eitaa logo
گلزار شهدا 🇮🇷
5.2هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
55 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 تبادل و‌تبلیغات نداریم⛔️ . ادمین: @Kh_sh_sh . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدا 🇮🇷
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت #شرف_مرز_ندارد✌️ 🔴 روایت مجاهدت‌_ش
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 📸روایت یک عکاس از 15سال همراهی با کنار فرزندان شهدا می‌گفت: حالا عکس بگیر 🌸 «حاج قاسم، همیشه از دوربین📷 فراری بود. دوست نداشت از او عکس و فیلم گرفته‌شود. در مواجهه با ما که کار ثبت عکس را انجام می‌دادیم، همیشه با ناراحتی می‌گفت: «نگیر، نگیر😞!» گاهی حتی کار به برخوردهای شدید و تند می‌رسید. البته بعدش از ما دلجویی می‌کرد. یک‌بار بعد از این اتفاق، صورت مرا بوسید😘 و گفت: بوسیدمت که بدانی دوستت دارم، مثل پسرم. اما من هم معذوریت‌هایی دارم... معذوریت‌های حاج قاسم اما فقط برای مناطق عملیاتی و ماموریت‌های حساس بود. وقتی موقعیت‌های خاصی مثل دیدار با خانواده پیش می‌آمد، رفتارش کاملاً تغییر می‌کرد‼️ در این مواقع، خودش از عکس گرفتن استقبال میکرد. دست دور گردن فرزند می‌انداخت و میگفت: حالا بگیر☺️»  
3.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این مکتب حاج قاسم است! 🔰 با روایت حاج حسین یکتا 🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای تفریحاتی از حاج قاسم که بوی شهادت میداد 🌱🌹🌱🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
♦️پدر دوست داشت حاج قاسم شهید شود ▪️سهراب سلیمانی، برادرِ حاج قاسم: پدر همیشه دوست داشت یکی از ما در جنگ شهید بشود؛ آرزویش این بود و برای حاج قاسم خیلی دعا می‌کرد که شهید شود. می‌گفت: کسی که ضجه می‌زند و برای اسلام تلاش می‌کند حقش مردن نیست؛ حقش شهید شدن است. من دعا می‌کنم ایشان شهید بشود. 🎐 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
📷شب از ماموریت برمی گشتند، گفت : حالا که اینجا هستیم بریم به مادر شهید سر بزنیم . ولی وقتی دید چراغ خانه خاموش است .... 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
📸مکه بودیم که تماس گرفت احوال مادر را بگیرد .... 🍃🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
📸چون نتوانسته بود حضوری برود،تماس گرفت که احوال پرسی کند. مادرگفت :برای ناهار آبگوشتی که دوست دارید،درست می کنم.منتظرتان هستم.گفت:چشم وبه سمت خانه شان راه افتاد.گفتم:شمابایدبه پروازبرسیدوبرگردیدتهران. خندیدوگفت :روی حرف مادرشهیدکه نمی توانم حرف بزنم،تازه؛آبگوشتهای مادرخستگی راازتن بیرون می کند. 🍃🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb