قفس و باغ
از عمران صلاحی
توی باغی بودم
غنچه میخندید
من نمیفهمیدم
شاخه دستش را از پنجره میداد تکان
من نمیدیدم
بلبلی روی صدایش، گلِ آوازی داشت
من نمیچیدم
اینک این جایم، بیرون از باغ
غنچه را میبویم
شاخه را میبینم
گل زیبایی را میچینم
تو چه میگویی؟
قفسی در باغی، یا باغی در قفسی؟
گزینهی اشعار طنزآمیز، عمران صلاحی، ص ۱۴۰.
#شعر_طنز
#عمران_صلاحی
#قفسوباغ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
کارمندان 😂😂😂
از محمد معتمد
کارمندان کمحقوق، امروز
فارغ از چند و چونِ فردایند
بیست و نُه روز را نظر نکنند
اول برج را همیپایند
میوههای گران و خوشمزه را
دائم اندر پیِ تماشایند
خسته از صبرشان شده ایّوب
آسیاسنگِ صبرفرسایند
وعدهها بشنوند و صبر کنند
تا به آنها وفا بفرمایند
گِرهی وعدههای مسئولان
گاهگاهی به خنده بگشایند
انتخابات آمده ، زین رو
در پی وعدههای زیبایند
طنزنامهی ۱۴۰۰، معتمد، ص ۶۹ و ۷۰.
#شعر_طنز
#کارمندان
#انتخابات
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سلام. وقت به خیر.🌹🌹🌹
همراهان جدید کانال، ضمن خوشامدگویی، برای آشنایی بیشتر با انواع شعر نو در پستهای گذشته، میتوانید به موارد زیر مراجعه بفرمایید:
۱ - شعر نیمایی، ۱۲ مرداد.
۲ - شعر سپید، ۱۶ مرداد.
۳ - شعر حجم، ۲۶ مرداد.
۴ - موج نو، ۳۱ مرداد.
شاد و سلامت و موفق باشید.
.🙏🙏🙏
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
191.4K
می زند شلاق
بادبرفِ وحشیِ سرکش
گردهیِ سردِ زمین را تند و ناآرام
نمنمک این سال
با تنی سرد و سپید از برف
رخت میبندد
در خیابانها
درختان را چه غوغاییست
پیشواز بادِ نوروزی
وه چه سرماییست
شاخهها پر برف
شب پر از غوغای باد و برف
برف میبارد...
#محمدزارعی
انواع رمان📚📚📚
۲۸ - رمان انعکاسی
رمانی است که در آن نویسنده، توجه خواننده را به این واقعیت جلب میکند که در حال نوشتنِ رمان است. این نوع رمان را، رمان نویسندهوار نیز مینامند.
در رمان انعکاسی، از راوی خودآگاه استفاده میشود. این راوی، در حقیقت، نویسنده است که در ضمن نقل وقایع، به خواننده یادآوری میکند که روایت، اثری خیالی است؛ اما در عین حال، تفاوتهای بین خیال و واقعیتی را که دارد ارائه میدهد، خاطرنشان میکند.
این نوع راوی، تکنیکهای نظریههای برجستهسازی یا آشناییزدایی را به کار میگیرد. این نوع رمان را گاه رمان خودآگاه نیز نامیدهاند و گاه از آن، با عنوان فراداستان نیز یاد میکنند که در آن آشکارا، دربارهی اعتبار و ماهیت خود داستان بحث میشود.
بهترین نمونهی رمان انعکاسی، سکهسازان اثر آندره ژید فرانسوی است. بخشی از این کتاب، یادداشتهای روزانهی نویسندهای است که دارد رمانی مینویسد که قرار است نام آن را سکهسازان بگذارد.
با تلخیص از ادبیات داستانی، جمال میرصادقی، ص ۴۷۶ و ۴۷۷.
#انواع_رمان
#رمان_انعکاسی
#رمان_نویسندهوار
#رمان_خودآگاه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عوضیها
از رضا احسانپور
وقتی جواب ضرب دو دو تا عوض شده است
باید قبول کرد که دنیا عوض شده است
معمار، خشت اوّل خود گر چه کج نهاد
دیوار، صاف رفته! ثریا عوض شده است
یک عده رو به میز فقط سجده میکنند
جای ادارهها و مصلّا عوض شده است
عاشق به فکر موی و میان است روز و شب
"آن" پیشکش! که صورت و معنا عوض شده است
حقّ طلاق، با زن و مهریهها، کلان
در شهر، سالهاست که فتوا عوض شده است
بابا، درون خانه و مادر، اداره است
انگار جای مادر و بابا عوض شده است
امروزه شیر خشک به اطفال میدهند
تعریف بوف و بَهبَه و قاقا عوض شده است
حتّی غذای روح، غذای بدن شده است
در سفره جای قابلمه با "دا" عوض شده است
رُبّ فلان و قرعهکشیهاش و سکّههاش
با خاطرات رُبّ و مربّا عوض شده است
مردم فقط به سود و زیان فکر می کنند
اندیشهها، نتیجهی انشا عوض شده است
وجدان میان حجم تقاضای بیخودی
یا لابلای عرضهی کالا عوض شده است...
اصحاب کهف نیستم امّا به جان تو
انگار قرنهاست که اینجا عوض شده است
«حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده است»
یا رب، ز ناخدایی و بُت بودن بشر
بگذر که جای بنده و مولا عوض شده است
خندههای امپراطور، احسانپور، ص ۹ و ۱۰.
#عوضیها
ارسالی احمد پورنگ از روستای روشنآباد، شهر دهدشت، استان کهگیلویه و بویر احمد.
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه📚📚📚
کتابخانه
از کتابخانه که بیرون آمد، احساس پیروزی میکرد. دو صفحه از کتاب، توی جیب کتش بود. به وجدانش که از روی تأسف، سر تکان میداد، گفت: فردا این دو صفحه را که از جلد پنجم دایرة المعارف بریدم، میآورم و میگذارم سر جایش.
وجدانش گفت: کلاسور که نیست. زدی آن کتاب چند جلدی زیبا را برای همیشه ناقص کردی.
- به من حق بده. نمیتوانستم پنج ستون و نیم را رونویسی کنم؛ آن هم با آن حروف ریز. اگر هر کتابخانهای دستگاه زیراکس داشت، مجبور به این کار نمیشدم.
خدا، انسان را آفرید و انسان، توجیه را!
داستانهای روبهرو، مظفر سالاری، ص ۱۸.
#داستان_کوتاه
#کتابخانه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شعر و ادب
از کمال زینالدین
در مجلس ما، سخن ز شعر و ادب است
از شعر نکو، دل به نشاط و طرب است
با صحبت افراد خردمند و ادیب
دلها ز سخنهای دگر، در تَعَب است
تعب: رنج، سختی.
یک نیستان ناله، زینالدین، ص ۲۳۴ و ۲۳۵.
#شعر
#ادب
#کمال_زینالدین
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303