سحرگاهان اسفند
از دکتر شفیعی کدکنی
خوشا وقتِ سحرگاهان اسفند
جهان، سرشار از امّید و پیوند
درودِ شادی و بِدرودِ غمها
زمین و آسمان، در حال لبخند
طفلی به نام شادی، شیپور اطلسیها، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۵۷.
#اسفند
#شادی
#دکترشفیعیکدکنی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بخشی از شعر: ترانهی آبی اسفند
از قیصر امینپور
... دوست داری
راه رفتن زیر باران را
در خیابانهای بیپایان تنهایی
دست خالی باز گشتن
از صف طولانی نان را...
فکر کردن، فکر کردن
در میان چارچوب قاب بارانخوردهی اسفند
خیرگی از دیدن یک اتفاق ساده در جاده...
مثل حس جاری رگبرگهای یک گل گمنام
در عبور روزهای آخر اسفند
حس سبزی، حس سبزینه
مثل یک رفتار معمولی در آیینه
عشق هم شاید
اتفاقی ساده و عادی است!
گلها همه آفتابگردانند، ص ۱۰ - ۱۵.
#اسفند
#قیصرامینپور
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
ندای هنگام
از دکتر شفیعی کدکنی
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنّمی بیدار
میزند نغمه
نیست معلومم
آخرین شِکوه از زمستان است
یا نخستین ترانههای بهار؟
طفلی به نام شادی، شیپور اطلسیها، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۲۵۳.
#اسفند
#زمستان
#بهار
#دکترشفیعیکدکنی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303