13.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ | #انقطاع
🔻بِكَ عَرَفْتُكَ، وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ
خدایا من تو را، به تو شناختم
وقتی کار گیر میکرد بچها نگاهشون توحیدی میشد مقتدا به امام....
🎙حاج حسین یکتا
#ماه_رمضان
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫
🌷اوایل انقلاب بود و خیلی از منافقین در لباس حمایت از بنی صدر خائن به انقلاب توهین میکردند و به افراد با ایمان و انقلابی جسارت و اهانت. آن روزها این افراد با این چنین دیدهایی سر چهار راه دولت آباد مرودشت تجمع میکردند و ضد انقلاب شعار میدادند. با خانمیرزا بیرون بودیم. به چهار راه دولت آباد که رسید یک لحظه دیدم از من جدا شد و خودش را انداخت تو قلب این تجمع ضد انقلاب. ناگهان گرد و خاکی از میان جمعیت به پا شد به سر خودم می زدم و بلند خانمیرزا را صدا کنم. سه ربع ساعتی طول کشید که با سرو روی خاکی و خونی از میان جمعیت آمد بیرون.
میگفت: وقتی رفتم داخل اینها، هفت هشت نفر آنها ریختند روی سرم. اما در عوض من هم آن پدر سوخته منافقی را که به انقلاب و امام توهین میکرد، حسابی ادب کردم و برگشتم!
عادتش بود. اگر به خودش فحش و توهین می¬کردید، سرش را پائین می انداخت، اگر به صورتش سیلی میزدید میگذشت، اما کافی بود کسی به امام، انقلاب یا شهدا توهین کند، دیگر کسی حریفش نمیشد.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 #شهدا | #ماه_رمضان
🔻شهیددکترمصطفیچمران:
خدایا تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم. تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم. تو مرا آه کردی که از سینه بینوایان و دردمندان به آسمان صعود کنم. تو مرا فریاد کردی که کلمه حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمایم. تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی و در کویر فقر و حرمان تنهایی سوزاندی. خدایا تو پوچی لذات زودگذر را عیان نمودی، تو ناپایداری روزگار را نشان دادی. لذت مبارزه را چشاندی. ارزش شهادت را آموختی.
🌱🌷🌱
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید اصلانی که بود؟
روایت سردار افراسیابی، معاون هماهنگ کننده سپاه امام رضا(ع) از اقدامات حجتالاسلام اصلانی با حضور در منزل شهید
#شهیدحرم_رضوی
#شهیداصلانی
#حمله تروریستی مشهد
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💢و هر گاه از شیطان تو را وسوسه و تحریکی رسد به خدا پناه بر که او شنوا و داناست.
#ماه_رمضان
#بهار_قرآن
#شهدا
🔹🔻🔹🔻🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌙 #ماه_رمضان
🗓 #دعای_روز_پنجم_ماه_رمضان
🌹 #یادشهید هاشم اعتمادی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 #استوری |
📹 #کلیپ ...
🤲 #دعای_روز_پنجم_ماه_رمضان
🕌 #دعای_ماه_مبارک_رمضان به نیابت و هدیه به شهدا
📡نشردهید
🔹🔸🔸🔹🔸🔸🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
دعا بخـوان🤲
ای شهیــد🥀🕊️
🍃 برای عاقبت بخیــری من ...
تویـی که ختـم به خیــرشد
عـاقبتتـــ🕊️🌷
#برای_شادی_روح_تمام_شهدا_صلوات
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی*
گرامیداشت سالگرد شهادت شهید غلامعلی دست بالا
🎙سخنران: حجت الاسلام پور ابراهیم
#بامداحی برادر *کربلایی محمد شریف زاده* 💢
#مکان : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام*
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۱۸ فروردین / از ساعت ۱۸*
⬇️⬇️⬇️⬇️
🚨👈 *مراسم طبق دستورالعمل ستاد استانی کرونادر #فضای_باز و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار میشود*
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔹🔹🔹🔹
پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک:
http://heyatonline.ir/heyat/120
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠سیره شهدا
🎞روایتی از اخلاص شهید غلامعلی دست بالا به مناسبت سالگرد شهادت شهید
📎 #ببینید
#شهید غلامعلی دست بالا
#شهید محمد اسلامی نسب
#شهداےفارس
🍃🌷🍃🌷
کانال گلزار شهدا:
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_مهدی_زارع*
* #نویسنده_سید_حمید_سجادی_منش*
* #قسمت_پنجم*.
من در شیراز درس خوانده بودم و علاقه داشتم به بهانهای به شیراز برگردم و این بار چه بهانه ای بهتر از جمشید پیدا نکردم.
او عاشق درس و مدرسه بود و از استعداد سرشار ، ولی منطقه بیضا دبیرستان نداشت.
هر طور بود به شیراز مهاجرت کردیم. سال ۱۳۵۰ بود که او را در مدرسه حاج قوام ثبت نام کردیم. با اینکه جثه کوچکی داشت اما فکر و همتش بلند بود .خودش خواست شبها درس بخواند و روزها کار کند. این را به این جهت میگویم که فکر نکنید ما اوضاع اقتصادی بدی داشتیم. نه! او بچه لایقی بود و روح جستجوگری داشت و بی نهایت با عزت و کرامت بود.
با صراحت و سادگی حرفهایش را میزد و سخنش هم بر دل می نشست.
میگفت: «مگر کار کردن چه عیبی دارد؟! درس خواندن هم که شب و روز ندارد. با کار و کوشش و تلاش قدر درس را بهتر می دانم»
تا به درجه اعتقاد نمی رسید و دست به کاری نمی زد و همین که کار را شروع می کرد ادامه می داد تا آنجا که به نتیجه مطلوب برسد.
برای جمشید ۳ سال کافی بود تا هم استادکاری نمونه در صنایع فلزی شود و هم دانش آموزی ممتاز در حال تحصیل.حالا از دید ما او یک جوان کامل و پخته بود و شایستگی خیلی از چیزها را داشت.
خداوند سرمایههای زیادی درونش به ودیعه گذاشته بود.با همه این احوال سال آخر دبیرستان بود که یک خواب زندگی اش را زیرو رو کرد و او همانی شد که لیاقتش را داشت.
بعد از خواب بود که شوق رزم و جهاد و شهادت در جانش افتاد.او شهادت را یافته بود و برای شعلهور کردن آن از فدا کردن جانش پروایی نداشت.
زمستان سال ۵۶ سخت و سوزان بود. شب از نیمه گذشته بوران و برف همراه با زوزه های خشمگین باد،هراس شب را هر چه بیشتر کرده بود.
جمشید در نماز و دعا ست گونه هایش خیس است و چهره اش گل انداخته. حسیب این وهم و واقعیت در ذهنش می دود.
در حیاط زده می شود جمشید در را باز میکند. موجی از نور او را به عقب میراند. اضطرابی شفاف در تمام وجودش می خلد. چشمش به شدت خیره میشود.دستش را سایه بان میکند اما هرگز نمیتواند در نور نگاه کند.از قانون و تعیین صدای گرم قدری از دلهره جمشید میکاهد: «آرام باش فرزندم»
صدای ضربان قلب و تمام گوشش را پر کرده است. در دلش غوغا است. لبخند میزند.
#ادامه دارد....
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫
🌷یک روز با بچه ها بازی میکردیم که بی هوا صدای جیغ مادر در خانه بلند شد. صدای جیغ از اتاق خانمیرزا بود. به سمت اتاق خانمیرزا دویدیم. خانمیرزا در حالی که کف دستانش به سوی آسمان بود نمازظهر را می خواند. گفتیم چی شده مادر؟
به دستان خانمیرزا اشاره کرد. یک مار کوچک کف دو دست خانمیرزا چمبره زده و به خانمیرزا خیره مانده بود. ما هم همراه مادر شروع کردیم به جیغ و فریاد زدن. در سجده مار را رها کرد. خانمیرزا بی توجه به نگاه خیره مار و سر و صدای ما، نمازش را تمام کرد. نمازش که تمام شد، مار را گرفت و انداخت توی یک شیشه!
گفتیم: کاکا، این چی بود، از کجا اومد؟
گفت: فکر کنم از پنجره آمده باشه تو، وقتی قنوت میخوندم افتاد کف دستم، دیدم نمیارزه به خاطرش نمازم رو خراب کنم و بشکنم!
در حالی که آنقدر در نمازهایش از خوف و ترس خدا می لرزید و گریه می کرد که برای همه خانواده لرزیدنش در نماز عادی شده بود...
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید