eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.4هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
9.2هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷سلام خدا بر پدران و مادرانی که دسته گل‌ها ی خود را به مقتل می فرستادند... گاهی فقط پیکری میآمد... اِرباً اِربا ... و گاهی ‌هم تابوتی بی پیکر... و مادر شهید محمد رضا رستمی ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_Kerman
❇️پارچه ی متبرک به خون تقدیم به .... یک هفته پس از شهادتش، هنوز از زخم کتفش خون می آمد. وقتی بالای جنازه ی رسید، هنوز از زخم کتفش خون می آمد. پدر فوری یک آورد و به آغشته کرد! گفت: می خواهم این پارچه رو به خون ، علیه السّلام هدیه کنم. و این عکس همان متبرک به خون شهید است در دست .... که اکنون در موزه ی استان کرمان نگه داری میشود... ‌🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman  
🍃🌷🍃شال سبـــز 🍃🌷🍃 (۱) روز جمعه فرار رسید،لحظه شماری میکردم واسه رفتن به منزل شون... رسیدیم جلوی درب،یکی از خادمین در زد،مادرشهید به گرمی به استقبال مون آمد، مونس هم اومد،لبخند میزد و خجالتی بود... محمود رضا بغل مادرش بود...وارد خانه شدیم...به پیشنهاد آنها رفتیم اتاق بزرگه...آقایان یک سمت خانم ها سمت دیگر... مادر هم روی صندلی نشست و کنارش،اما مونس غیبش زد آخه کمی غریبـی میکرد... سنگینی بود،همه تو فکر بودند،من که هنوز باورم نمی شد تو خونه ی دوست شهیدم نشسته ام... سرم را بالا گرفتم که نگاهم به عکســ آقا غلام رضا افتاد... انگار با آدم حرف میزد،با لبخنــد قشنگش و همون لباس مدافع حرمـ✨ـش به ما خوش آمد میگفت... تو فکر بودم که صدای محمود رضا رشته ی افکارم را پاره کرد و سکوت جمع را شکست تو بغل مامانش بی آرومی میکرد...مادر شهید گفت عکس باباش رو میخواهد و به آقایون اشاره کرد که عکس غلام رضا رو جلو بیاورند... دست به دست شد تا رسید به همسر شهید،گذاشت جلوی محمود رضا. کاش اون لحظه بودید که ببینید چطور این بچه ی یکــ و نیم سالـہ با عکس ش بازی میکرد... انگار واقعا باباش جلوش نشسته بودخلاصه سرگرم شد... چندی بعد سر صحبت باز شد، طبق روال قبل یکی از خادمین شروع به مصاحبه کرد: -خب مادر بگید از غلام رضا برامون بگید...بگید که چی شد که حاضر نــشد زمان تولد پسرش برگرده⁉️ همه ی حواس ها سمت مادر جمع شدآهی کشید و شروع کرد به صحبت کردن... 💟-غلام رضا مهربون بود و دلسوز، بعد از فوت پدرش از ۱۲سالگی روی پای خودش ایستاد و شد مرد خونــہ!!! (ادامه دارد...) 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهــدا @Golzar_Shohaday_Kerman
••• "وقتے پیڪرش را آوردند، همراه با ۲۵ شهید دیگر بر دوش مردم تشییع شد،.. بہ ڪہ رسیدیم غوغایـے بہ پا شده بود، همہ آماده مےشدند تا پیڪر شوهرم را درون قبر بگذارند.. {شش فرزند سہ تا ده سالہ‌ام حلقہ‌وار بالاے قبر محمدعلے ایستاده بودند و بـے تابـے مےکردند. دیگران مواظب آنها بودند تــــا درون قبر نروند، شورے بہ پا شده بود،، ناگهان مجیدِ ده سالہ‌ام از لا بہ‌ لاے جمعیت خودش را رها ڪرد و درون قبر رفت و ڪنار قرار گرفت.. لحظاتے نگذشت ڪہ در برابر جمعیتے کہ از گریہ لبریز شده بودند، قامت راست ڪرد و فریادش را بلند کرد: حسین حسین شعار ماست ✊ افتخار ماست🌸 "با ڪلام او صداے گریہ‌ها بلندتر شد.  هرکسے به او مےرسید دستے بر سر و روے او مےکشید و تحسینش مےکرد. مجید آن روز ڪاری کرد مردانہ... ☘ ✨شهادت: ۲۱/دی/۱۳۶۵ ؛ شلمچہ 🗣بہ نقل از همســــــر شهــید 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🌱خاطره شهید حاج قاسم سلیمانی از سردار #
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔸وقتی شهید رضا کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده👣 از کرمان به را تعریف می کرد، ناگهان با حالت تعجب😧 از پدر پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید⁉️ گفتند: بله 🔹حاج قاسم به فرمانده گفت: چرا به من نگفته بودید که همشهری ماست⁉️ فرمانده گفتند: رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جا مطرح نشه⛔️ ومخصوصاً به گفته نشود. ⚜آری او را در جزئیات هم میدانست👌 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman