سخنی از بوستان سعدی
غریبنوازی
بزرگان، مسافر، به جان پرورند
که نام نکویی، به عالم بَرَند
تبه گردد آن مملکت، عَنقریب
کزو خاطرآزرده آید غریب
غریبآشنا باش و سَیّاحدوست
که سیّاح، جَلّابِ نام نکوست
نکو دار ضَیف و مسافر، عزیز
وز آسیبشان، برحذر باش نیز
ز بیگانه، پرهیز کردن نکوست
که دشمن توان بود، در زیِّ دوست
لغات:
عنقریب: به زودی.
سیّاح: گردشگر، مسافر.
جلّاب: جلبکننده، بسیار جذبکننده.
ضیف: مهمان.
زی: پوشش، لباس.
کلیات سعدی، بوستان، باب اول در عدل و تدبیر و رای، ص ۲۱۳.
#بوستانسعدی
#غریبنوازی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303