eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.4هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
9.2هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت #حاج_قاسم_سلیمانی 🔰مسافر تاک
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ⭕️روایت شنیدی از دیدار🎤العالم با در سیل فروردین ماه 🔹فاطمه بویرده، روایت دیدار خود با سردار شهید سلیمانی را اینگونه توصیف کرده است: 🔺چند روز قبل‌تر از این در ایام عید نوروز، روزها و شب‌های خیس و غرق شده در سیل🌊 را در خوزستان سپری می کردیم. خبری از عید نبود. نمی‌دانستم حواسم به خوزستان همیشه سرافراز باشد، که اکنون سیل بیرحمانه به جنگ نخل‌های سوخته در جنگ اش آمده بود یا حواسم به ارتباط های زنده‌ای باشد که دقیقه به دقیقه با شبکه داشتیم. 🔺در همین حال باخبر شدیم به منطقه آمده است؛ من باید با سردار سرافراز اسلام، مردی که نامش دشمن👊🏻 را به لرزه در می آورد مصاحبه می کردم. 🔺برای مصاحبه با سردار سلیمانی تلاش می کردم اما متاسفانه موفق نمی شدم؛برای مصاحبه با سردار هرجا میرفتیم، سردار آنجا را ترک کرده بود.😣 🔺مهمان یکی از مردم شریف شادگان به نام حاج عوفی شدیم، حاج عوفی در خانه اش را در این روزهای بحرانی برای همه باز کرده بود؛ «موکب امام حسن عسکری💚سپیدان» آنجا به مدت ده روز مستقر شده بود و به مردم سیل زده شادگان و خوزستان کمک رسانی می‌کردند، ۵ ساعت کنارشان بودیم،به من گفتند ما از سردار دعوت کردیم و سردار به نوکرای حسین💚 نه نمیگوید همینجا منتظرشان بمانید. 🔺غروب شد؛سرانجام خبر رسید سردار به موکب می آید؛ راه افتادیم، من از بس که به بن‌بست خورده بودم، گریه کردم.😢 🔺وسط جاده بودیم که تماس گرفتند و گفتند: سردار به موکب رسیده است. 🔺با سرعت خودمان را به موکب رساندیم لحظه ورودم، سردار را که دیدم با روی باز از گروه ما استقبال کرد، از او درخواست کردم، عذرخواهی کرد و به من گفت «دلخور نشو دخترم و رفت». 🔺با از مجاهدین برجسته عراقی مصاحبه گرفتم، اما از شدت گریه😭 حالم بد شد راه افتادم سمت ماشین و از آنها فاصله گرفتم که یکی از خادمان موکب به من گفت: «گریه نکن سردار انگشترش را به تو هدیه داده است». 🔺از خوشحالی سر از پا نمی شناختم ولی من طمع به مصاحبه دوخته بودم، گفتم نمی خواهم، با اخلاقی که از سردار انتظار داشتم به هدف می رسیدم، هدیه را رد کردم و گفتم من قول دادم به شبکه مصاحبه بگیرم.😞 🔺این را گفتم و به راه خودم ادامه دادم، که خودرو سردار توقف کرد و سردار سلیمانی با لحنی پدرانه😍 گفت «دخترم می‌شود گریه نکنی، حالا بگو چه بگویم» و من گفتم هرچه در حق این مردم باید گفته شود. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
اللهُّمَّ کُن لِوَلیّڪ...❤️ نجوایے اسٺ، بر زبان ما! اما قلبمان‌ به سٺون هاے دنیا، زنجیر شده اسٺ! دعایمان بوے بےدردے مےدهد؛ ڪهـ‌ بهـ‌ نمےرسد!🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
بخشے از سخنان اندیشمندانه رهبر انقلاب در مراسم دانش‌آموختگے دانشجویان دانشگاه‌هاے افسرے ارتش: ♦️بای
حضرت امام خامنه ای🍃 دوخصوصیت درارتش ماهست،که اگردرهرارتشی این دوخصوصیت باشد،جاداردبه شایستگی مباهات کند:🌱 ✏️خصوصیت اول این است که ارتش درکشورمادردل مردم جادارد🌹 ✏️خصوصیت دوم این است که شمابرای هدف مقدس ووالایی خودرامی سازیدوآماده می کنید✨ #روز_ارتش 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_Kerman
#اندیشه_مطهری تمام کشورهای دنیانیروی دفاع رابرای کشور واجب ولازم میدانند. #ارتشی که وظیفه اش جلوگیری ازتجاوزاست ووجودش لازم وضروری است....🌿🍃🍃🍃 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسم الله قاصم الجبارین🍃 #اطلاعیه 🎥پخش زنده(لایو)از گلزار شہدا و مزار مطهر سپهبد حاج قاسم سلیمان
🍃بسم الله قاصم الجبارین🍃 🎥پخش زنده(لایو)از گلزار شہداے ڪرمان🌷🍃 💠همراه با قرائت زیارت عاشور💫 🎶با صداے سردار دلہا✨ ✅امروز حوالی ساعت۱۸ 🛑از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو): @shohada_kerman.ir ✌ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
💛• عِشـْـْـْق دَرْ ݪݕخݩڋِ ٺُ(:♡ خُݪاصِہ مےۺۊڋ ځۻږٺ عۺڨ...(:∞ تولدت مبارک آرامش دل💕 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسم الله قاصم الجبارین🍃 #اطلاعیه 🎥پخش زنده(لایو)از گلزار شہداے ڪرمان🌷🍃 💠همراه با قرائت زیارت عا
🌹بزرگواران ان شاءالله زیارت امروز به این صورت خواهد بود👇: ✅حدود یک ربع هر کدام از شما بزرگواران ڪه درخواست شرکت کردن در لایو را داشته باشید 🔴میتوانید حدود چند ثانیه در لایو حضور پیدا کنید🍃 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#خاکریز_دلنوشته_ها ✍ سلام سردار دلها ✋ هرچه فکر می کنم چه بنویسم، به خدا هیچ چیز در وصف خوبی شما به
#خاکریز_دلنوشته_ها☘ انتقامت راسخت خواهیم گرفت....👊 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای مرتضی حاج باقری 🔹صفحه ۱۰۷_۱۰۴ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🦋 ((صادقی و موسایی پور)) وقتی رفت، بچّه ها جستجو را از سر گرفتند، بعضی ها با دوربین توی آب را نگاه می کردند؛ بعضی سوار بر قایق🚣‍♂ تا جاییکه امکان داشت،جلو می رفتند. چند نفر هم در اطراف و کنار آن می گشتند. شب عده ای برای جستجوی دقیق تر، خودشان را به محل گم شدن بچّه ها رساندند، اما هیچ کدام از این کارها ثمری نداشت. من در این فکر بودم🤔که امشب محمدحسین چطوری می خواهد تکلیف همه را روشن کند! روز بعد صبح زود داخل محوطه مقر بودیم که دیدم از دور صدایم می کند. رفتم پیشش، با خوشحالی☺️گفت: «هم را دیدم، هم صادقی را.» گفتم: «کجا هستند!؟» گفت: «جایی نیستند، من توی خواب آن ها را دیدم.» گفتم: «خب!... چی شد؟» گفت: «دیشب خواب دیدم که اکبر موسایی پور و هر دو آمدند، اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر خیلی نورانی تر از حسین بود، می دانی چرا؟!» گفتم: «چرا؟» گفت: «اگر گفتی؟» گفتم: «من نمی دانم..... خودت بگو!» گفت : «اکبر اگر توی آب هم بود ش ترک نمی شد،اما حسین این طور نبود؛ می خواند، ولی اگر شبی خسته بود و نمی توانست، نمی خواند. یک دلیل دیگر هم دارد، می دانی؟!» گفتم: «نه! نمی دانم.» گفت: «اکبر نامزد داشت؛ دنبال قضیه ازدواج رفته و به تکلیفش عمل کرده بود، ولی صادقی نه.» من با بی حوصلگی گفتم: «حالا اصل مطلب را بگو! چرا اینقدر سؤال و جواب می کنی؟! اینها که اهمیتی ندارد، بگو ببینم چه بلایی سرشان آمده است!؟» گفت: «دیشب توی خواب دیدم که اکبر آمده و گفت: «محمد حسین!...ناراحت نباشید! ما اسیر نشدیم و بر می گردیم.» گفتم: «اگر نشدند، پس چه جوری بر می گردند؟!» گفت: «احتمالا شده اند و جنازه هایشان را آب می آورد.» گفتم: «حالا کی می آیند؟!» گفت: «یکی شب دوازدهم می آید و دیگری شب سیزدهم.» گفتم: «مطمئنی!؟»🤔 گفت: «خاطرت جمع باشد.» شب دوازدهم من مدام به فکر حرف محمد حسین بودم و لحظه شماری می کردم. از سر شب لب آب 🌊 می رفتم و منطقه را نگاه می کردم. به این امید که خواب محمد حسین تعبیر شود و بچه ها بیایند؛ امّا خبری نبود که نبود. اواخر شب دیگر ناامید و خسته😞 داخل سنگر رفتم و خوابیدم. حوالی ساعت چهار صبح🕓با صدای زنگ تلفن صحرایی📞 از خواب پریدم. گوشی را برداشتم، مسئول خط بود. مضطرب و شتاب زده😥 گفت: «حاج مرتضی زود بیا اینجا!...یک چیزی روی آب به این سمت می آید.» به سرعت از سنگر خارج شدم و خودم را به لب آب رساندم. حاج اکبر، مسئول خط هم آنجا بود. محمد حسین هم لب ساحل منتظر ایستاده بود. مدتی صبر کردیم تا جسمی که روی آب بود جلو آمد، خودش بود، موسایی! اولین کسی که جلو رفت و به پیکر شهید موسایی دست زد‌؛"محمد حسین" بود. باورم نمی شد درست شب دوازدهم، همان طور که محمد حسین پیش بینی کرده بود. شب سیزدهم حوالی ساعت دو یا سه بود که صادقی هم آمد. پیکرش را موجهای آب 🌊 به ساحل آوردند. باور کردنش مشکل بود! اما خواب محمد حسین تعبیر شده بود و بالاخره تکلیف لشکر و آن دو نفر مشخص شد. 💠 را بر سر خود حکم نیست هر چه فرمان تو باشد آن کنند 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار: و خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی @GSK_Admin ما را یاری نمایند. با سپاس از همکاری و همراهی شما... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
⛈که می زند همه چیز تازه می شود حتی داغ نبودن تو 💔 🌷 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ⭕️روایت شنیدی از دیدار#خبرنگار🎤العالم ب
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ماجرای امضای🖋 بر کتاب جوان ترین مصطفی به قدری اهل مطالعه بود که 3 کتاب📚 همراه خود به برده بود و یکی از کتاب‌ها📖 درباره زندگی بود. همرزمانش تعریف می‌کردند وقتی سردار سلیمانی به محل اقامت آن‌ها رفته بود، مصطفی از او خواسته بود که کتابش را امضا🖌کند؛ ولی سردار خجالت 😓کشیده، او را بوسیده و گفته بود: «من دست شما را می‌بوسم. من باید از شما امضا بگیرم» و تشکر کرده بود که مصطفی با این سن کم به این عقیده رسیده است که مدافع حریم اهل بیت(ع) شود. پسر فوق العاده خندان😄 و خوش رویی بود تا جایی که وقتی در سوریه یکی از ماشین‌های "هامر" تروریست‌ها به غنیمت گرفته می‌شود، سوار آن می‌شود و در حال خنده عکس📸 انداخته و می‌خواسته به دشمنان بفهماند به آن‌ها غلبه کرده‌اند.✊🏻 این عکس📷 را به ما داده‌اند و آن را قاب کرده‌ایم. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
4_379257114159220800.mp3
1.52M
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 به عالـمے نفروشـم دمـی ز حالم را که انتظار فــ💚ــرج قیمتی ترین چیز است 💚 استادفرهـمند🎙 🙏🏻 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
❤️ شـهـدا آنقـدر پشـت خط ماندند ... تا جوابشـان را داد ....! ...🌸🍃 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
✨دین داری...؛ یک روز و دو روز نیست! امـروز و فـردا و همیشه بـاید در امتثـال فرامینِ پروردگار استقامت کنی! هر روز باید با نفْست بجنگی آقا جان...✊🏻 | آیت الله حق شناس | 📿 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🇮🇷ملّت بزرگ ایران این شیطان بزرگ را از کشور بیرون کرد؛ 👈نباید بگذاریم دوباره برگردد؛ نباید بگذاری
: 💠بصیرت یعنی؟ یعنی : ✅شناخت زمان؛ ✅شناخت نیاز؛ ✅شناخت اولویت؛ ✅شناخت دشمن؛ ✅شناخت دوست؛ ✅شناخت وسیله هائی که درمقابل دشمن باید بکار برد؛ این شناخت ها "بصیرت" است. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
ما همیشه‌ فکر میکنیم‌ شهدا🌷 یه‌ کار خاصی‌ کردن.... نه‌ رفیق.. خیلی‌ کارها رو نکردن ‌که‌ شدن...♥️ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
💠به نیابت از شهدا، کمکهای مالی خودتان راجهت کمک به مستمندان اختصاص دهید. ✅ @vaslekhooban
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای مرتضی حاج باقری 🔹صفحه ١٠٩_١٠٧ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 ((توسل به ائمه "ع" )) با اینکه از لحاظ سنی جوان بود، اما مانند یک پدر برای بچه های زحمت می کشید. به آب و غذایشان رسیدگی می کرد، مراقب و عباداتشان بود. 📿 مأموریت هایشان را زیر نظر می گرفت و خلاصه مانند یک پدر دلسوز، احساس مسئولیت داشت و از آن ها مراقبت می کرد. وقتی قرار بود بچه ها برای بروند، خودش قبل از همه می رفت و محور را بررسی می کرد. بعد بچه ها را تا اواسط راه، همراهی می کرد و محور را تحویلشان می داد. تازه بعد از اینکه گروه به طرف دشمن حرکت می کرد، می آمد و اول محور منتظرشان می نشست. گاهی کنار آب، گاهی کنار تپه یا هر جای دیگری، فرقی نمی کرد؛ ساعت ها منتظر می ماند تا برگردند. وقتی کارِ شناسایی طول می کشید و یا اتفاقی برای بچه ها می افتاد که با تأخیر برمی گشتند؛ مثلا به سنگر کمین بر می خوردند، عراقی ها می دیدنشان یا راه را گم می کردند و یا هر اتفاق دیگر، در همه این احوال، محمد حسین از جایش تکان نمی خورد ؛ و با توجه به سختی کشیدن، مدت ها با دلشوره و نگرانی 😥 می نشست و چشم به راه می دوخت. بارها شنیدم که می گفت: «وقتی بچه ها به شناسایی می روند، برای سلامتی و موفقیتشان به ائمه(علیه السلام) متوسل می شوم؛ تا برگردند به 🤲 و ذکر می نشینم و منتظرشان می شوم.» اگر زمانی حادثه ای برای یکی از بچه ها رخ می داد، محمد حسین مثل مرغ سرکنده می شد! خودش را به آب وآتش می زد تا او را نجات دهد. هر کاری از دستش بر می آمد، انجام می داد؛ و تا زمانیکه موفق نمی شد، آرام نداشت. نیروهای هم به او خیلی علاقه داشتند. 🤗 شاید یکی از انگیزه های قوی بچه ها برای ماندن در اطلاعات با آن وظایف سخت و دشوار، حضور محمّدحسین بود. همه از صمیم قلب به او می ورزیدند. طوری بود که حاضر می شدند جانشان را برای محمد حسین بدهند؛ یعنی حاضر بودند خودشان بشوند،اما او حتی زخمی هم نشود! و یا شب تا صبح توی محور ها بیداری بکشند و به خطر بیفتند؛ اما برای محمّدحسین اتفاقی نیفتد. خیلی وقت ها می شد که محمّدحسین می آمد محوری را راه اندازی کند و با بچه ها تا اواسط مسیر برود، جلویش را می گرفتند و می گفتند : «تو جلو نیا!»، اما محمّدحسین گوش نمی کرد. یک بار توفیقی حاصل شد و من خودم دو شب مهمان بچه های اطلاعات شدم؛ آنجا از نزدیک دیدم که محّمدحسین چطور به نیروهایش رسیدگی می کرد. سرِ شب، وقتی بچه ها می خواستند شناسایی بروند، او نیز همراهشان رفت. وقتی به سنگر برگشت، بیدار نشست و مشغول و دعا🤲 شد. قبل از آمدن بچه ها بلند شد و برایشان چای درست کرد؛ غذا را آماده کرد وسنگر را از هر لحاظ برای ورود آنها مهیا کرد؛ چون می دانست بچّه ها چه ساعتی بر می گردند. خودش زودتر برای استقبال آن ها به اول محور رفت و منتظرشان نشست. و بعد همگی به داخل سنگر آمدند. نیروها خسته بودند و زود خوابیدند؛ اما محمّدحسین همچنان بیدار بود. روی بچه ها پتو می کشید و مواظب بود تا سرما نخورند. می گفت: «اینها آن قدر خسته اند که نصف شب اگر سردشان بشود، بلند نمی شوند خودشان را بپوشانند، آن وقت سرما می خورند.» خلاصه در یک کلام، محمّدحسین نسبت به همه چیز و همه کس احساس مسئولیت می کرد، چه در مورد نیروهایش و چه در مورد وظیفه ای که به دوشش گذاشته بودند. 💠گوهر پاک تو از مدحت ما مستغنی است فکـر مشـاطه چه با حسن داد کنـد 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار: و خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی @GSK_Admin ما را یاری نمایند. با سپاس از همکاری و همراهی شما... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
#مناجات_شعبانیه 🕊 الٰهِى إِنْ كانَتِ الْخَطايَا قَدْ أَسْقَطَتْنِى لَـــدَيْكَ فَاصْفَحْ عَنِّى بِحُسْنِ تَوَكُّلِى عَلَيْكَ🍃🍃 خدایا... اگـر خطاهایم مرا از نظـــرت انـــداخته ، بـه خاطر حـسن اعتمـــادم بر تو از من چشم‌ پوشی کن💔 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman