بگوئیم کم گفتیم. 😔 اینها همهٔ زندگیشان برای خدا بوده. حتّی خواب و خوراکشان، عصبانیتشان، نشست و برخاستشان. یک مورد را بگویم که روزی علی آقا آمد و گفت میخواهم بروم کارخانهٔ پپسی. (آن موقع کار با جهاد سازندگی را تازه تمام کرده بود.) گفتم : علی آقا، آنجا به درد تو نمی خورد. آدمهایی که آنجا کار می کنند ناصالح و بی نماز هستند. مگر خودت نمی گفتی آنها بهائی هستند. امّا او تصمیم گرفته بود که حتماً به کارخانه پپسی برود که رفت. روزی که برف سنگینی هم باریده بود، علی اقا برفها را پارو کرده، پتویی در همان محوطه انداختند و نماز جماعت را با ندای «عجلو بِالصلوة قبل الموت» شروع کرده بود. بچّه‌هایی که مدتها از ترس در آنجا نخوانده بودند، ترسشان ریخت و پشت سر علی آقا ایستادند. این شد اولین نماز، آن هم به جماعت. رئیس کارخانه دید که اگر وضع به همین شکل پیش برود، کلاهش پسِ معرکه خواهد افتاد. با مظلوم نمایی به سپاه شکایت برد که یک نفر،( که همین "علی آقا" باشد) ، داخل کارخانه دست به شرارت زده. ، علی آقا را احضار کرد و چون با سابقهٔ او آشنا نبود، توبیخ و بازداشت شد. خدا رحمت کند را، وقتی از این جریان مطّلع شد...... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ 📖 زندگینامه و خاطراتِ س
🦋 🔸فصل اول (ادامه) رحمت کند را، وقتی از این جریان مطلع شد، فوری رفت و سوابق سیاسی و قصد ایشان را که برپایی و پاکسازی کارخانه از عناصر ناصالح بود، تشریح کرد. مسئولان سپاه با ایشان آشنا می شوند و عذرخواهی می کنند. بعد از تحقیقات وسیعی که سپاه انجام می دهد، جریان همدستی رئیس کارخانه با عناصر ضدانقلاب را کشف می کنند. یادم است حدود چهل نفر از کسانی که در این کارخانه کار می کردند،هر کدام به نحوی گم و گور شدند و رئیس آنها هم شبانه فرار را بر قرار ترجیح داد. یاد حرف علی آقا که می افتم، می گویم : «نانت حلالت.» می گفت : «اینها را باید متلاشی کرد. تمام روز و شب اینها به توطئه علیه می گذرد، اینها را باید داغون کرد.» و همین کار را هم کرد. 👌 آنقدر به دنبالشان رفت تا ردّ آنها را که حالا ضدانقلاب شده بودند، در کردستان پیدا کرد. (باید یادمان باشد که اشرار در کردستان چه کردند؟) بعد که دیگر جنگ رودر رو شروع شد، او که تکلیف خودش می دانست وارد عمل شد. یادم است بعد از اینکه در ظهر عاشورای ١٣۵٩، گلوله ای در به فَکّ او خورد، خیلی ناراحت بود و بیقراری می کرد. 😔 می گفت : خدایا، سعادت شهادت را از من دور نکن. آنقدر زود شفایم بده که بتوانم دوباره به برگردم. وضعیّت دهانش خیلی وخیم بود و غذا را از طریق یک شیلنگ از بینی اش می خورد؛ امّا باز آرام و قرار نداشت. هفت، هشت ماه داخلِ دهانش پیچ و مهره بود تا سرانجام کمی خوب شد. روز آخر که از بیمارستان حاج آقا مصطفی خمینی بیرون می آمدیم، گفت...... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🦋 <ادامه> خصلت بسیار خوبی داشت، مثلاً این بزرگوار اگر سهواً هم اشتباه می کرد و بعداً پی می برد، دنبال این نبود که خطایش را کوچک جلوه بدهد، اتفاقاً بزرگش می کرد و بلافاصله به طریقی جبران می کرد. در عملیات سومار، گلوله ای به فک علی آقا خورد و مجروح شد. دیگر نمی توانست حرف بزند. هرچه را می خواست بگوید، می نوشت... روزی عیادتش رفتم. دیدم داخل دهانش را با فلزی به هم بسته اند. فکش له شده بود. سلام و علیک کردیم. سریع جواب را روی کاغذ نوشت. چند دقیقه بعد دوباره نوشت: «چرا نیامدی سومار؟!» شاید فکر می کرد که از قصد در عملیات شرکت نکرده ام؛ اما واقعیت این بود که آن موقع به کرمان رفته بودم تا برای بچه هایی که می خواستند برگردند، پول بیاورم. پول نبود و مأموریت گرفتم برای کرمانشاه. در آن جا برادر بروجردی را دیدم. گفت: « می توانی از کرمان نیرو بیاوری؟» گفتم:« بله....اما بچه ها الان در کامیاران منتظر هستند تا برایشان پول ببرم.» گفت: « شما نگران نباشید. پول را من به بچه ها می رسانم.» حکمی برایم نوشت که برگردم کرمان. برگشتم و حدود چهل نیرو از مناطق مختلف جمع آوری کردم و بردم مرکز آموزش صفر - پنج . آموزش شروع شد. در جریان آموزش بودیم که اکبر محمدحسینی آمد و گفت: « را آورده اند.» رفتیم تشییع جنازۂ او که بی سابقه بود. بعد مادر علی آقا را دیدم و فهمیدم مجروح شده است. فوری کارها را رها کردم و خودم را به بیمارستان رساندم. همین ماجرا را همان لحظه برایش تعریف کردم. سریع خودکار برداشت و نوشت: «برو نیرو ها را حرکت بده. بچه ها تنها هستند....برگرد که آمدنت اشتباه بوده...» سعۂ صدر را ببینید...! چقدر باید بزرگ باشی که ذره ای از (من) خودت را نبینی؟! البته او راهش تعیین شده بود. فکر نکنم لحظه ای به بیهودگی زندگی کرده باشد. یادم است در عملیات حصر آبادان، دوباره به شدت مجروح شد، خودم را به بیمارستان رساندم. آن روز قرار بود دست علی آقا را که عصبش قطع شده بود، عمل کنند. ما هم رفتیم که تنها نباشد. تا کاملا بیهوش شود، بالای سرش بودیم. قبل از عمل، وقتی به طرف اتاق جراحی می بردندش، شروع کرد به خواندن روضۂ حضرت زهرا (س). دکتر و دستیارانش مشغول کار خودشان شدند؛ اما هنوز علی آقا در حال خواندن بود. هنوز ماده بیهوشی به او تزریق نشده و روضۂ اش به آنجا رسیده بود که پهلوی حضرت را می شکنند. چنان اشک می ریخت که گمان می رفت عمل را به ساعتی بعد موکول کنند. بعد از بیهوشی هم تا هفت_هشت دقیقه ((یا فاطمه)) می گفت.... **** سردار شهید محمود اخلاقی در تاریخ ۲ آبان ماه سال ۱۳۴۰ در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. مادرش زنی متدین به نام طاهره افتخار بود که در خانواده ای زرتشتی به دنیا آمده بود و در نوجوانی به دین گروید و آداب اسلام را به بهترین وجه فراگرفت؛ وی در دامان خود ۷ فرزند بزرگ کرد که سردار محمود اخلاقی ششمین فرزند ایشان بود. شهید اخلاقی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در کرمان ادامه داد. وی در طول دوران تحصیل نیز فردی پرشور و بود به گونه ای که بارها و بارها بدلیل روحیه مبارزه جویانه اش که باعث به آتش کشیدن پرچم شاهنشاهی در مدرسه نظام کرمان و ساخت سرودی بجای سرود شاهنشاهی و اجرا در مدرسه بازداشت شد. سرانجام این شهید بزرگوار که در سراسر عمرش به روشی ساده زندگی می کرد در جبهه سومار و در روز عاشورا سال ۵۹ به رسید. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#آیا_میدانید_که شهید علی اکبر محمدحسینی درمراسم تشییع جنازه شهید محمود اخلاقی چه گفت⁉️ "روز عاشورا
🌱 رفت پیش یکی از زندانی ها که نگهبانش بود و گفت: کمی پول داری به من قرض بدهی؟ _چه قدر می خواهی؟ +فقط ۱۰تومان میخواهم.پدرم هرسه روز ، ۱۰ تومان به من میدهد و من آن را به دو خانواده ی نیازمند می رسانم. الان چهار پنج روز است که من اینجا هستم و پدرم را ندیدم. آن خانواده ها هم هیچ پولی ندارند. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🌀کجایید ای سبک بالان عاشق... در بین خوبی و بدی از بد جدا بودن خوش است... مانند یاران "حسین" در بودن خوش است... کاری نباشد خانه باشی و بگویی از  جهاد... بر روی مین باشی و از دنیا رها بودن خوش است! سخت است در "آخر زمان" یار باشی ولی ؛ دور از ریا و فتنه و یار خدا بودن خوش است! 💠سالروز شهادت ؛ 🕊یاد عزیزان آسمانے گرامی🕊 🌷شاخه گلی به زیبایی تقدیمشان🌷 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#شهید_محمود_اخلاقی 🌱 رفت پیش یکی از زندانی ها که نگهبانش بود و گفت: کمی پول داری به من قرض بدهی؟
🥀سالروز شهادت ؛ 🍃یک حرفی محمود می زد که من اعتقاد دارم بهش، می گفت که ما از ابوذر هم میتوانیم بهتر بشویم ، می گفت ایمان 10 درجه دارد می توانیم به عالی ترین درجات آن برسیم ؛ به برسیم! این را با یک قاطعیتی می گفت. 👌حتی اگر انسان بخواهد اراده کند، از محمود بالاتر هم می تواند بشود. قصد مقام بدست آوردن نیست که آدم خودش راضی بشود بگوید من از محمود بالاتر شدم. من می گویم راه تا بی نهایت ادامه دارد. می گوید انسان خلیفة الله است همچین مقامی خدا به او داده است.  💠پیغمبر می فرماید کسی که دو روزش مثل هم باشد، اگر بمیرد، ضرر کرده است. محمود اینطوری بود و دو روزش که مثل هم نبود، بلکه هر لحظه اش از لحظه پیش از آن بهتر بود. بهترین خدمتی که می توانیم به و حتی خدمت به بکنیم، این است که از "شهدا" الگو بگیریم... 🔰راوی: "شهید علی آقا ماهانی" 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#تابلو_نوشت #شهید_محمد_علی_دیندار ●خواهران عزیزم! پیام خون من، #حجاب شماست. و این را به تمام خواه
‌ 🌺 توی پادگان منتظر یکی از بودیم برای سخنرانی. همین که مسئول رسید، راننده پیاده شد و در خودرو رو برای ایشون باز کرد. ناگهان محمود گفت: « حاج آقا ببخشید، میشه برگردید توی ماشین و در رو ببندید؟! » وقتی اون مسئول نشست، محمود به آرامی به او گفت: « ما کردیم تا برای کسی در ماشین رو باز نکنیم. لطفا خودتون در رو باز کنید و پیاده شید.» 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 تأثیرگذار؛ 📿‌ذکر کثیر(تسبیحات حضرت زهرا) ♦️اهمیت به گفتن ذکر و تسبیحات : از وسط میدان مین رد شد و لبِ رودخانه وضو گرفت. نماز را که بست، ترس بچه ها ریخت و صف نماز جماعت پشت سرش تشکیل شد. بعد از اتمام نماز ، بچه ها بلند شدند. محمود برگشت به طرفشان و گفت: "کجا برادرا؟! بشینید! هر روز چه کار می کردید؟؟ " - هر روز تعقیبات و دعای فتح مکه و «تسبیحاتِ حضرت زهرا» می خوندیم؛ ولی امروز، زیر این آتشِ شدید …😥 +امروز هم بخونید، مگه امروز چه فرقی کرده؟ امروز، عاشوراست. باید کار رو یک سره کنیم! 🔰 راوی: اکبر‌ علوی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @GolzarShohada_Kerman
🔶بوسه پدر 🔹پدر محمود هنگام خاکسپاری، پوتین و دست و سر محمود را بوسید. آیت الله موحدی کرمانی از ایشان علت این کار را پرسید. 🔹پاسخ داد: پای محمود را بوسیدم، برای این که در تمام زندگی اش یک قدم خطا نرفت. دستش را بوسیدم، چون اسلحه به دست گرفت و از دین و ناموس و وطنش دفاع کرد. هنگام بوسیدن صورتش سرم را نزدیک بردم و از او خواهش کردم که در آن دنیا مرا نیز شفاعت کند. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🏷 عکس نوشته |روایت شهید علی آقا ماهانی از شهیدمحمود اخلاقی. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💠 کفش های پاره 🔸 یک جفت کفش پاره پوشیده بود. وقتی با آن وضع دیدم پرسیدم: آقای اخلاقی، کفش هایت را چه کار کردی؟ خندید و گفت:«توی راه یک نفر رو دیدم که کفش هایش خیلی پاره بود. کفش های خودم را به اودادم وکفش های پاره اش را برای خودم برداشتم.» ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔺شهید عاشورا ◽️مادرش ختم سوره ی واقعه برداشت؛ به این نیت که اگر قرار است پسرش شهید شود، روز عاشورا باشد و گریه ای که می کند برای سیدالشهداء باشد. محمود که رفت منطقه، عکسش را قاب گرفت و نصب کرد روی دیوار. روز عاشورا که فرا رسید، مادر هنوز خبر نداشت که محمود شهید شده. نگاه کرد به قاب عکسش که از قبل آماده اش کرده بود و دست هایش را رو به آسمان بلند کرد. خدایا، هنوز منو قابل ندونستی که دعام رو مستجاب کنی. چند روز بعد دعای مادر مستجاب شد؛ خبر شهادت محمود را در روز عاشورا برای مادر آوردند. 👤 راوی: مادر ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💠 خاطره ای از 🔹از وسط میدان مین رد شد و رفت لب رودخانه وضو گرفت تا نماز ظهر عاشورا را بخواند. نمازش را که بست، ترس بچه ها ریخت و صف نماز جماعت پشت سرش تشکیل شد. نماز جماعت که تمام شد، همه ی بچه ها از صف جماعت بلند شدند. محمود برگشت به طرفشان و گفت: کجا برادرا ؟ بشینید. هر روز چه کار می کردید؟ - هر روز تعقیبات و دعای فتح مکه و تسبیحات حضرت زهرا می خوندیم. ولی امروز، زیر این آتش شدید… - امروز هم بخونید، مگر امروز چه فرقی کرده؟ گفت: امروز عاشوراست. باید کار رو یک سره کنیم. 👤 راوی: اکبر علوی ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔰 مادرش ختم سوره ی واقعه برداشت؛ به این نیت که اگر قرار است پسرش شهید شود، روز عاشورا باشد و گریه ای که می کند برای سیدالشهدا باشد. محمود که رفت منطقه، عکسش را قاب گرفت و نصب کرد روی دیوار. روز عاشورا که فرا رسید، مادر هنوز خبر نداشت که محمود شهید شده نگاه کرد به قاب عکسش که از قبل آماده اش کرده بود و دست هایش را رو به آسمان بلند کرد؛ خدایا، هنوز منو قابل ندونستی که دعام رو مستجاب کنی... چند روز بعد دعای مادر مستجاب شد؛ خبر شهادت محمود را در روز عاشورا برای مادر آوردند. 👤 ‌راوی: مادر شهید ▪️ به مناسبت سالروز شهادت ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔰 در کلام شهید علی ماهانی 🔹یک حرفی محمود می زد که من اعتقاد دارم بهش، می گفت: ما از ابوذر هم می‌توانیم بهتر بشویم. ایمان ده درجه دارد می توانیم به عالی ترین درجات آن برسیم؛ به سلمان برسیم. این را با یک قاطعیتی می گفت. 👤 راوی: شهید علی ماهانی 🔹 شادی روحشان صلوات ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💠 خاطره ای از ▫️وسط میدان مین رد شد و رفت لب رودخانه وضو گرفت تا نماز ظهر عاشورا را بخواند. نمازش را که بست، ترس بچه ها ریخت و صف نماز جماعت پشت سرش تشکیل شد. ▫️نماز جماعت که تمام شد، همه ی بچه ها از صف جماعت بلند شدند. محمود برگشت به طرفشان و گفت: کجا برادرا؟ بشینید. هر روز چه کار می کردید؟ ▫️هر روز تعقیبات و دعای فتح مکه و تسبیحات حضرت زهرا می خوندیم. ولی امروز، زیر این آتش شدید… ▫️-امروز هم بخونید، مگر امروز چه فرقی کرده؟ گفت: امروز عاشوراست. باید کار رو یک سره کنیم. 👤 راوی: اکبر علوی ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
✍ نماز شب در سیره ی سردار شهید محمود اخلاقی شهید عصر عاشورا... ▫️زمستان سردی بود شبها لوله آب یخ می بست نیمه شب بود که از خواب بیدار شدم محمود کنار شیر آب بود. ▫️دقیق که شدم دیدم چند تکه مقوا زیر شیر آب آتش زده با همان آب غسل کرد و همانجا مشغول به نماز شب شد سهم من هم از پشت پنجره اشک هایی بود که می ریختم. 🔹راوی: پدر شهید ✅  تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
✍درخواست پدر شهید محمود اخلاقی در هنگام خاکسپاری پیکر شهید... 🔸موقع خاک سپاری پدر شهید پوتین و دست و سر محمود را بوسید. آیت الله موحدی کرمانی از پدر علت کارش را پرسید. 🔸پدر شهید جواب داد: پای محمود را بوسیدم برای این که در تمام زندگی اش یک قدم خطا نرفت. دستش را بوسیدم چون اسلحه به دست گرفت و از دین و ناموس و وطنش دفاع کرد. هنگام بوسیدن صورتش هم سرم را نزدیک بردم و ازش خواهش کردم که در آن دنیا من را هم شفاعت کند. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
✍به مناسبت سالروز ولادت سردار شهید محمود اخلاقی... 🔹از ورودی باب الزهراءسلام الله علیها که وارد قطعه ۱ گلزار شهدای کرمان بشوی در ردیف چهارم مزار شهیدی است که امروز سالروز زمینی شدنش است 🔸مادرش نذر کرده بود پسرش عاشورا شهید شود؛ نذرش پذیرفته شد و همان اوایل جنگ تحمیلی شب عاشورای سال ۵۹ پسرش به شهادت رسید 🔸مراسم جشن تولد شهید در فضای شاد سالروز میلاد امام حسن عسکری علیه السلام با انجام مراسم ویژه و با حضور نوجوانان دهه هشتادی در حضور زائران گلزار شهدای کرمان برگزار و در پایان کیک تولد میان حاضران توزیع شد. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
کلام درس آموز شهید روز عاشورا سردار شهید محمود اخلاقی... 🔸روزعاشورا همه روزه بودیم. تاسوعا و عاشورا غسل شهادت کرده بودیم، که برادرمان شهید محمود اخلاقی ، ظهر عاشورا وقتی شهید شد روزه دار بود. گریه کنید بر این شهیدان و بر امام حسین(ع) ، به خدا ثواب دارد. من یک چیزبه شمابگویم، به شما مردم، محمود گفت: بچه ها برویم غسل شهادت کنیم ، میخواهیم برویم پیش آقایمان حسین(ع)... محمود رفت و ما تنها ماندیم. با کیٖ نماز بخوانیم؟ با کی زیارت عاشورا بخوانیم؟ محمود برخیز... محمود... 🔸نماز را سبک نشمارید مشتاق نماز باشید با خدا آنگونه سخن بگویید که گویی عاشق با معشوق راز و نیاز می‌کند یاد خدا را از دل بیرون نکنید در کارهایتان بر او توکل نمایید هرگز به جز خشم خدا از چیز دیگری نترسید حجت من بر شما تمام نمازهای خویش را در اول وقت و به جماعت بخوانید. 🌷آدرس مزار مطهر سردار شهید محمود اخلاقی گلزار شهدای کرمان قطعه ۱ ردیف ۴ شماره ۳... ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍فصل پرواز مستند زندگی سردار شهید محمود اخلاقی... 💢فاصله ما تا خدا در کلام سردار شهید محمود اخلاقی... 🔸تنها فاصله ی عاشق و معشوق یعنی آدم و خدا فقط مرگ است هر چه زودتر این فاصله باید برداشته شود چرا آدم هفتاد سال زندگی کند که حیف نیست آدم هفتاد سال از معشوقش دور باشد باید هرچه زودتر به معشوق برسد. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 زندگی به سبک شهدا... ✍ بیش‌تر اوقات، غذای افطارش نان و خرما بود. پرسیدم: داداش، با این کارهات می‌خواهی حضرت علی بشی؟ محمود لبخندی زد و با آرامش گفت: اگر حضرت علی نشم، می‌تونم حداقل ابوذر بشم. گفتم: حضرت علی علیه‌السّلام فرموده‌اند: شما نمی‌تونید مثل من زندگی کنید. حالا شما چه‌طور زندگی می‌کنید؟ گفت: درسته، حضرت علی علیه‌السّلام می‌دونست این نوع زندگی کار خیلی مشکلیه؛ ولی هرگز اون رو نفی نکرد. 🔸سالروز تولدت مبارک بردار شهیدم..🍀 ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman