داستان کوتاه
دل ❤️❤️❤️
روزی ثروتمندی، سبدی پر از غذاهای فاسد به فقیری داد. او لبخندی زد و سبد را گرفت و از قصر بیرون رفت. فقیر همهی آنها را دور ریخت و به جایش، گلهایی زیبا و قشنگ در سبد گذاشت و بازگردانید.
ثروتمند، شگفتزده شد و گفت: چرا سبدی که پر از چیزهای کثیف بود، پر از گلهای زیبا کردهای و نزدم آوردهای؟ فقیر گفت: هر کس آن چیز را که در دل دارد، میبخشد.
داستان کوتاه، مهرانگیز کیان ارثی، ص ۴۱.
#داستانکوتاه
#دل
#مهرانگیزکیانارثی
🌹از معرفی کانال#گلزارادبیات به دیگران سپاسگزارم.🙏
بانو خالقی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303