#پدرانه
🌷سلام خدا بر پدران و مادرانی
که دسته گلها ی خود را
به مقتل می فرستادند...
گاهی فقط پیکری میآمد...
اِرباً اِربا ...
و گاهی هم تابوتی بی پیکر...
#پدر و مادر شهید محمد رضا رستمی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#شهید_رضا_دادبین
❇️پارچه ی متبرک به خون #شهید
تقدیم به #امام_زمان....
یک هفته پس از شهادتش،
هنوز از زخم کتفش خون می آمد.
وقتی #پدر بالای جنازه ی #رضا رسید،
هنوز از زخم کتفش خون می آمد.
پدر فوری یک #پارچه آورد
و به #خون آغشته کرد!
گفت:
می خواهم این پارچه رو
به #منتقم خون #شهداء،
#حضرت_مهدی علیه السّلام هدیه کنم.
و این عکس همان #پرچم متبرک به خون شهید است در دست #پدر....
که اکنون در موزه ی #دفاع_مقدس استان کرمان نگه داری میشود...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
🍃🌷🍃شال سبـــز 🍃🌷🍃 (۱)
روز جمعه فرار رسید،لحظه شماری میکردم واسه رفتن به منزل شون...
رسیدیم جلوی درب،یکی از خادمین در زد،مادرشهید به گرمی به استقبال مون آمد،
مونس #هفت_ساله هم اومد،لبخند میزد و خجالتی بود...
محمود رضا بغل مادرش بود...وارد خانه شدیم...به پیشنهاد آنها رفتیم اتاق بزرگه...آقایان یک سمت خانم ها سمت دیگر...
مادر هم روی صندلی نشست و #همسر_شهیـد کنارش،اما مونس غیبش زد آخه کمی غریبـی میکرد...
#سکوت سنگینی بود،همه تو فکر بودند،من که هنوز باورم نمی شد تو خونه ی دوست شهیدم نشسته ام...
سرم را بالا گرفتم که نگاهم به عکســ آقا غلام رضا افتاد...
انگار با آدم حرف میزد،با لبخنــد قشنگش و همون لباس مدافع حرمـ✨ـش به ما خوش آمد میگفت...
تو فکر بودم که صدای محمود رضا رشته ی افکارم را پاره کرد و سکوت جمع را شکست
تو بغل مامانش بی آرومی میکرد...مادر شهید گفت
عکس باباش رو میخواهد و به آقایون اشاره کرد که عکس غلام رضا رو جلو بیاورند...
#عکس دست به دست شد تا رسید به همسر شهید،گذاشت جلوی محمود رضا.
کاش اون لحظه بودید که ببینید چطور این بچه ی یکــ و نیم سالـہ با عکس #پدر ش بازی میکرد...
انگار واقعا باباش جلوش نشسته بودخلاصه سرگرم شد...
چندی بعد سر صحبت باز شد،
طبق روال قبل یکی از خادمین شروع به مصاحبه کرد:
-خب مادر بگید از غلام رضا برامون بگید...بگید که چی شد که حاضر نــشد زمان تولد پسرش برگرده⁉️
همه ی حواس ها سمت مادر جمع شدآهی کشید و شروع کرد به صحبت کردن...
💟-غلام رضا مهربون بود و دلسوز،
بعد از فوت پدرش از ۱۲سالگی روی پای خودش ایستاد و شد مرد خونــہ!!!
(ادامه دارد...)
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده
#شهید_مدافع_حرم
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهـم
#کرامت
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
•••
"وقتے پیڪرش را آوردند، همراه با ۲۵ شهید دیگر بر دوش مردم تشییع شد،..
بہ #گلزار ڪہ رسیدیم غوغایـے بہ پا شده بود، همہ آماده مےشدند تا پیڪر شوهرم را درون قبر بگذارند..
{شش فرزند سہ تا ده سالہام حلقہوار بالاے قبر محمدعلے ایستاده بودند و بـے تابـے مےکردند.
دیگران مواظب آنها بودند تــــا درون قبر نروند،
شورے بہ پا شده بود،،
ناگهان مجیدِ ده سالہام از لا بہ لاے جمعیت خودش را رها ڪرد و درون قبر رفت و ڪنار #پدر قرار گرفت..
لحظاتے نگذشت ڪہ در برابر جمعیتے کہ از گریہ لبریز شده بودند، قامت راست ڪرد و فریادش را بلند کرد:
حسین حسین شعار ماست ✊
#شهـــــــادت افتخار ماست🌸
"با ڪلام او صداے گریہها بلندتر شد. هرکسے به او مےرسید دستے بر سر و روے او مےکشید و تحسینش مےکرد. مجید آن روز ڪاری کرد مردانہ...
☘ #شهید_محمدعلی_مسعودی_راد
✨شهادت: ۲۱/دی/۱۳۶۵ ؛ شلمچہ
🗣بہ نقل از همســــــر شهــید
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🌱خاطره شهید حاج قاسم سلیمانی از سردار #
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔸وقتی #پدر شهید رضا کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده👣 از کرمان به #کربلا را تعریف می کرد، ناگهان #حاج_قاسم با حالت تعجب😧 از پدر #شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید⁉️ گفتند: بله
🔹حاج قاسم به فرمانده گفت: چرا به من نگفته بودید که #رضا همشهری ماست⁉️ فرمانده گفتند: رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جا مطرح نشه⛔️ ومخصوصاً به #حضرتعالی گفته نشود.
⚜آری او #اخلاص را در جزئیات هم میدانست👌
#شهید_رضا_کارگر_برزی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman