دل پروانه
از فرّخی یزدی
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
مشاعرهی جدید، ص ۳۲۱.
#پروانه
#شمع
#فرخییزدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حقّ و باطل
از فرّخی یزدی
دنیای ضعیفکُش که از حق دور است
حق را به قوی میدهد و معذور است
بیهوده سخن ز حقّ و باطل چه کنی؟
رو زور به دست آر که حق، با زور است
گوشهی تماشا، ص ۱۰۳.
#حقوباطل
#فرخییزدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شاعران معاصر🌹🌹🌹
محمد فرّخی یزدی
(به مناسبت ۲۵ مهر، سالروز درگذشت وی)
او در سال ۱۲۶۸ شمسی در یزد، در خانوادهای فقیر متولد شد. استعداد شعری او، از زمان تحصیل شکفت؛ طوری که به خاطر سرودن یکی از شعرهایش، از مدرسه اخراج شد و به کارگری پرداخت.
فرخی در آغاز مشروطیت، به آزادیخواهان و مشروطهطلبان پیوست و در مخالفت با ضیغمالدوله قشقایی، حاکم یزد، شعری را سرود و خواند که به دستور حاکم وقت، لبانش را دوختند و به زندانش افکندند. او پس از یکی دو ماه، از زندان گریخت و به تهران رفت و با پیوستن به مبارزان ملی و انتقادهای تند و گزنده، بارها حبس و تبعید شد.
سه چهار سال بعد از امضای مشروطیت، به تهران رفت و یک سال بعد، روزنامهی طوفان را منتشر کرد و طی مقالات انتقادی، به جنگ استبداد و بیقانونی رفت. در دورهی هفتم مجلس، مردم یزد، او را به نمایندگی برگزیدند. وی یکی از دو نمایندهی اقلیت مجلس بود که به دنبال انتقادهایش و تعطیلی دوبارهی روزنامهی طوفان و فشار دولت، ناگزیر شد ایران را ترک کند و به آلمان برود.
در سال ۱۳۱۳ به تهران بازگشت و در کنار دیگر آزادیخواهان، با قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله، به مخالفت برخاست. در سال ۱۳۱۶ بر اثر شکایت یکی از طلبکاران قدیم خود، به زندان افتاد و در آنجا، در مهر ماه ۱۳۱۸ به طرز فجیعی با تزریق آمپول هوا، به قتل رسید. مدفن او نامعلوم است و احتمالاً در گورستان مسگرآباد، به طور ناشناس دفن شده است.
با تلخیص از چون سبوی تشنه، دکتر یاحقی، ص ۷۰ و ۷۱ و بر کران بیکران، دکتر صبور، ص ۱۲۸ - ۱۳۰.
#شاعرانمعاصر
#فرخییزدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
قدرت عشق
از فرخی یزدی
عشق، در کوهکنی داد نشان قدرت خویش
ور نه این مایه هنر، تیشهی فرهاد نداشت!
کتاب مشاعره، ص ۴۰۰.
#عشق
#فرخییزدی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303