گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت پدر یکی از #شهدای حادثه سقوط هواپیما✈️
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
سامی مسعودی از #فرماندهان حشدالشعبی به بیان بخشی از خاطرات خود در ارتباط با #شهید_سردار_سلیمانی پرداخت:
...
💠سپس حاجقاسم گفت:
ابومحمد من فردا ناهار را در منزل شما میهمان هستم سلام مرا به اممحمد برسان و به او بگو از غذای خودتان برای ما هم غذایی آماده کند...تا اینکه وقت آمدن حاج قاسم فرا رسید، اما حاجی نیامد.
روز بعد یک جلسه داشتیم نگاهم به #حاج_قاسم افتاد که با دست به سرش زد طوری که نشان دهنده تاسف و غذرخواهی بود سپس به همه سلام کرد تا اینکه به من رسید،
مرا بغل کرد و گفت:
بگذارید دست شما را ببوسم و گفت از شما و خانواده عذرخواهی میکنم، دیروز یادم رفت میهمان شما هستم و تا شب هم یادم نیامد.
فردا خودم میآیم و از خانواده شما عذرخواهی میکنم و از خانه شما نمی روم تا اینکه عذر مرا بپذیرید.
روز بعد حاج قاسم به ما افتخار داد و به خانه ما آمد و بچه هایم را بغل کرد و به خانواده ما سلام کرد و به فرزندم هدیهای شبیه مدال🎖 داد که معمولا به فرزندان مجاهدان هدیه میداد و حدود ده دقیقه از همه عذرخواهی میکرد.
حاج قاسم بسیار با ملاحظه و بسیار باهوش بود به اثاث منزل ما نگاه کرد و در گوش من گفت: شیخنا برخی وسائل منزل شما قدیمی است و نیاز به تعمیر و تعویض دارد و من گفتم #خدا بزرگ است.
چند روز بعد قرار بود به ایران🇮🇷 بروم و حاج قاسم مرا به منزلش دعوت کرد.
با خودم فکر می کردم که حتما منزل حاج قاسم مملو از فرشها و اثاثیه گرانبها است زیرا #ایران کشوری است که مردم آن به فرش و وسائل شیک علاقه دارند.
خلاصه وارد خانه🏡 حاجی شدیم و دیدم وسائل خانه آنها از ساده هم ساده تر است و خانه با یک موکت قدیمی مفروش است و اتاق پذیرایی هم پر شده از تصاویر #شهدا.
این بار من در گوش حاجی گفتم اثاثیه شما قدیمی است و نیاز به تعویض دارد!
حاجی خندید و دستم را گرفت و چیزی نگفت.
گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می گیری؟
حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب😳 کردم زیرا او یک #سردار و #فرمانده نظامی بزرگ در ایران بود.
گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده!!!
یک سردار مثل شما در عراق🇮🇶 سه برابر این حقوق میگیرد با مزایای فراوان!!
حاجی به من گفت:
شیخنا مهم نیست #فرمانده چقدر از کشورش می گیرد مهم این است که چه چیزی به کشورش می دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک سنتالهی حتمی است.
✨شیخنا ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
حاجی،فرماندهاست؛بایداطاعتکنیم!!
هوا تازه روشن شده بود که #حاج_قاسم آمد توی مقر و خواست برویم نزدیڪ عراقےها و منطقه را شناسایی ڪنیم. چون شب قبل تا صبح، نزدیڪ همان جایی را ڪه حاجی گفته بود شناسایی ڪرده و خیلی خسته بودم، اول مخالفت کردم؛ اما محمدتقے بلند شد و گفت: برویم!!
گفتم: نه، توی روز روشن ڪجا برویم؟ توی دل #عراقی ها،، تازه اونجا هم جاییه که لو رفته!😣
محمدتقی ڪه بلند شد، #مهدی_جمهری هم بلند شد و ایستاد که برود برای شناسایی. آمدم مخالفت ڪنم که تقے دستم را گرفت و گفت: میگم بریم..
راه افتادیم، همانطور ڪه می رفتیم، محمدتقی گفت: وقتی حاج قاسم میگه بریم، بریم.
محمدتقی نشست روی موتور، من هم نشستم پشت سرش، داشتیم می رفتیم به طرف منطقهای که قرار بود شناسایی کنیم. سرم را بردم نزدیڪش و گفتم: تقی.. امروز ڪوتاه بیا! امروز از اینجا زنده برنمیگردی..😓
همانطور ڪه به موتور گاز می داد، گفت: #امام گفته حرف فرماندهها را باید اجرا کنیم، حالا هم #فرمانده گفته.
خندیدم و گفتم ما که با حاج قاسم رفیقیم، با حاجی این حرفها را نداریم، بعداً میرویم..
گفت: نه! حاجی فرمانده است،باید اطاعت کنیم!!
#شهید_محمد_تقی_ابوسعیدی 🌸
#سالروز_عروج
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت در فیلم 🎞مستند، #سردار حیدر تعریف مینم
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
در فیلمی📽 یکی از نزدیکان #سردار_سلیمانی تعریف مینمود؛
که #فرمانده سپاه، سردار سلیمانی را مجاب مینمود که باید حتماً این منطقه را بگیرید و سردار سلیمانی نیز کمی دست دست میکرد تا منطقه را خوب شناسایی کند.
در همین اثناء بوده که خود حضرت آقا با فرمانده سپاه تماس☎️ میگیرد و احوال #سردار_سلیمانی را میپرسد و تأکید میکند تا اطلاع بنده از شرکت دادن سردار سلیمانی در عملیات ها خودداری❌ نمایند.
ایشان میگفت :
دستور عملیات لغوشد...
اما...
اما همان منطقه ای که قرار بود سردار بگیرد،
بعد از ۲۴ ساعت توسط نیروی هوایی روسیه با خاک💣 یکسان شد...
قرار بود سردارسلیمانی با ۴۰۰۰ نیروی آن منطقه را تسخیر و ساکن شود...
اینجا است که میبینیم علامه حسن زاده آملی میفرمایند :
گوشتان به دهان حضرت آقای #خامنه ای باشد،
✨ چون چشم و گوش ایشان به دهان آقا امام زمان"عج " 💚دوخته است...
👌🏻نائب امام زمان یعنی این...
و اطاعت از ایشان، اطاعت از امام زمان"عج " است و واجب✋🏻...
و در قیامت و سر پل صراط سؤال خواهد شد...
ثُمَّ لَتُسئَلُنُّ یَومَئِذٍ عَنِ النَّعیم
( ۸ تکاثر )
در آن روز [روز قیامت ] از نعمت عظیم ولایت سوال خواهد شد
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت حاج قاسم سليماني: شرط #شهید شدن #شهید
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه اول
استان کرمان،شهرستان《رابر》،روستای قنات ملک ،خانواده هفت نفره حاج حسن #سلیمانی!
🖌قاسم فرزند سوم بود وبا نان کشاورزی ولقمه حلال بزرگ شد.
نوجوان روستازاده ،جهانی🌍 شد چون همت بلندی داشت.
راهی کرمان شد،بنایی میکرد،درس📖 میخواند،کاراته🥋 کار می کرد،برنامه تدبیر داشت برای زندگیش،هوای برادر کوچکتر ودیگران را هم داشت.
مربی رزمی شد؛مجاهد بود.
#فرمانده شد،بنده بود.
#سردار شد ،انقلابی بود.
#شهید شد،عاشق بود.
شهر و روستا ندارد.کشور و قاره ندارد.
فقر و غنا ندارد.
امکانات و...ندارد.
آن چه که انسان می سازد ،همتی است که خدا به همه داده است.
آن چه که زندگی هارا پیش می برد،عزم واراده ای است که از لطف الهی سرازیرشده است.
آن چه که انسان راجاودانه میکند و موثر،بندگی خداست.
غفلت ازخدا، "آنچه" که داریم را می برد.
وگناه مانع #شهادت!
📚منبع :کتاب حاج قاسم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه دوم فرودگاه کرمان،حاج قاسم از هواپ
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه سوم
#فرمانده گردان بود و مجروح.از سینه تاشکم جراحی شده و بیش از یک ماه در بیمارستان مشهد زیر دست یک پزشک منافق بستری شد.
پزشک عمدا زخم را باز گذاشته بود .
زخم عفونت کرده بود به حدی که وخامت حالش او را به #شهادت نزدیک می کرد .
کسی حواسش نبود جز یک پرستار کرمانی که قاسم را دزدید و در طبقه دیگری بستری کرد .
قاسم را خدا نگه داشت برای ماموریت های بزرگ!
🔹مردان خدا،#شهادت را مثل پرنده ای بالاسر خودشان همراه دارند.اگر زنده اند چون خدا محافظتشان می کند تا...
هرچند نفوذی ها،خائن ها،پول از آمریکا و انگلیس گرفته ها ،شرافت فروخته ها در هرلباسی آماده به #شهادت رساندن آن ها باشند!
مرگ برای همه هست !خوشا #شهادت..🌷
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه چهارم جنوب ایران🇮🇷 دهه شصت . #ج
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه پنجم
#فرمانده لشکر۴۱ثارللّه بود،ماهم بچه های هرمزگان.
تیرماه سال۶۵بود و #جبهه ها برای عملیات به نیروی غواص نیاز داشت.
#حاج_قاسم ما را خواست و در جلسه ای توجیه کرد.کار سخت بود، نیروی توانمندکم بود،حاجی گفت:
_نیاز به تقویت و افزایش گردان غواص داریم و بچه های هرمزگان می توانند.بروید و مقدمات راه اندازی گردان های غواصی را آماده کنید.
ما قبول کردیم چون او فرموده بود؛اما او هم حال ما را می دانست، اول راهیمان کرد مشهد پابوس امام رضا.
وقتی برگشتیم آماده بودیم سخت ترین کارها را انجام دهیم و همین هم شد،درخشش گردان ۴۲۲در عملیات سه ماه بعد.
✨فرمانده که باشی،نیروهایت را می شناسی!
نمی گویی:می شود؟می توانی؟
می گویی:انجام بدهید.
این خودش بار معنایی خاصی دارد. یعنی شما می توانید.یعنی کار برای مؤمن باز نیست،یک نقطه شروع حرکت است.
فرمانده که باشی نیاز نیروهایت راهم می دانی.
توکل و توسل رمز شروع امیدوارانه است ورمز پایان سعادت طلبانه!
با توکل، نیاز را به نیرو می گوید و او را رهسپار حریم یاری می کند تا با توسل، امر #ولی_فقیه ش را انجام دهد.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع کتاب:حاج قاسم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه پانزدهم وقتی رسیدیم نقطه صفری مرز
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه شانزدهم
🍃۲۱ساله شده بود فرمانده گردان.اسمش ناصربود و حاج قاسم#فرمانده لشکرش بود.
جانبازشد.جانباز قطع نخاع.مهمان دائمی بستر وخانه.
شاید خیلی ها سراغش نرفتند چون گرفتار زندگی کردن خودشان را.
اما؛حاج قاسم دم دم های عید که می شد، وقتی میخواست سری به کرمان و اقوام بزند،حتما یک زنگ می زد وبه خانه ناصر و می گفت:
_ من دو روزی می آیم خانه شما!
خرید هم می کرد.
لباس نو وسایل تهیه می کرد ومی رفت خانه ناصر.
همسرناصر راهم به قول خودشان،می فرستاد مرخصی.
می شدند دو رفیق شفیق!
کار آشپزخانه می کرد و غذا اماده می کرد.
با ناصر بگو ،بخند ویادایام و...
حمام را گرم می کرد وناصر را نونوار تحویل تخت همیشه ساکتش می داد و...
می رفت سراغ ماموریت بعدیش.
راستی،ناصر دی ماه ۱۳۹۲ #شهید شد.
🌸عید که می خواهد بیاید ؛
اول به فکر خانه خودمانیم.لباس خودمان،خرید خودمان...
بعدا هم به فکر تفریحات خودمان!!!
تازه زمان که برسد به فکر نقد فضای سیاسی ونظام و انقلاب درمهمانی ها!
همین است که#حاج_قاسم یکدانه می شود دراین دوران غفلت!
✨به قول #شهید_سید_مرتضی_آوینی:
برای خدا کار می کرده ،نه کارهایش را برای خدا!
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع کتاب:حاج قاسم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه بیست وسوم خبرنگار وعکاس آمده بود
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه بیست وچهارم
اهل دیده شدن نبود، روحیه اش این نبود که در هر جا، در هر حال ، کنار هرکس بخواهد خودی نشان بدهد.
اما یک گروه بودند که #حاج_قاسم را متفاوت می کردند!
خانواده های #شهدا هرکس نبودند ، همه کس حاج قاسم بودند.
پدر #شهید را می بوسید، مقابل مادر شهید سرخم می کرد ، بر همسران #شهید درود می فرستاد و فرزندان #شهدا ،آغوش گرم حاج قاسم و نگاه مهربان ولبخند های شیرینش را هدیه می گرفتند.
تنها آن وقت بود که حاج قاسم می گذاشت آرزوی دل خانواده های شهدا بر آورده شود ؛ یک عکس 📸 یادگاری با #فرمانده سپاه قدس!
🍃خود شیفته ها ، مدام از خودشان تصویر می گیرند.
خدا شیفته ها ، تنها جایی تصویر را به میدان می آورند که لبخندی الهی بر لب دوستان #خدا بنشانند!
تصویرهایشان هم مخلصانه است !
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع: کتاب "حاج قاسم"
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
#پارت_صدم 🦋
((پدال گاز))
دو روز بعد عازم منطقه بودم ، دوباره به سراغش رفتم.
گفت:«راجی(#فرمانده اطلاعات عملیات)
آمده کرمان، فردا می خواهد برگردد.
برو بگو محمدحسین کارت دارد.
می خواهم ببینمش تا هماهنگ کنیم همه با هم برویم.»
با تعجّب نگاهی به پایش انداختم،😳
اما او نگذاشت حرف بزنم، زد سر شانه ام و گفت:«برو دیگر !»
من رفتم و راجی را پیدا کردم و گفتم:
«آقا محمّدحسین چنین حرفی زده، به نظرم می خواهد همراه شما بیاید.
چون با جراحتی که دارد نمی تواند تنهایی برود.
در ضمن من هم امروز عازمم.»
راجی گفت:«خیلی خوب!
پس اگر محمّدحسین می خواهد بیاید، شما با اتوبوس برو.»
من قبول کردم و رفتم ترمینال بلیط گرفتم.
از همان جا به خانه محمّدحسین رفتم.
گفت:«چی شد؟!»
گفتم:«آقای راجی را دیدم، گفت می آیم خانه تان و با هم صحبت می کنیم.»
پرسید:«شما چکار کردید؟»
گفتم:«بلیط گرفتم و امروز می روم.»
گفت:«مگر با ما نمی آیی؟!»
گفتم:«نه!مثل اینکه جا نیست.»
گفت:«نه!شما با ما بیا.»
گفتم:«نمی شود!...آقای راجی چنین گفته.»
گفت:«من اصلاً دوست دارم تو این سفر با شما باشم و دلم می خواهد همسفر باشیم.»
گفتم:«آقا!...فرقی ندارد☺️.»
می خواستم خدا حافظی کنم که گفت:«چند دقیقه صبر کن من با راجی صحبت کنم.»
داخل خانه شد و به سرعت لباس پوشید و به طرف ماشینش رفت .
تعجب کردم با این عصا چطور می خواهد رانندگی کند؟!🤔
ماشین را زد بیرون و گفت:«سوار شو برویم!»
با ترس و لرز😧 سوار شدم و کنارش نشستم.
او خیلی راحت راه افتاد و به جای پا عصایش را روی پدال گاز می گذاشت.
گفتم:«محمّدحسین تو را خدا مواظب باش ، این چه کار خطرناکی که تو
می کنی؟!😓»
گفت:«نترس!...بشین الان می رسیم»
هر چند او بی هیچ دغدغه ای رانندگی می کرد، امّا من خیلی ترسیده بودم!
مستقیم پیش راجی رفتیم .
محمّدحسین به ایشان گفت:«باید #حسین_متصدی را هم با خودمان ببریم.»
راجی گفت:«جا نداریم! او قرار شده خودش بیاید.»
محمّدحسین گفت:«ما می خواهیم توی این سفر با هم باشیم.»
و کلی با راجی صحبت کرد تا او را راضی کند که من هم با آن ها بروم.
محمّدحسین من را سوار ماشین کرد و برد ترمینال تا بلیت را پس بدهم.
صبح روز بعد همگی با هم به طرف منطقه راه افتادیم.
یادم است در مسیر جاده برف باریده بود.❄️
راجی گفت:«بچّه های آن جا برف ندیدند،
فلاکس را پر از برف کنیم و برایشان ببریم.»
پیاده شدیم و فلاکس را پر از برف کردیم ، اما وقتی به #اهواز رسیدیم،
بیشترش آب شده بود.
♦️به روایت "حسین متصدی"
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔻ادامه راه بیست وهشتم... هدف اصلی آم
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه بیست ونهم
ماه رمضان سفره افطاری حال وهوای خودش را دارد
اما برای خانواده های #شهدا عجیب ترین بغض ها را خانواده پنج نفره اسماعیل بعد از شهادتش ، چهار نفره می نشستند دور سفره ، بدون بابا!
اما یک شب از این ماه متفاوت بود ، با بقیه ؛ با خانواده های #شهدا مهمان حاج قاسم شدند. حاجی خودش کنار تک تک خانواده ها می رفت واحوال می پرسید :
_حسین جان خوبه؟ فاطمه خانوم ، زینب جان !
اسم بچه ها یادش بود.
وقتی تشکر همسر #شهید_اسماعیل را از دعوت شنید گفت:
_شما هم دعوت کنید ما می آییم! حسین آقا زنگ بزند من می آیم !
همسر #شهید متعجب پرسید:
_واقعا می آیید؟
_بله اگر حسین جان زنگ بزنند ، من می آیم!
واقعا هم حسین زنگ زد، یکی ، دوبار ؛ اما حاجی ایران🇮🇷 نبود.
تااین که یک روز تلفن☎️ خانه زنگ خورد.
_ #حاج_قاسم سلام رساندند و گفتند برای ناهار به منزل شما می آیم.
خانه و اهلش به شور افتادند. دوباره تلفن زنگ خورد :
_مهمان شما فقط #حاج_قاسم است. برای بیشتر از یک نفر تهیه نبینید. حاجی قاسم گفتند ناهار ساده باشد.
یک نهار شمالی ، یک خانواده خوشحال . سه فرزند شهید ، یک بانوی شهید پرور و یک #فرمانده بی نظیر.
حاجی تنها آمد. بدون محافظ . با بچه ها گرم گرفت ؛ خاطره ها داشت از پدرشان . از یاری رساندن به کودکان ترسیده و زن های بی پناه . از زیرورو کردن مکان ها برای یافتن غذا و نفت برای نجات جان کوچک و بزرگ سوریه!
حاجی همراه بچه ها بغض می کرد و می خندید.
🔺ادامه دارد....
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع: کتاب "حاج قاسم"
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔻ادامه راه سی ونهم... 🌿می دانی حاجی ج
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه چهلم
خود این #شهادت هم یکی از آیات قدرت الهی است.
رسوایی دولت آمریکا ، دولت بی آبروی آمریکا را رقم زد.
این ها کسی را که سرشناس ترین و قوی ترین فرمانده مبارزه با تروریسم بود را به شهادت🌷 رساندند!
#شهید_سلیمانی به معنای واقعی کلمه قوی ترین فرمانده مبارزه با تروریست در این منطقه است،
به همین عنوان هم شناخته شده است،
کدام #فرمانده دیگر قدرت داشت ، می توانست کارهایی را که او انجام داد انجام بدهد؟
فرمانده ضد تروریست در کل منطقه را ترور کردند. در میدان روبروی جنگ با او مواجه نشدند.
او را دزدانه و بزدلانه ، دولت آمریکا ترور کرد.
تابه حال ما را تروریست می خواندند و حالا خودشان تروریست حساب می شوند ، خودشان هم اعتراف کردند ؛ این مایه روسیاهی آمریکا شد.
ملّت ما ملّت پُر استقامتی است و ملّت شکرگزاری است.
در طول این سالهای متمادی ، ملّت ایران🇮🇷 همواره سپاسگزار الطاف الهی در طول این سالها بوده است.
🔺ادامه دارد....
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع: کتاب "حاج قاسم"
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔻ادامه راه چهلم قسمت سوم.... در چند ر
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔻ادامه راه چهلم قسمت چهارم...
خدا دست های قدر خود را در این کشور ، در این جامعه ، در میان این ملّت فعّال کرده است.
خودِ این #شهادت بزرگ هم ، یکی از آیات قدرت الهی است ؛ رسوایی دولت #آمریکا ، دولت بی آبروی آمریکا ، رسوایی این دولت را رقم زد ؛ این ها کسی را که سرشناس ترین و قوی ترین #فرمانده مبارزه تروریسم بود_ #شهید_سلیمانی به معنای واقعی کلمه ، قوی ترین فرمانده مبارزه با تروریسم در این منطقه است ، به همین عنوان هم شناخته شده است _[ترور کردند].
این جور کار ، مخصوص رژیم صهیونیستی بود که افراد را ترور کند ؛
#رهبر حماس را ترور کردند و گفتند ما ترور کردیم ،
رهبر جهاد را ترور کردند ، گفتند ما ترور کردیم ؛ ترور می کردند و می گفتند ما کردیم؛
آمریکایی ها آدم خیلی کشته اند ؛ در عراق در افغانستان در جاهای دیگر هر چه توانسته اند آدم کشته اند ، ترور کرده اند منتها اعتراف نمی کردند که ترور کردیم ؛
این جا اعتراف کردند که ترور کردیم ؛
این جا رئیس جمهور آمریکا به زبان خودش [اعتراف می کند] خدای متعال می زند پشت گردن افراد که خودشان اعتراف کنند؛
اعتراف کردند که ما تروریست هستیم ، گفتند ما ترور کردیم .
رسوایی از این بالاتر چه می شود؟
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع: کتاب "حاج قاسم"
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔶نوار مذاکره آمریکاییها با سران داعش د
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
فرماندهان نظامی #آمریکا به نقش تعیینکننده #سردار_سلیمانی در شکلدهی به #خاورمیانه امروز اذعان دارند و به همین خاطر به ناچار برای شخصیت او احترام قائل هستند.
🔸لقب "فرمانده سایهها"را اولین بار
«دکستر فیلکینز» نویسنده مجله آمریکایی «نیویورکر» به حاج قاسم داد.
🔻اواسط ماه مارس سال ۲۰۱۹ ، شبکه «بیبیسی دو»ی انگلیس نیز مستندی یکساعته را تحت عنوان
« #فرمانده سایهها: مغز متفکر نظامی ایران🇮🇷 »
پخش کرد که بار دیگر روی نقش سردار سلیمانی در تحولات خاورمیانه و توصیف مقامات ارشد سابق آمریکا مانند ژنرال «دیوید پترائوس» فرمانده سابق سربازان آمریکایی و «استنلی مککریستال» فرمانده سابق عملیاتهای ویژه آمریکا در عراق درباره شخصیت حاج قاسم و تجربه برخورد یا مقابله با او تمرکز داشت.
🔸تذکر مهم: این مستند طبیعتاً روایت کشورهای غربی درباره نقش #سپاه پاسداران، نیروی #قدس و حاج قاسم در تحولات منطقه را تکرار میکند، گاهی ایران🇮🇷 را به مداخله در امور داخلی کشورهایی مانند عراق و سوریه یا به دامن زدن به تروریسم متهم میکند،
و در برخی موارد ماجراهایی را روایت میکند که اطمینان از رخ دادن یا ندادن آنها وجود ندارد. بدیهی است که این بخشهای مستند مورد تأیید ما نیستند.❌
با این حال، بیبیسی به نقل از مقامات آمریکایی، بارها به نقش و نفوذ #سردار_سلیمانی در شکلدهی به خاورمیانه اذعان میکند که این بخشهای مستند ارزش ارائه خدمت مخاطبان محترم را دارند.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت فرماندهان نظامی #آمریکا به نقش تعیینکن
37.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔶فرماندهان #آمریکایی درباره #حاج_قاسم چه میگویند؟
🎞مستند #فرمانده سایه ها 🎞
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🕊 با آمدن #سردار پر و بال باز کردم 🕊
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🍂همیشه با دو سه نفر میرفت #گلزار_شهدا
قدم به قدم که میرفت جلو ،
دلتنگ تر از قبل میشد ،
دلتنگ #شهادت ،
دلتنگ رفقای شهیدش....
کنار قبور می ایستاد و رازهای مگویش را به یارانش میگفت.
جنس نجواهای #فرمانده را نشنیده هم میشد فهمید.
نجواهایی از جنس دلتنگی ، جاماندگی و دلواپسی .حاجی بین قبرها راه میرفت مینشست و خلوت میکرد بعد رو میکرد به ما و میگفت:《قرآن همراهتون هست؟》
اگر بود که سوره حشر را میخواند و اگر هم نبود از توی موبایل برایش می آوردیم این عادت حاجی بود باید سوره حشر را سر مزار #شهدا حتما میخواند..🌷
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 💢اجرای گروه سرود بافق یزد در گلزار مطهر شهدای کرمان 🔻کانال رسمی گلزار مطهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گلزار_شهدای_کرمان
غروب دیروز، ۲۶ شهریورماه ۱۳۹۹؛
یکی از نیروهای حشدالشعبی عراق، مهمان مزار سردار بود.
دستِ پُر آمده بود..؛
و با قلبی مالامال از عشق به #فرمانده ، شعری برای شهید سلیمانی سروده بود.
او، حاج قاسم را در یک جمله این چنین تعریف کرد:
حاج قاسم، عباس العراق...!🖤
#ما_ملت_امام_حسينيم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت یک سینی گذاشته بودیم وسط ، حلقه زده بود
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🍃گمان کردم برای بازدید از فروشگاه #سپاه آمده، چرخی زد، برخی قیمتها را پرسید؛ رفت.
چند روز بعد فهمیدم آمده بوده برنج بخرد؛ پول کافی نداشته.
#فرمانده ارشد جنوبشرق کشور، فرمانده سپاه منطقه شش، فرمانده قرارگاه قدس و فرمانده لشکر ثارالله بود آنموقع.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ✍نشسته بودم بغل دست حاجی، یک دفعه زد رو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
✍رفقای بسیاری را در #جنگ از دست دادم. کسانی که با هم در روزهای ابتدایی جنگ به #جبهه رفته بودیم. اما این راه همچنان ادامه دارد و بهترین رفیقی که همهمان از دست دادیم حاج قاسم سلیمانی بود 😭💔
ایشان با همه رفیق بودند. من یکبار ایشان را در هواپیمایی که از #اهواز به تهران میامد دیدم. یادم هست به پسرم گفتم که #حاج_قاسم را در میان مسافران دیدم. پسرم در ابتدا باور نکرد اما وقتی از هواپیما پیاده شدیم ایشان را از نزدیک دیدیم و مشغول سلام و احوالپرسی شدیم. وقتی از فرودگاه بیرون آمدیم از ایشان پرسیدم که ماشین دارند؟!
و جواب دادند که با تاکسی به خانه میروند. هرچقدر اصرار کردم که همراه ما شوند قبول نکردند و خیلی فرز و چابک سوار یک تاکسی شدند و رفتند. نکته جالب این بود که ایشان به عنوان یک #فرمانده ارشد نظامی هیچ همراه یا محافظی نداشتند.
یادم هست به شوخی به ایشان گفتم که ؛ حاج قاسم اگر شما را به خانه برسانم برای دوران #سربازی پسرم علیرضا خوب خواهد شد؟ و ایشان در جواب با خنده به من گفتند «خودت میدانی اما اینطوری سربازی پسرت حومه ادلب میافتد»
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
#قسمت_چهل_و_هفتم 🦋
در فکر فرو رفته است و آرام با دست به زانو می کوبد. می گوید از کجا شروع کنم و چه بگویم که حق شایستهٔ این بزرگوار از زبان حقیری مثل من ضایع نشود؟
لبش از بغضی مانده در گلو می لرزد و می گوید حاج#حمید_شفیعی هستم.
آن موقع #فرمانده گردان بودم.
در خانه #شهید_ناصر_فولادی بود که با او آشنا شدم، آن روزها بچّههای حزب اللّهی جمع شدند در کلاس قرآنی که علی آقا دایر کرده بود.
یک شب که توفیق پیدا کردم، رفتم و حرفهای ایشان را شنیدم.
همان یک بار تأثیر صد سال عبادت به من دست داد. فهمیدم خودش است. 👌
از آن پاشنه کشیده هایی که تا آخر می گوید "یا حسین“!!
مدّتی از این آشنایی می گذشت که جنگ گسترش پیدا کرد. حالا ما داریم روز به روز چهرهٔ واقعی ایشان را می شناسیم. 👌
البته من که لایق شناسایی چنین بزرگانی نبودم، فقط دیدم.
آن زمان جزیرهٔ مینو بودیم.
#خدا رحمت کند" آقا #مصطفی_موحدی را".
او عصر ها تیر بار کالیبر پنجاه را بر می داشت، و به دوش می انداخت و حرکت می کرد.
خیلی قوی بود. من هم مهمّات را بر می داشتم و با هم می رفتیم در مسیر اروند که آن موقع ستون پنجم سعی می کرد با شنا به این طرف بیایید و ضربه بزند.
روزی طبق معمول با برادر موحدی برای کنترل سنگرها و مسیر رفتیم که دیدم علی آقا هشت - نه نفر از بچّهها را دور خودش جمع کرده است و برایشان #قران می خواند.
برادر موحدی رفت تیربار را کار بگذارد. من گفتم به جمع صمیمی بچّهها عرضِ ادبی بکنم. نرسیده به بچّهها دیدم پوست هندوانهٔ بزرگی به زمین افتاده. تعجّب کردم؛ 🤔
چون آن زمان تدارکات به این سادگیها نبود که بتوانند هندوانه به #جزیره بیاورند.
سلامی و گفتم : «بچّه ها خیر است! هندوانه از کجا رسیده؟»
گفتند : « از دعای علی آقا.»
بعد تعریف کردند : « کلاس قرآن علی آقا که تمام شد، هر کس هوس چیزی کرد؛
امّا علی آقا گفت : « در این گرما اگر خدا برساند، فقط یک هندوانهٔ خنک می چسبد.»
چند دقیقه ای نگذشته بود که چشم یکی از بچّهها به هندوانهٔ بزرگی در آب نهر افتاد.
اول فکر کردیم پوست هندوانه است؛ امّا وقتی با تکّه چوبی آن را از نهر بیرون آوردیم، دیدیم هندوانه ای با هفت_هشت کیلو وزن است.
به محض اینکه علی آقا هندوانه رو دید.....
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا
@Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#شهید_شاخص #شهید_عبدالمهدی_مغفوری 🌷 همکارانش میگفتند: در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از
رفته بودیم تهران استادیوم آزادی، تجمع بزرگ سپاهیان حضرت رسول الله (ص).
ساعت یک و نیم شب رسیدیم، خسته و خوابآلود.
همه دنبال جایی بودند تا بخوابند. عبدالمهدی #فرمانده لشکرمان بود. متفاوت از همه می گشت دنبال جایی برای #نماز.
#خدا دلش برای عبدالمهدی تنگ شده بود؟
عبدالمهدی دلتنگ بود؟
هر چه بود، ما نبودیم.
دو سه تا پتو پیچیدیم تا گرم شویم.
با همان اورکت نماز خواند....🌱
📔:عبدالمهدے
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🔰 قسمتی از وصیت نامه ؛ #شهید_زنده_روح : ✍ به "نماز اول وقت" اهمیت خاص میداد به فرزندانش توص
#هفته_نیروی_انتظامی
شهید حاج منصور زنده روح،
#فرمانده دلاور وقهرمان،🌱
دراوایل مرداد ماه سال ۷۴ عازم ماموریت در کویر لوت جهت شناسایی مسیر تردد کاروان های اشرار وقاچاقچیان مواد مخدر
می شود.
پس از مدتی، خانواده نگران آمدنش میشوند؛
با محل کار ایشان تماس میگیرند همکارانش میگویند:
جناب زنده روح به مأموریت رفتند ولی تاکنون بر نگشته و خبری از
بالگرد ایشان هم در دست نیست.
بالگردشان حین انجام ماموریت در اوج ناباوری در کویر دچار نقص فنی شده و سقوط میکند؛
البته بالگرد #منفجر نمیشود و این چهار #مجاهد، پس از یک روز و شب پیاده روی در کویر که دیگر رمقی برای آنان نمانده بود به امید رسیدن به آبادی به مسیر خود ادامه می دهند.
ولی انگار پاهایشان دیگر رمقی جهت ادامه مسیر نداشت و چشمها از سو افتاده بود
انگار میبایست با همین حال و با لبی #تشنه به دیدار #معبود بشتابند...☘
تا اینکه بعد از ۷۵ روز انتظار جسد بی جان #شهید به اتفاق دیگر همکارانش در کویر لوت پیدا و این فرمانده دلاور به همراه دیگر همرزمانش به دیدار مولایش
" امام حسین (ع)" و یاران باوفایش پیوست.
«واحشره مع ائمه المعصومین.»🌹
#شهید_حاج_منصور_زنده_روح 🌷
#شهید_ناجا
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 با حاجی رفیق بودیم؛ عین برادر ... وقتی هوای سوریه ب
38.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سردار_بی_مرز 🦋
🎥 رفیق خوشبخت ما ،،
🔰 #مقام_معظم_رهبری :
شهید سلیمانی هم شجاع بود، هم باتدبیر بود....
👌یک خصوصیت دیگر ایشان این بود که هم یک #فرمانده جنگاور مسلط بر عرصه نظامی بود هم در عین حال به شدت مراقب حدود شرعی بود. در میدان #جنگ گاهی افراد حدود الهی را فراموش می کنند و می گویند وقت این حرفا نیست اما او مراقب بود ...
🌀 یک نکته مهم این است که در مسائل داخل کشور اهل حزب و جناح نبود ؛ لکن به شدت انقلابی بود. #انقلاب و انقلابی گری خط قرمز قطعی او بود. این را بعضی ها سعی نکنند کمرنگ کنند این واقعیت اوست. ذوب در "انقلاب" بود!
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
#سالروز_شهادت 🌱
شهید علی انجم شعاع هنگامی که فعالیت خود را به عنوان #فرمانده یکی از گروهان های مهندسی آغاز کرد، بارها به همکارانش هدف خود را از ورود به این شغل این طور بیان می کرد :
« ما باید برای مردم در جهت اعتلای #اسلام خدمت نمائیم.»
#شهید_علی_انجم_شعاع 🌷
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
✍ دلنوشته یکی از سربازان کوچک مکتب سلیمانی، سید حسین حسینی:
من، سیدحسین، سرباز #حاج_قاسم هستم.✋
دوست دارم مثل #فرمانده حاج قاسم آنقدر قوی باشم که با آدم های بد و ظالم مبارزه کنم،
#داعش را از بین ببرم تا بچه های کوچک با ترس زندگی نکنند.
من از تبریز به خاطر کار پدرم به #کرمان آمدم؛پنج ماه است که هر روز به زیارت سردار میروم.
هر روز دعا می کنم که من هم مثل او #شهید شوم تا پیش #امام_حسین (ع) بروم.🕊
هر روز برای #رهبرم و ملت ایران دعا می کنم تا سلامت باشند.
سردار سلیمانی عزیز برای دنیا "قهرمان" بود و همه دنیا دوستش داشتند..؛و من خیلی به خودم افتخار می کنم که ایرانی هستم و الان در شهر سردار زندگی میکنم.
#مرد_میدان
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم» #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خو
#قسمت_چهل_و_یکم
"شام آخر"
رسیدیم به ایستگاه آخر؛ روستایی به نام فرسیه که تازه در سیاهی شب خزیده بود، بی هیچ سکنه و کورسوی چراغی که از یکی آن همه خانه ی گلین متروکه به بیرون نفوذ کرده باشد.
فرسیه، که سالی چند در سکوت زندگی کرده بود، آن شب مهمان داشت.
آمده بودند دشمن را به خاک خودش و آن روستای عرب نشین را به روزهای خوش گذشته اش برگردانند؛ روز هایی پر از هیاهوی بچه های دشداشه پوش عرب دنباله گله ی گاومیش ها.
از ماشین ها پیاده شدیم؛ آرام و بیصدا، تا باد همهمه ی را به سه چهار کیلومتر آنطرف تر که دشمن مستقر بود نرساند.
یکی از همرزمان، همین که پا بر زمین گذاشت، سیگاری گیراند تا خستگی از تن بتکاند مثلا.
#فرمانده یقه اش را گرفت و بیصدا برسرش فریاد زد :" برادر! می خوای همه رو به کشتن بدی؟! "
جوان سیگار را از لب برداشت، بر زمین انداخت وپایش را محکم رویش فشار داد.
فرمانده که رفت، خم شد و سیگارش را از زمین برداشت و آتش آن را میان دست هایش پوشاند تا همه را به کشتن ندهد!
نخلی تا فروافتادن ماه مانده بود. باید آنقدر انتظار میکشیدیم که از صحنه ی آسمان برود و دنیا تاریک شود و آنوقت به طرف دشمن حرکت کنیم.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman