eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
175 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
قالبهای شعری غزل قالب شعری است که معمولاً تعداد ابیات آن را بیش از پنج بیت گفته‌اند. همانند قصیده، بیت آغاز غزل را مَطلَع و بیت پایانی را مَقطَع می‌نامند. غزل در قرن ششم یا کمی پیش از آن رواج می‌یابد. بدین گونه که تغزّل قصاید، به صورت قالبی مستقل در می‌آید و غزل نام می‌گیرد. محتوای غزل، در آغاز عاشقانه بود؛ اما با ظهور سنایی، غزل عارفانه پدید می‌آید؛ یعنی معشوق زمینی، جای خود را به معشوق آسمانی می‌دهد. غزل عاشقانه را سعدی و غزل عارفانه را مولانا جلال‌الدین به اوج می‌رسانند؛ اما با ظهور حافظ، غزل محتوایی نو می‌یابد؛ یعنی او در غزل عارفانه با هنرمندی تمام، از مضامین و تشبیهات عاشقانه سود می‌جوید تا آن جا که گاه تشخیص عارفانه یا عاشقانه بودن غزل، دشوار می‌گردد. از مشروطه به بعد، غزل جنبه‌ی اجتماعی به خود می‌گیرد و کسانی چون فرّخی یزدی به سرایش غزل اجتماعی می‌پردازند. قالب غزل از بدو پیدایی تا پایان قرن یازدهم، قالب رایج و محبوب شعر فارسی است. شاعران غزل‌سرا، معمولاً تخلّص( نام شعری ) خود را در بیت پایانی غزل می‌آورند. مولوی، سعدی، حافظ و صائب تبریزی، برترین غزل‌سرایان در عرصه‌ی شعر کهن فارسی و رَهی مُعَیّری و شهریار از غزل‌سرایان موفق معاصرند. اینک بخشی از یک غزل سنایی از پی تو ز عدم ما به جهان آمده‌ایم نز برای طرب و لهو و فغان آمده‌ایم... تا کی از نسبت بی‌اصل همی لاف زنیم کز غرور خود بی‌خود به زیان آمده‌ایم مانده در بند زمانیم و زمان ما را نه در مکانیم و نه از بهرِ مکان آمده‌ایم... آرایه‌های ادبی، ص ۲۰ و ۲۱ و دیوان حکیم سنایی، ج اول، ص ۶۳۶ . https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
وجدان بابا🌹🌹 روزی درخت مهر پژمرده شد خشکید در آن میان طفلی چون بید می‌لرزید در زیر دست و پا فریادها می‌کرد دیوِ طلاق هر دم او را صدا می‌کرد مادر لگد می‌خورد بر جسم رنجورش بابا به خود مغرور از هیبت و زورش ناگه کسی در زد وجدان بابا بود: عمری است این همسر با ما و تنها بود طی شد بهار او جز اخم من نشکفت انگار روح او با دیو و دَد شد جفت زورم به من چربید عقلم رهایم کرد ناقص به او گفتم کامل صدایم کرد آه ای خدای من با او ستم کردم گلبرگ قلبش را پر خار غم کردم من نیستم حیوان انسان و بابایم از چاه ظلمانی خواهم به در آیم بابا پشیمان بود از کرده‌ی دیرین بشکفت بر لبهاش یک خنده‌ی شیرین جغد هوس پر زد ویرانه‌ای بگزید آمد خدا در دل شیطان به خود لرزید سروده‌ی عفت کرباسی، سال ۱۳۹۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
اصطلاحات عرفانی زلف در اصطلاح عرفانی، به معنی تجلی جلالی در صوَر جسمانی و صفات خداوندی است و نیز زلف را به کثرت تشبیه کرده‌اند؛ چنان که روی را به وحدت. و برخی زلف را جذبه‌ی الهی گفته‌اند و گاهی معنی قرب و نزدیکی به حق می‌دهد و گاهی صفات جلالی و تجلیات جمالی را گویند. زلف، کنایه است از کفر و حجاب و اشکال و شبهت و هر چیزی که فرد را محجوب کند نسبت به حال او. شیخ محمود شبستری، در گلشن راز می‌گوید: تجلی، گه جمال و گه جلال است رخ و زلف آن معانی را مثال است صفات حق تعالی، لطف و قهر است رخ و زلف بتان را زان دو بهر است... شاخ نبات حافظ، ص ۱۰۶۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
ویراستاری پرانتز یا دو هلال ( ) این علامت، گاهی برای نشان دادن عبارتهای توضیحی به کار می‌رود؛ مانند: وقتی از معالجه‌ی عضوی مایوس می‌شوند، به قطع و کَیّ ( سوختن ) آن می‌پردازند. مجنون و لیلی ( یکی از مثنویهای هفت اورنگ جامی ) به تقلید از لیلی و مجنون نظامی سروده شده است. یادآوری - از به کار بردن دو پرانتز متوالی جز در فرمولهای ریاضی، باید خودداری کرد. راهنمای نگارش و ویرایش، ص ۸۷ . https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مختصری از سوال و جوابهای گلشن راز در معنی تفکّر نخست از فکر خویشم در تحیّر چه چیز است آن چه گویندش تفکّر؟ جواب تفکر، رفتن از باطل سوی حق به جزو اندر بدیدن کلّ مطلق حکیمان کاندرین کردند تصنیف چنین گفتند در هنگام تعریف که چون در دل شود حاصل تصوّر نخستین نام وی باشد تذکّر وزو چون بگذری هنگام فکرت بوَد نام وی اندر عُرف، عبرت تصوّر کان بوَد بهرِ تدبّر به نزد اهل عقل آمد تفکّر... ره دور و دراز است آن رها کن چو موسی یک زمان ترک عصا کن در آ در وادی اَیمَن که ناگاه درختی گویدت اِنّی اَنَا الله محقق را که وحدت در شهود است نخستین نَظره بر نور وجود است دلی کز معرفت، نور و صفا دید ز هر چیزی که دید، اول خدا دید بوَد فکر نکو را شرط تجرید پس آن گه لَمعه‌ای از برق تایید هر آن کس را که ایزد راه ننمود ز استعمال منطق، هیچ نگشود حکیم فلسفی چون هست حیران نمی‌بیند ز اشیا غیر امکان ز امکان می کند اثبات واجب ازین حیران شد اندر ذات واجب... ظهور جمله‌ی اشیا به ضدّ است ولی حق را نه مانند و نه نِدّ است چو نبوَد ذات حق را ضدّ و همتا ندانم تا چگونه داند او را ندارد ممکن از واجب نمونه چگونه داندش آخر؟ چگونه؟ زهی نادان که او خورشید تابان به نور شمع جوید در بیابان رازهایی از گلشن راز، ص ۲۸ و ۲۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
نکات گلشن راز عبرت: عبرت از عبور است. در این جا عبرت، حرکت و عبور ذهن است که از تصورات و دانسته‌ها می‌گذرد تا به تفکر و تدبر برسد. ره دور و دراز: راه عقل و استدلال. عصا: استعاره از دلیل و برهان. مصراع دوم، اشاره است به داستان حضرت موسی و انداختن عصا و اژدها شدن آن که چندین بار در قرآن بدان اشاره شده است. وادی اَیمَن: بیابانی واقع در سمت راست کوه طور که در آن جا ندای الهی به حضرت موسی رسید. در قرآن آیه‌ی ۵۲ سوره‌ی مریم (۱۹) بدان اشاره شده است. در عرفان، وادی ایمن، راه تصفیه‌ی دل و مراحل سیر و سلوک است. انی انا الله: اشاره است به قسمتی از آیه‌ی ۳۰ سوره‌ی قصص (۲۸). محقق: آن کاملی است که حقیقت اشیا بر او ظاهر شده باشد. وحدت: یگانگی حق است در ذات و صفات. شهود: در عرفان، دیدن و معاینه‌ی قلبی است. نظره: یک بار نگاه کردن. تجرید: در لغت به معنی برهنه کردن و شمشیر از نیام درکشیدن و بریدن شاخه‌های درخت تا آزاد شود و در اصطلاح عارفان، به معنی قطع تعلّقات ظاهری است. لمعه:روشنی و پرتو. امکان: در اصطلاح فلسفه، امری که وجود یا عدم آن ضروری نباشد، آن چه بود و نبودش مساوی است. واجب: واجب‌الوجود، وجودی که هستی‌اش اقتضای ذاتی اوست، خداوند. ند:مانند و نظیر. زهی: از ادات تاسف به معنای افسوس. برای اطلاع بیشتر از نکات ، رجوع کنید به رازهایی از گلشن راز، ص ۹۷ - ۹۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
به مناسبت روز بزرگ‌داشت خیّام🌺🌺 حکیم ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیّام نیشابوری، از مشاهیر حکما، منجّمین، اطبّا، ریاضی‌دانان و شاعران اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است. درباره‌ی رباعیات خیّام، تحقیقات فراوانی به زبان پارسی و زبانهای دیگر صورت گرفته است. به سبب شهرتی که رباعیهای فلسفی او، از روزگار شاعر حاصل کرده بود، بسیاری از رباعیهای فلسفی دیگر شاعران پارسی‌گوی، به وی نسبت داده شده است. بنا بر تحقیقات، حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ رباعی از اوست. خیّام رباعیهای خود را غالباً در دنبال تفکرات فلسفی سروده و قصد او از ساختن آنها، شاعری نبوده؛ به همین سبب، در عهد خود شهرتی در شاعری نداشته و به نام حکیم و فیلسوف شناخته می‌شده است. اینک دو رباعی از او یک چند به کودکی به استاد شدیم یک چند به استادی خود شاد شدیم پایان سخن شنو که ما را چه رسید از خاک برآمدیم و بر باد شدیم 🌹🌹 از دی که گذشت، هیچ ازو یاد مکن فردا که نیامدست، فریاد مکن بر نامده و گذشته بنیاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن 🌹🌹 با تلخیص از گزیده‌ی متون ادب فارسی، دکتر حمیرا زمرّدی و دیگران، ص ۳۹ - ۴۲. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرامگاه خیام در نیشابور