eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* 🏴عزاداری سالروز شهادت امام جواد ع🏴 ⭕️گرامیداشت شهید حسنعلی اوجی 🎙*سخنران: حجت الاسلام شیخ محمد حسین حدائق* : برادر *کربلایی ماجد قیّم* 💢 : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام* : ◀️ *پنجشنبه ۹ تیرماه/ از ساعت ۱۸* 🔹🔹🔹 🔺🔺🔺🔺 لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
🥀🕊️ای شــھید.... دسٺی بــرآر؛ نفس ما را هم تخریب کن! تا مــعبرِ آســــمان✨ به روےِ ما هم بــاز شود... 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌟 🌟 1⃣ 2⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است.. ✅ اَلا اِنَّ اَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّوَجَلَّ: لاتَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْاخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آبائَهُمْ اَوْ اَبْنائَهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشیرَتَهُمْ، اُولئِكَ كَتَبَ فى قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ وَ اَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ... ✅ هشدار! خداوند در کتاب خود از دوستان امامان چنین یاد کرده؛ (ای پیامبر ما!) نمی یابی ایمان آورندگان به خدا و روز بازپسین را که ستیزه گرانِ خدا و رسول اورا دوست بدارند؛ گرچه پدران ، فرزندان، برادران و خویشان شان باشند. خداوند ایمان را در دل های شان تثبیت فرموده و با روحی از سوی خود، ایشان را تأیید نمود. 📚فرازی از بخش هفتم خطابه غدیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰آن بار که به مرخصی آمده بود با همیشه فرق داشت. قبل از رفتن، یک عکس از وسایلش در آورد و گفت: این را برای بعد از خودم، برای شما گرفتم... عکس که شد مرهم روزهای نبودش. 🔰دشمن با تمام توان به جزیره مجنون حمله کرده بود تا آن را پس بگیرد.بچه های لشکر ۱۹ فجر، مردانه مقابل دشمن ایستاده بودند. عبدالرضا فرمانده گردان امام موسی کاظم لشکر بود. جلوتر از همه نیروهایش تمام قامت وسط جاده ایستاده بود و با آر پی جی مانع پیشروی عراقی ها می شد. ناگهان در حین شلیک، گلوله آر پی جی به تنش نشست و مانند اربابش حسین، سر از بدنش جدا شد... عبدالرضا رنجبر شهادت: 1367/4/4- جزیره مجنون 🍃🌷🍃🌷 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
* * * * * خشه بیسیم متوجه ام کرد. حالا بعد از مدتی که گذشته بود ما حتی جنازه را هم پیچیده بودیم. بچه‌ها را هم متقاعد کرده بودیم که کسی با بیسیم صحبت نکند .شهادت مجید روحیه فرمانده لشگر و عوامل گردان ها را خراب میکند بعد از ۲ شب عملیات همین دم صبح وقت نتیجه‌گیری بود. احتیاط داشت. خلاصه جنازه را یواشکی گذاشتیم عقب یک تویوت.ا دو تا از بچه ها را هم همراهش کردیم. گفتیم ببرید عقب .فقط به حاج قاسم خبر دهید .حاج قاسم سلطان آبادی . حالا مرددم که گفته بودیم بگویید یا اینکه خود حاج قاسم فهمیده بود . بعد از ۴ دقیقه که از حرکت جنازه میگذشت حاج نبی بود گفت :کجایی؟ بچه ها چیکار میکنند جواب دادم موقعیتم را گفتم و گفت: گوشی را بده به مجید دستپاچه شدم و گفتم :حاجی رفته جلو کاری دارید بفرمایید! قطع کرد ما هم بلافاصله راه افتادیم به طرف جلو. بچه ها تپه دوقلو را فتح کرده بودند .فجر شده بود تقریباً نزدیک اذان صبح بود یک لحظه متوجه مرتضی شدم که دارد فریاد می کشد. اسلحه در دستش بی‌تابی می‌کرد .معلوم بود دارد تیراندازی می کند. به نظرم آمد دارد به فاصله نزدیکی شلیک می کند .نیم خیز شدم از غضبی که داشت افتاده بود به جان چند تا عراقی که اسیر شده بودند پنج نفر را یکجا لت و پار کرد. مرتب داد میزد :شما مجید را کشتید !شما لعنتی ها باز هم خشه بی سیم و صدای حاج نبی متوجهم کرد گفت: حاج مسعود شمایید؟ _ بله بفرمایید حاجی _گوشی بده به مجید دستم را روی شاسی فشار دادم تا صدایش را نشنوم .بعد گفتم: صدا مفهوم نیست حاجی . بنده خدا حاج نبی ادامه نداد.نیم ساعت بعد یعنی وقتی که ما رسیده بودیم پایه پلی که رودخانه می ریخت سد دربندی خان و مستقر شده بودیم .باز تماس گرفت سراغ حاج مجید را نگرفت. خیلی ملایم با صدایی که معلوم بود بغض سنگینی پشتش خوابیده گفت: ما همه ادامه دهنده راه مجیدیم. با آخرین تماس حاج نبی کمی راحت تر شدیم. زمانی رفت سراغ نفر بر هایش . نیروها را برد جلو. آذوقه برد .مهمات برد .جنازه شهدا را هم برگرداند عقب .لشکر المهدی هم موفق شده بود موضوع را تثبیت کند .خاکریزی هم زده شده بود با تلاش غیب پرور و بچه های مهندسی لشکر. لشکر عزیز ۱۹فجر دشمن که حسابی لت و پار شده بود ساعت ۸ صبح لشکر شکست خورده اش را جمع کرد و پاتک کرد . بچه ها سنگر گرفته بودند .آفتاب هم که بالا آمده بود . بنابراین چکاندن ماشه زحمت چندانی نداشت .آنقدر از دشمن کشته گرفتند که حقیقتاً پشته درست شد. آقای امیری با دوربین آنجا بود فیلم هم گرفت می توانید ببینید که چه وضعی است . درست روی ارتفاع ریشن در کنار جنازه شهید ناصر ورامینی و یک بسیجی دیگر شاید هزارتا عراقی افتاده باشد. •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 عاشقانه های همسران شهدا....😭💔 🔹و‌چقدر ما شرمنده شهداییم.... 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫 🌷ادامه عملیات کربلای 5 بود. حاج‌محمـد دنبال من آمد و گفت: بیا بریم گتوند کار دارم. من رانندگی می‌کردم. حاج‌محمـد خسته از روزهای سخت عملیات، حرفی نمی‌زد و به مسیر جلو خیره شده بود. انگار به چیزی فکر می‌کرد. من هم چیزی نمی‌گفتم. آمدیم اهواز، از میدان چهار شیر که رد شدیم. حاج‌محمـد سکوتش را شکست و بی‌مقدمه گفت: عبدالله من دو تا آرزو از خدا دارم، دعا کن که خدا بهم بده! گفتم: چیا؟ گفت: دوست دارم سال دیگه باز برم حج واجب و خانه خدا را زیارت کنم، بعدش بیام و شهید بشم! با خودم گفتم تو چه فکر‌هایی است حاج‌محمـد. گفتم: ان‌شاالله که هر چی خیر است پیش میاد! وقتی سال بعد برای بار دوم به حج واجب رفت، گفتم این از آرزوی اولش. وقتی هم سال بعدش در آخرین روزهای جنگ شهید شد، با خودم گفتم: این هم اجابت آرزوی دومش! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 🌟 یک روز با هم از کوچه بیرون میرفتیم. چند روحانی با ظاهری زیبا و آراسته به سمت ما آمدند. با شناختی که از ابراهیم داشتم گفتم: حتما حسابی آنها را تحویل می‌گیرد اما برعکس به آنها سلام هم نکرد! با تعجب نگاهش کردم. خودش فهمید و گفت: اینها آخوندهای ولایی هستند. کاری با این جماعت نداریم. گفتم: ولایی! گفت: یعنی به جز ولایت اهل بیت چیز دیگری را قبول ندارند. نه ولایت_فقیه. نه حضور در جبهه و...فقط دم از ولایت مولا می‌زنند. چند سری هم با اینها صحبت کردم ولی بی فایده بود. فقط کار خودشان را قبول دارند. بعد ادامه داد: خطر اینها برای اسلام و انقلاب کم نیست. مثل خوارج که در بدنه حکومت مولا بودند و... من آن روز نفهمیدم که ابراهیم چه گفت. اما سالها بعد و با جریان سازی فرقه شیرازی ها و شیعه انگلیسی، تازه فهمیدم که ابراهیم چه بصیرتی داشت.... 🌷شهید ابراهیم هادی🌷 📕 سلام بر ابراهیم2 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🎞 اکران خصوصی فیلم سینمایی 📣 روایتی از زندگی شهید هسته ای شهید داریوش رضایی‌نژاد🌷 ✅ اکران اختصاصی ویژه اعضای هیئت شهدای گمنام و خادمین شهدا 📆 زمان: شنبه ۱۱ تیرماه . ساعت ۲۱ 📌 مکان: شیراز.شهرک والفجر. سالن همایش مجمع محبین اهل بیت ع 💵 قیمت بلیط ۱۴هزار تومان 🔅🔅🔅🔅🔅🔅 📲 فروش بلیط و تلفن راهنما: ۰۹۱۷۵۱۱۰۶۱۵ 🔰عصر پنجشنبه. دارالرحمه شیراز. قطعه شهدای گمنام 🔹 ❌ظرفیت محدود ❌ 🔹🔺🔹🔺🔹🔺 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🍃زمین جای تو نبود تو آسمان نشین بودی 🌱اما فراموش نکن عده ای در زمین چشم یاری از آسمان دارن ... 💔 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌟 🌟 0⃣ 2⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است.. ✅ وَ قالَ: فِىَّ نَزَلَتْ وَ فیهِمْ - وَ اللَّهِ - نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ اِیَّاهُمْ خَصَّتْ،اُولئِكَ اَوْلِیاءُ اللَّهِ الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ، اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ ✅ این سوره درباره ی من نزول یافته و به خدا سوگند شامل امامان است و به آنان اختصاص یافته . آنان اند اولیای خدا که ترس و اندوهی برای شان نباشد . (یونس/۶۲) هان! همانا حزب الاهی چیره خواهد بود. (مائده/۵۶) 📚فرازی از بخش هفتم خطابه غدیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🎨 مظلوم.. 🔻 ما هرگز استراحت نخواهیم کرد؛این انقلاب آن قدر کار هست که میتوان انجام داد بی آنکه هیچ پست و سمت و حکم و ابلاغی در کار باشد. 🌷 هفت تیرماه سالروز شهادت شهید بهشتی و یارانش گرامی باد 🍃🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
* * * * * ماجرای شهادت مجید و آن شب غم انگیز با آن فلق خونینش اجازه نداد تا من از جای دیگری شروع کنم و الا باید از آغاز آشنایم میگفتم یعنی از سال ۶۱. البته پیشتر اذان در ماموریت هایی که برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر به مرودشت میرفتیم هر از گاهی ایشان را می‌دیدم با شهید حاج منصور خادم صادق. از همان سال ۶۱ گفتم یعنی عملیات رمضان آشنایی ما شروع شد. در عملیات رمضان من معاون گردان بودم وقتی عملیات تمام شد آمدم بسیج و مامور شدم تا وضعیت گردان هایی که می خواهند سازماندهی شوند ببینم. اولین گردان گردان مجید بود . منطقه حسینیه بالای خرمشهر داخل چادر نشسته بود خیلی ساده و متین. آرامش خاصی داشت معمولاً فرمانده گردان ها بعد از عملیات آشفتگی خاصی دارند نگرانند.حواس جمعی ندارد .در تب و تاب اند . ولی مجید خیلی آرام و راحت در چادر نشسته بود. وارد شدیم با سلام و سلامتی .به پیشواز مانیم خیز شد. هوا گرم بود بال چفیه ای را که به گردن داشت از روی پیشانی عبور داد.ریش کم پشتی داشت سن و سالش زیاد نبود. اثر سالک روی گونه اش علامت خوبی برای شناسایی بود چهره را زیباتر کرده بود. نگاهی به اطراف چادر انداختم مجید سرش با این بود با انگشت روی خاک بازی می کرد .خط هایی را میکشید و پاک میکرد. پرسیدم: _آقای سپاسی گردانتان آماده است؟ لبخندی زد و گفت: _در حال انجام است دارم مسائلشان را پیگیری می کنم. از همانجا تصمیم گرفتم با مجید بیشتر باشم. یعنی برگردم گردان. بنابراین بعد از آموزش بسیج همکار عبدالله زاده شدم که تازه عملیات را تحویل گرفته بود.بعد هم در پاسگاه زید جانشین قاسم زارع شدم که مسئول خط بود. وقتی زارع تصادف کردم مجروح شد برگشت به عقب و من خود به خود مسئول خط شدم. به این خاطر ارتباطم با مجید که فرمانده گردان بود بیشتر شد. رفتار و برخورد وحالاتش مثل عسل شیرین بود. به دل آدم می نشست. مثل کهربا آدم را جذب می کرد. نکته سنج بود و اهل مزاح. یعنی محال بود که در جلسه ای مجید باشد ،جعفری و حاج عباس و باقر سلیمانی هم باشند و آخرش به شوخی و خنده کشیده نشود . اصلاً هنر اینجور آدمها که از شجاعت شان برمی خاست همین بود که در جایی آنچنانی که مرگ در لحظه به لحظه اش قدم میزد و پر از تیر و ترکش بود اینطور لبخند می‌زدند در واقع به مرگ می خندیدند. •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃 🕊هفتم تیرماه، آیت‌الله‌بهشتی و ۷۲تن از یاران انقلاب گرامی باد... 🔺رهبرانقلاب: اینقدر که دشمن به شخصیت آیت الله بهشتی تهمت زدند کمتر کسی را مورد هجمه قرار دادند! 🔸ایشان بسیار به مبانی امام و انقلاب پای‌بند بودند و حضرت امام احترام خاصی برایشان قائل بودند چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب... 🌷هدیه‌به‌روح‌مطهرشان‌ 🌷 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫 🌷زمستان 66 بود، جهت عملیات والفجر 10 به غرب رفته بودیم. جایی که دمایش به زیر صفر می‌رسید. حاج محمد 120پتو نو برای نیروهایش گرفت و در یک سنگر گذاشتیم. آن شب من و عبدالله توی سنگر بودیم، حاج محمد گفت حواستان باشد، ما جایی گرمتر از جای بچه های خط نمی خوابیم! عبدالله گفت: سید، من این چند روز از سرما یخ زدم، امشب هم کنار این‌همه پتو باز از سرما بلرزم. من که می‌خواهم پتو‌ها را بازکنم و امشب یک جای نرم و گرم بخوابم! پتو‌ها را باز کرد. حاج‌محمـد آمد،گفت: چیکار می‌کنی؟ -امشب می‌خواهم روی هشت تا پتو بخوام. قول می‌دم صبح مثل روز اول بسته‌بندی کنم. حاج‌محمـد نگاهی به عبدالله کرد و ادامه داد: قول می‌دی امشب روی این‌ها خوابیدی، فردا خودت کول کنی توی این برف ها ببری گردان‌ها تحویل بچه‌ها بدی! مطمئن گفت: ‌ها بله! گفت: نه خیر. کسی که امشب این جای گرم خوابید، فردا غیرت نمی‌کنه توی این سرمای استخوان سوز بره بیرون! همان هم شد. صبح روز بعد خود حاج محمد پتو‌ها را به نیروهایش رساند! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
سالروز شهادت ⬅ عبدالحمید دیالمه نمونه👌 یک انسان مومن است که آرمان هایش همه از روی تقوا و علم و صبر است 🍃🌺دین را با علم شناخت و انحرافات دین و انسان هایی که خواسته یا ناخواسته منافق راه حق شدند را به دیگران معرفی کرد. 🍃🌺همان نماینده ای که وقتی برای مقابله با کارهای رییس_جمهور زمان به مجلس پاگذاشت، در مقابل تبریک ها فقط گفت، مسئولیت تبریک ندارد. 🍃🌺دین را با علم، دلیل و منطق به دیگران آموخت، تا جایی پیش رفت که بین روحانیت و دانشگاه آشتی برپا کرد 🍃🌺به قول خودش بزرگترین جرمش این بود که حرف هایش را زودتر از زمان می زد. 🍃🌺وقتی او را تهدید به مرگ می‌کردند همچون امام_حسین، وقت گرفت برای آخرین سخنرانی‌اش و از آن ها خواست تا در جلسه بنشینند و به حرف هایش گوش دهند. او تابع ولایت_فقیه بود و روی گرداندن از آن را اشتباه می دانست. 🌷هدیه به روح مطهرشان صلوات🌷 ❣❣❣❣❣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
* (ﻋﺞ ) و 🌷🌹🌷🌹 حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🏴🌹🏴🌷 ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ منجے موعــود، در روز(جمعه ۱۰ تیرماه)، اول ماه ذی الحجه ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋ شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد 👇◾️👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ: ۶۳۶۲۱۴۱۱۱۸۰۵۹۰۷۱ بانك آينده بــنام محمد پولادي 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌟 🌟 9⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است.. ✅ مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا وَ اِنّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْاِمامُ وَ الْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى، وَ الْاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. اَلا وَ اِنّى والِدُهُمْ وَ هُمْ یَخْرُجُونَ مِنْ صُلْبِهِ. ✅ هان مردمان! من رسول ام و علی، امام و وصیّ پس از من است و پس از او امامان، فرزندان اویند. آگاه باشید! من والد آنان و ایشان از صلب اویند . 📚فرازی از بخش هشتم خطابه غدیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰 شب عروسی از من خواست برایش دعا کنم. گفتم چه دعایی؟ گفت از خدا بخواه که من شهید بشم! جا خوردم, ناراحت شدم و گفتم شما اگر می‌خواهی شهید بشی و اینقدر عشق شهادت داری، پس چرا با من ازدواج کردی؟ گفت من دوست داشتم به هر دو عشقم برسم و از خدا خواستم کمکم کند! هنوز یکی دو ماه از عروسی ما نگذشته بود که خبرهای بدی از جبهه ها به گوش رسید. گفت می خواهم برم جبهه! خانواده مخالفت کردند. گفتن شما تازه ازدواج کردی! مصمم گفت: اگر من از شما که ناموسم هستید دفاع نکنم، چه کسی این کار را انجام می‌دهد؟ 🌷 روز اولی بود که به جبهه امده بود.گفت برادر از کجا میتونم زنگ بزنم شیراز؟ گفتم بزار برسی, عرقت خشک بشه! با خجالت سرش را پایین انداخت و گفت مدتی پیش عروسیم بود. شنیدم جبهه به نیرو نیاز داره,نتونستم بی خیال بمونم, عروسو ول کردم اومدم! جا خوردم, از این همه غیرت. چند روز بعد با امبولانس رفت خط شهید بیاره, دیگه برنگشت! الله قلی عقدکی شهادت:۱۳۶۷/۴/۴- جزیره مجنون 🌷🍃🌷🍃 : کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
* * * * * مجید یک داستان واره ای هم داشت که شاید هزار بار برای مان تعریف کرده بود .همیشه با خنده:« یک روز دزدی وارد باغی شد و شروع کرد به میوه چیدن. از قضا صاحب باغ سر رسید و پرسید: اینجا چه کار می‌کنی؟ دزد گفت: داشتم رد میشدم که یکباره باد شدیدی آمد و مرا پرت کرد داخل باغ . صاحب باغ گفت : این میوه ها داخل دستت چه میکند.؟ دزد گفت: نمی دانم شاید باد انداخته باشد در دستم» نوشابه هم زیاد دوست می داشت. همیشه هم با خودش داشته. پشت ماشین، توی ساک ،هرجا که میشد .هر جا هم از این دست چیزی پیدا میشد اول کسی که بطری را باز میکرد خودش بود. بارها تعریف می‌کرد که مثلا رفتیم سنگرفلان فرمانده تیپ یا لشکر همه رفتند سراغ خوش و بش ،من رفتم سراغ صندوق نوشابه. از علاقه مجید به نوشابه همین بس که یکبار در دزلی بودیم به اتفاق آقایی به نام بوران . هوا به شدت سرد بود. چند متر برف آمده بود. گفت: بریم نوشابه بخوریم. بدبخت نوشابه منجمد با حرارت دست هایش آب می‌شد و مجید جرعه جرعه سر میکشید شاید یک ربع طول کشید تا یک شیشه نوشابه را تمام کرد. مجید را در همه لباس و هیئتی دیدیم.ف مانده گردان ،مسئول محور ، نیروی شناسایی ، معاون عملیاتی لشکر و همه چیز در لباس غواصی در عملیات کربلای ۴ و ۵ با لباس غواصی بود حاج مهدی زارع و هاشم اعتمادی هم همینطور بودند. 🌹🌹🌹🌹🌹 و ما قصه آن دوتا بسیجی. حدود ساعت ۱۲ اما هوا گرم بود. خاک هم له له نمیزد. ما بالای ارتفاع ریشن بودیم. از گروهانی که پایین تپه بود تماس گرفتند که دو نفر از بچه های ما رفتند خودشان را اسیر کند. ما از آن بالا همه چیز را می دیدیم. آتش سنگین را ، شلیک های پی درپی و بی امان را ،حتی جنگ تن به تن را ، اما متوجه این دونفر که می‌گفتند نبودیم. پیش خودمان غرولند کردی.م بیشتر ناراحت شدیم وقتی فهمیدیم یکی از آنها افغانی است. با خودم گفتم :«دیدی کلاه سرمان گذاشت. بیگانه به هر حال بیگانه است رفت که عملیات را لو بدهد» مجید اطلاع دادیم. خیلی ناراحت شد .هنوز در شور و مشورت بودیم که موضوع را به فرمانده لشکر یعنی حاج نبی رودکی بگوییم یا نه، که فرمانده گروهان دوباره تماس گرفت و گفت : حاج مسعود بسیجی ها هر دو نفر برگشتند. دستور تیراندازی خود به خود لغو شد چون اجازه داده بودیم که بچه ها با تیر آنها را بزنند نداشتیم که میروند اطلاعات بدند و عملیات را لو بدهند . عملیاتی که یک شب هم به تعویق افتاده بود . http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
18.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.... 🎥کشف پیکر مطهر یک شهید در سالروز شهادت شهید بهشتی و یارانش و صحبت های سردار باقرزاده در لحظه کشف شهید 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید حاج محمد ابراهیمی 💫 🌷4 تیرماه 1367 عراق به جزیره مجنون حمله کرده بود.گفتم برم سمت مقر تدارکات، جایی که سنگر حاج‌محمـد بود. تا جلو سنگر رسیدم، دیدم حاج‌محمـد از در سنگر بیرون آمد، چند قدم به سمت من آمد و روی زمین افتاد. از ماشین پیاده شدم و به سمت حاج‌محمـد دویدم. کنارش نشستم. سرش را بلند کردم. گاز سیانور دشمن به تنش نشسته بود. هنوز نفس می‌کشید، اما لحظه‌به‌لحظه نفسش تنگ‌تر می‌شد و صورتش کبود می‌شد. ناگهان نفس عمیقی کشید و سرش کج افتاد. ... حاج محمد را با جیپ می آوردند. صورتش داشت کبود می‌شد و لبخند روی صورتش خشک‌شده بود. با خودکار روی پیراهنش نوشتم "شهید حاج‌محمـد ابراهیمی". حاج‌محمـد را روی صندلی جلو گذاشتیم. من هم عقب نشستم. از پشت دست انداختم و حاج‌محمـد را گرفتم، بچه ها که او را می دیدند فکر می کردند فرمانده شان هنوز زنده است... برای تشییع‌جنازه حاج‌محمـد خودم را به شیراز رساندم. گاز سیانور اثر کرده و چهره اش قابل شناسایی نبود. نگاهم به روی سینه‌اش افتاد. دست خط خودم را دیدم که نوشته بودم "شهید حاج‌محمـد ابراهیمی"! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💔 در مسلک جواد اگر قول جود رفت وقت وفای وعده رقم می شود زیاد باب الجواد چیست که در بین زائران آن جا که می رسند قسم می شود زیاد باب الجواد چیست که هر کس از آن گذشت در چشم هاش شوق حرم می شود زیاد 🥀 (ع)🥀 .🥀🏴 🍃🌷🍃🌷
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* 🏴عزاداری سالروز شهادت امام جواد ع🏴 ⭕️گرامیداشت شهید حسنعلی اوجی 🎙*سخنران: حجت الاسلام شیخ محمد حسین حدائق* : برادر *کربلایی ماجد قیّم* 💢 : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام* : ◀️ *پنجشنبه ۹ تیرماه/ از ساعت ۱۸* 🔹🔹🔹 🔺🔺🔺🔺 لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
🌟 🌟 8⃣ 1⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است.. ✅ قَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرتُ بِتَبْليغِهِ حُجَّةً عَلى كُلِّ حاضِرٍ وَ غائبٍ وَ عَلى كُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْلَمْ يَشْهَدْ، وُلِدَ أَوْلَمْ يُولَدْ، فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ. ✅ من آنچه مأمور به رساندنش بودم، ابلاغ نمودم تا حجت بر هر حاضر و غایب و بر هرکه شاهد بوده یا نبوده و هرکه بدنیا آمده و نیامده، تمام شود.باید حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت (این پیام را) ابلاغ نمایند. 📚فرازی از بخش ششم خطبه غدیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥"دهقان شیری" همرزم ۱۵ ساله حاج‌قاسم سلیمانی: 🔹با اینکه ایشان کارت VIP فرودگاه داشت، همیشه از بخش عمومی و بین مردم و با اتوبوس عادی به سمت پرواز میرفت در نماز جمعه در خیابان‌های اطراف دانشگاه یک سجاده می‌انداخت و نماز میخواند... 🍃🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
* * * * * حاجی گفت: باهاشون برخورد بعد هم بیارشون پیش من. رفتم سراغ شان توپ و تشر زدم و تهدیدشان کردم اوقات تلخی نشان دادم .بعد هم بردمشان پیش حاج مجید .حاجی چیزی بهشون نگفت .توپ و تشر هم نزد. فقط خیلی آرام و دور از انتظار پرسید: _چرا رفتین؟ یکی‌شان که بچه کوار بود گفت :حاجی این تیربارچی عراقی تا صبح پارس میکند و نمی گذارد ما یک چرت بخوابیم دم صبح می خوابد. ما هم تصمیم گرفتیم نفله اش کنیم الحمدالله موفق شدیم. _خوب حالا چه خبر از آن طرف؟ _ یک کانال است که جاده را دور زده است و یک بریدگی از آن منشعب می‌شود تا سر ارتفاع ، سنگر کمین هم در کنار نفربر سوخته ایجاد کردند که شبانه فعالیت می کند. بخاطر گرمای ظهر و اینکه شبها بیدارند همه خواب بودند و ما بر سرشان فرود آمدیم و در همین کانال اصلی درگیر شدیم خیلی از شان کشتیم اما چون تعدادشان زیاد بود مجبور شدیم فرار کنیم. اول یک نارنجک هول دادیم داخل سنگر تیر کنار تیربار چی شب کار که در گرمای ظهر مثل مشک وا رفته بود .بعد هم یکی یکی با لباس زیر و عرق گیر آمدن به جنگمان .. اینکه خلاصه اینکه خیلی اطلاعات دادند و به کار ما آمد و برای عملیات آن شب به دردم نخورد اما آن روز حال مجید غیر عادی بود حتی از برخوردش با این دو تا بسیجی معلوم شد. نتوانستم مجید را بشناسم مجید حقیقت بزرگ وجودش را در لفافه شوخی و مزاح پنهان کرده بود طوری که خیلی ها اشتباه می کردند. تعریف نارسای من از اوست زیرا واژه نمی یابم. 🌹🌹🌹🌹 خواهش و التماس مرا که دید راضی شد. خدا رحمت کند حاج محمد ابراهیمی را مسئول مخابرات لشکر فجر،شوخی هم کرد سر به سرم گذاشت و گفت: _چشم نخوری، سر خور خوبی هستی ..همین یکی دیگه مانده است اگه قصد کرده ای بسم الله» من دلم را گرو کرده بودم. شوخ بود. شیرین کار بود. یک حالت ملامتی هم داشت .باطنش را خوب معلوم نمی کرد. دستش را رو نمی کرد .چیزهایی داشت که پیش خودش بود برای خلوت هایش ،برای ساعتهایی که در زمان نمی گنجید . به دنبال یک چیزی میگشتم که مقداری از همه خوبی های جبهه پیدا می‌شود .اما راضی ام نمی کرد دنبال تنوع و تحول بودم. هم در گردان هم در مقر تاکتیکی و هرجا که میشد دنبال معنویت نهفته ای بودم که در ضمیر دریایی خیلی از آن بحر در کوزه ها مثل مروارید عمان ته نشین شده بود و هر از گاهی برق میزد تا خیره چشم هایی مثل من راه گم نکنند •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
❤️ قلبے شڪستہ و همہ شب در هواےتو پر مےڪشد بہ نیٺ ایوان دستم نمےرسد بہ ضریح تو یاحسین ڪاری بڪن براے من عالم 🌺 🌙 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
* (ﻋﺞ ) و 🌷🌹🌷🌹 حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🏴🌹🏴🌷 ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ منجے موعــود، در روز (جمعه ۱۰ تیرماه)، اول ماه ذی الحجه ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋ شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد 👇◾️👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ: ۶۳۶۲۱۴۱۱۱۸۰۵۹۰۷۱ بانك آينده بــنام محمد پولادي 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💚 اي قبله ي نمازگزارانِ آسمان هجر تو کرده قامتِ اسلام را کمان خورشید تابه کی به پس ابرها نهان عجِّل علي ظهورکَ ياصاحب الزمان سلام امام زمانم ✨ 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75