داستان یک مثل📚📚📚
خرِ سواری را حساب نمیکند
ملانصرالدین، دَه الاغ داشت. روزی خواست الاغها را بشمارد. بر پشت یکی از آنها سوار شد و شروع به شمردن آنها کرد. چون خری را که سوار شده بود، به حساب نمیآورد، شمارهی آنها، نُه شد.
تعجب کرد؛ از پشت خر پایین پرید و از نو، به شماره کردن الاغها پرداخت. دید ده تاست. این عمل را چندین بار تکرار کرد. عاقبت خسته شد و دست از شمردن برداشت و گفت: این همه زحمت، به گم شدن یک الاغ نمیارزد.
دوازده هزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده، ص ۴۵۸.
#مثل_فارسی
#شمارش_الاغ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303