eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.4هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
9.2هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
"نمی خواهم در رختخواب بمیرم، نمی خواهم که شرم بد مردن را به دنبال بکشم. خدایا زیستن را نیاموختم، میروم که چگونه مردن را تعلیم ببینم و بعد امتحان دهم. خدایا مرا در این آزمایش پیروز گردان، (از برگشتن شرم دارم و جوابی برای توجیه آن ندارم)." 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_Kerman
خاطره ای از 🕊🍃 #شهید_علی_شفیعی🍃🕊 باید از کار او سر در می آوردم، آن شب تا #نماز تمام شد، سریع بلند شدم ولی از او خبـری نبود زودتر از آنچه تصور می کردم رفته بود، قضیه را باید می فهمیدم، کنجکاو شده بودم هنوز صفوف نماز از هم نگسسته بودکه غیبش زد. شب دیگر از راه رسید، نماز و عبادت. مصمم بودم بدانم علے کجا می رود . طوری در صف نماز قرار گرفتم که جلوی من باشد با سلام نماز بلند شد ، من هم بلند شدم به بیرون از #مسجد می رود. در تاریکے کوچه ای رها می شود و من هم تا به خود می آیم، بر دوش او یک گونے می بینم از کجا آورده بود نفهمیدم کوچه ها را در #تاریکی یکے پس از دیگرے طی می کند . هنوز متوجه من نشده بود. 💠درب اولین منزل ایستاد گره گونی را باز کرد پلاستیکی را کنار در گذاشت چند مرتبه به شدت در را کوبید و سریع رفت در باز شد زنی پلاستیک کنار در را برداشت به بیرون سرک کشید و برگشت . من به دنبالش راه افتادم، دومین منزل ، سومین منزل و ..... وقتی گونی #خالے شد من به سرعت به طرف مسجد حرکت کردم رودتر از او رسیدم منتظرش ماندم ، علی وارد مسجد شد . جلو رفتم ، سلام کردم جواب داد . گفتم جایی رفته بودی ، نه ... مثل اینکه جایی رفته بودی ؟ با نگاهـش مرا به #سکوت وا داشت. من جایی نبودم ، همین اطراف بودم فایده ای نداشت . به ناچار از او جدا شدم و او را با خدایش تنها گذاشتم . کاری که بعضی شبهـا تکرار میکرد . می خواست همچنان #مخفی بماند. به نقل از #مادر_شهیـد #مردان_بی_ادعا #مردان_حق #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهـم 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerma
بر شانہ های پســر شهید شفیعی هنوز کربلا نـرفته . شبی در خواب علی بهش می گه : روی شانه هایم بنشین تا ببرمت . مادر می نشیند و کربلا از شانه های پسرش پیاده می شود . 💟علی نخی به دستش می دهد وسر دیگر نخ را به دست خود می گیرد . قبرامام حسیــن (ع) و امام علـی(ع) و بقیه را بهش نشان می دهد . مادر برای زیارت می رود وبر می گردد . باز بر شانه های شهیدش می نشیند وبه خانه باز می گردد .مادر از خواب می پرد .بوی عطـ✨ـری فضای خانه را تا مدتها پر کرده بود .وهر کس به دیدار ننه سکینه می آمد از این 🌸 خوش بو درخواست می کرد و هم به اجبار می گفت : شیشه گلابی روی فرش شکسته وریخته که چنین بویی پخش می شود . آری ،راهی که به قیمت خون پاکشون باز شد . روا نیست مادر عزیز شهید در حسرت زیارت یار بماند. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
° 🌸|همه فکر می کردیم بچه است یک روز جمعه ناهار داشتیم. محمّد وقتی سر سفره کباب ها را دید، بلند شد و گفت: «من لب نـمی زنم❗️ مردم نان خالی گیرشان نمی آید، آن وقت شماها بوی کباب راه انداخته اید؟!» همه فکر می کردیم بچه است، نباید جدی گرفت. چند ساعت بعد که برگشت، دربارۀ حرف می زد و این که هر کس بار نماز جمعه را بدون بهانــه ترک کند، چه قدر مسوولیت دارد.|🌸 ° 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
#سیره_شهدا ← خیلی متیـ🌸ـن و#متواضع بود ← درمقابل نامحرم سربـزیر بود ← وقتی از وی سوالی میشد خیلی کوتاه جواب می داد 💠 در#جمع معمولاً فرد ساکتـی بود درعین حال دربین همسالان و کوچکترها فرد #شوخ_طبع ودوست داشتنـ❤️ـی بود . 💠اگراحساس میکرد میتواندباری از دوش کسی بردارد #دریغ نـمی کرد یادم است آخرین باری که با وقت محدود به مرخصی آمده بود چون همسر من درجبهه بود مرتب به من سرمی زد و وقتی متوجه خرابی یخچال ما شد فوراً جهت تعمیر آن اقدام کردوقتی که گفتم برادرم دیگران هستند ونمی گذارند کار ما لنگ بماند گفت : من هم یکی از بقیه . 💠ازاینکه #تعریف وتمجیدی از وی بشود بشــدت #اکراه داشت و درقبال چنین مسائلی کاملاً اظهار بی لیاقتی می نمود . #شهید_حسن_رجبعلی_پور #مردان_حق 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
بیت المالــہ...!!! پیاده می رفت. به من گفت: ماشین جزو اموال است °•|وقتی در فرودگاه مشغول کار بود یک ماشین به او داده بودند. ←وقتی برای او کاری پیش می آمد و می خواست به خانه برود، ماشین را همان جا می گذاشت و ‌ می رفت. یک روز به او گفتم: چرا با ماشین نمی روی⁉️ به من گفت: ماشین جزو اموال بیت المال است و نمی شود از آنها استفاده کرد. |•° 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
‹‹ آن قدر#متواضع، فروتن و خدا دوست بود که هرگز با لباس سپاه جایی نرفت و اگر به جز #سپاه ، جایی می خواست برود، با لباس شخصی می رفت.›› ←وقتی از او فلسفه این کار را پرسیدم. می گفت: من که به سپاه نمی روم کــه لباس سپاه بپوشم. وقتی به او می گفتیم: خوب اگر مردم پرسیدند برادرت در سپاه چه کاره است چه بگوییم؟ درجواب می گفت: بگویید برادرم #خدمتگزار سپاه است. 🌷 #شهید_سید_مصطفی_رضوانی_نژاد #مردان_حق کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
قرار بود كه رزمندگان براي عمليات خيبر به بروند. شب كه به طرف منطقه حركت مي كردند ، باران مي باريد و تا صبح كه در راه بودند ، همگي 💧 شده بودند. صبح روز بعد شهيد را ديدند كه لباسهايشان را شسته و خشك كرده بود. سپس به افراد همراه خود گفت كه : امروز ظهر اينجا نماز جماعت برگزار مي كنيم. بعضي از رزمندگان گفتند: آقا شيخ ، اينجا كه نمي شود، بخوانيم.! ايشان گفت: چرا نمي شود؟!!! ←بايد اينجا به دشمن بفهمانيم كه ما بخاطر همين مسئله كه ستون دين ماست آمده ايم كه بجنگيم.! اصلي ما همان هدف اصلي مولايمان امام حسين عليه السلام است، پس بايد همين جا نماز جماعت بخوانيم...‼️ به هر حال ظهر جايگاهي را آماده كردند و نماز را به جماعت خواندند. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman