شعر طنز: فرصت استفاده😂😂
از ابوالقاسم حالت
من در این فرصت باریک که دارم، چه کنم؟
گر به خوبی نبرم بهره ز کارم، چه کنم؟
اگر اقوام خودم را نگذارم سر کار
پس دو روزی که سرِ کار سوارم، چه کنم؟
بوده جمشید به پاریس مرا همبازی
گر بدو منصب خوبی نسپارم، چه کنم؟
ارسلان نیز پسرخالهی مخلص باشد
اگر او را سرکاری نگذارم، چه کنم؟
همه را گر که به یاران عزیزم ندهم
بنده با این دو سه تا پُست که دارم، چه کنم؟
گشت دیروز پسرعمهی من هم بیکار
اگر او هم شود امروز هوارم، چه کنم؟
گرچه بیژن چو درختی است که بی برگ و بر است
اگر او را به یکی گوشه نکارم، چه کنم؟
زوجهام توصیهای کرد؛ ولی رد کردم
گر کند قهر و نیاید به کنارم، چه کنم؟
خان عمو هم پسر بیهنرش، بیکار است
اگر او را به سر کار نیارم، چه کنم؟
گر کسی گفت: بدین عده چرا کار دهی؟
گویم او را: به خدا تحت فشارم، چه کنم؟
(روزنامهی توفیق، ۴۳/۲/۱۷)
📚📚📚
گزیدهای از اشعار طنز ایران، اکبر مرتضیپور، ص ۳۶۳ و ۳۶۴.
#شعرطنز
#فرصتاستفاده
#ابوالقاسمحالت
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303