eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.3هزار دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
9.9هزار ویدیو
33 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
🦋 "پایان انتظار" روز نهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱، وقتی هنوز ساعتی از طلوع آفتاب نگذشته بود، فرمان آماده باش صادر شد. خیلی زود فهمیدیم انتظارها به سر آمده و با فرارسیدن شبی که در راه است ، هجوم ما به مواضع آغاز خواهد شد. این خبر مثل گردبادهای دشت خوزستان ، به همه چادرها سرک کشید و آشوبی به پا کرد. دویدیم به سمت تفنگ و خشابهایمان. کوله پشتی گلوله‌های آرپی‌جی را سبک و سنگین کردیم. اگر جا داشت ، به آن افزودیم و اگر سنگین بود، دلمان نیامد از تعدادشان کم کنیم. من فقط سه گلوله داشتم که باید به موقع آنها را به آرپی جی زنِ دسته مان، که "حسن اسکندری" بود می دادم. سه گلوله آرپی جی، دو خشاب فشنگ، یک قمقمه آب، دو نارنجک، به علاوه یک تفنگ کلاشینکف روی هم رفته برای من در آن سن و سال بار کمی نبود. باید ساعت قبل از غروب آفتاب به سمت خط حرکت می کردیم و هنوز تا اذان ظهر ، دو سه ساعتی مانده بود. این زمان، صرف آماده کردن تجهیزات، امتحان کردن سلاح ها و گرفتن عکس یادگاری شد. قافله ای که داشت به سوی مرگ راه می‌افتاد، چنان مست و سرخوش بود که گویی همراهیان موکب عروس اند! 🕊 صدای آهنگران در دشت پیچیده بود: 📢 «مولا اگر در نبودیم، " " تا یاری‌ات از جان می‌نمودیم، "حسین جان" اکنون همه گویم یکسر لبیک مولا حسین تشنه‌لب بی‌سر لبیک» 😭 تاثیر این بی اندازه بود. بدن آدم مورمور می‌شد... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman