eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️ 🌷برای بازدید از خط رفته بودم. سراغ محمـد را گرفتم. به میدان مین عراقی‌ها اشاره کردند. رفتم پشت خاکریز به خط عراق نگاه کردم. دیدم محمـد در روشنایی روز، در حال قدم زدن در میدان مین عراقی‌هاست. با عصبانیت شروع به دادوفریاد کردم: محمـد... محمـد... برگرد... الآن می‌زنن... تا صدای من را بشنود و با خونسردی از میدان مین بیرون بیاید و به پشت خاکریز برسد، صدبار مُردم و زنده شدم. از بس فریاد زدم، صدایم گرفته بود. وقتی رسید سرش داد زدم و گفتم: تو مگه دشمن را جلوت نمی‌بینی رفتی وسط عراقی‌ها! از دادهای من عصبی شده بود، بلند گفت: جعفر به خدا تو به آیه وجعلنا اعتقاد نداری، مو وجعلنا خوندم، یقین داشتم عراقی‌ها مو را نمی‌بینند! تنم یخ کرد. انگار آب سردی روی عصبانیتم ریخت، چیز بیشتری برای گفتن نداشتم‌. انگار همان‌طور که محمـد حافظ قرآن بود و آن را حفظ می‌کرد، قرآن هم حافظ محمـد بود و او را حفظ می‌کرد! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔺️ملاقات با شاه وقتی نواب وارد محل استقرار شاه می شود، «محمود جم» به او می گوید: «تعظیم کن.» نواب به او می گوید: «خفه شو!» شاه می پرسد: «شما چه درسی می خوانی؟» - نواب: «درس هستی! سیاه مشق زندگی!» - شاه: «ما از فعالیت های شما در نجف باخبریم.» - نواب: «برای مسلمان تکلیف شرعی او مطرح است و کربلا و نجف و تهران فرقی نمی کند.» - شاه: «ما حاضریم هزینه ادامه تحصیل شما را بپردازیم.» -نواب: «مردم مسلمان ما آن قدر غیرت دارند که خرج تحصیل یک سرباز امام زمان را بدهند.» در آن ایام مدیر مسول روزنامه « مرد امروز» در نشریه خود آورده بود که من مسلمانم و فلانم، ولی به آقای بروجردی می گویم که حجاب در اسلام نیست و از این حرف ها. نواب در مورد این مسئله با دست محکم به میز می کوبد و می گوید: «چرا در این مملکت باید کسانی باشند که اعتنا به تعالیم اسلامی ندارند؟» بعد از این ملاقات، شاه که رفتار نواب شگفت زده شده بود، به محمود جم می گوید: «نه به آخوند دیروزی، نه به سید امروزی! آن آخوند مال عهد دقیانوس بود و این سید، مثل یک افسر که با زیر دستش حرف می زند، با من صحبت می کرد و اصلا انگار نه انگار شاهی وجود دارد. این چه کسی بود که این جا فرستاده بودی؟» 🏴سالروز شهادت شهید نواب صفوی گرامی باد 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
لطفا کانال شهدا را به دیگران معرفی کنید...⬇️ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌷🕊🍃 • 🍃آدمی چقدر خالیست از خودش وقتی پُر است از یادِ شما ..‌. 💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
... دور هم نشستــه بودیم... حســام مےگفــت:مجلـس ختـم من را تو مسجـد نبے می گیرن,فلانی و فلانی و... هــم تو صــف اول مجلــس من می شینــن! حسابے خندیدیــم.😊 بعــد از ڪربلاے ۴ بود... رفتم مســجد نبے, دیــدم ختم حســام است... وارد ڪه شــدم, صــف اول را که دیدم, دیــدم همان ها هستند که حسام گفته بود... همان جا نشستــم به گریه ڪـردن...😭🌹 🍃🌹🍃🌹🍃 یادشهدازنده شـود http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
1_2498680423.mp3
12.33M
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 📗کتاب صوتی ‌قسمت 1️⃣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ماجرای کارت بانکی سردار حاج قاسم سلیمانی که ریالی از آن استفاده نکرده بود 🔹حاج قاسم سلیمانی از ناحیه دست راست، بازو و پای چپ، صورت و چشم و ریه و سایر نقاط بدن مجروح شده بود و جانباز هفتاد درصدی بود. هم حقوق جانبازی داشت هم حق پرستاری اما حتی یکبار هم از آن استفاده نکرد. 🔹سردار سلیمانی کارت بانکی را که به عنوان جانبازی به وی تعلق گرفته بود را از همان اول به بنیاد شهید کرمان واگذار کرد و به آقای حسنی‌سعدی گفته بود: این حق من نیست از این پول به افرادی کمک کن که پول کرایه، هزینه دارو درمان ندارند و هنوز آن کارت در بنیاد شهید است. 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐️یادی از سردار شهید محمد دریساوی⭐️ 🇮🇷در دریاچه سد دز، با محمد تمرین غواصی می کردیم. من با سرعت ‌پایین ‌رفتم. به عمق 20 متری زیرآب رسیدم، اما هر چه دورم را گشتم، از محمـد خبری نبود. دلم ریخت. با خودم گفتم: نکند برای محمـد مشکلی پیش‌آمده باشد. به‌سرعت به سمت بالابرگشتم. به عمق 13 متری که رسیدم‌، سایه محمـد را دیدم. ساکن ایستاده بود. کنارش رفتم. دیدم قرآن ضد آبش را جلو عینک غواصی گرفته و ورق می‌زند! تکانش دادم. متوجه من شد، با انگشت اشاره کردم بالا بیاید.چند دقیقه بعد محمـد بالا آمد. گفتم: محمـد؛ جون به لبم کردی، آخه زیرآب جای قرآن خوندنه؟ خندید. گفت: احمد، خو برای تو‌ قرآن می‌خوندم! - برای من؟ - دیدم با سرعت پایین می‌رفتی، گفتم یه آیه بخونم بلا ازت دور بشه، نصفش را خوندم، بقیه‌اش یادم نیومد، ایستادم تا آیه را پیدا کنم!!! دوباره بریم، آیه‌اش را پیدا کردم. آیه را خواند و به من فوت کرد. باز باهم به عمق آب غوص زدیم و این بار تا حد مشخص شده پایین رفتیم 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
♦️ ⚡️شهید جهاد مغنیہ: امام زمانت را یارۍ کن...! و خـودت را بہ گونہ‌اۍ آماده کن کہ یارۍ کننده امام زمانت باشۍ 📎 سالگرد شهادت 🌸 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌹 میهمانی لاله های زهرایی 🏴 🔹گرامیداشت شهدای عملیات کربلای ۵ 🏴 و جعفر عباسی 💢 با روایت گری برادر سید محسن سیاحی (همرزم بزرگوارشهید) 💢 حجت الاسلام کشاورز💢 : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ *پنجشنبه ۲۹دیماه/ از ساعت ۱۶* 🔺🔺🔺🔺🔺 لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 قرارهمیشگی بی قرارها.... دلتنگ که بشوی...دیگر شده ای دیگر نمی‌شود کاریش کرد هرچه خودت را به آن راه هم بزنی ... می بینی انگاری نمی شود که نمی شود دلت تنگ شده است بد هم تنگ شده است... باز پنجشنبه ویاد شهدا با ذکر صلوات📿 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💢به مناسبت مراسم سالگرد شهادت شهید (امروز در گلزار شهدای شیراز) 🔹 از کربلای ۴ برگشتیم, هیچ کس دل و دماغ برگشتن نداشت. جعفر مثل همیشه خندان و پر روحیه بود. خودش را از مایلر ها بالا می کشید و کمک می کرد بچه ها سوار شوند. توی مسیر فشرده بین نیروها نشسته بودیم. گفت مهدی برسیم معاد می دونی چی می چسبه؟ گفتم ۴۸ ساعت خواب! گفت نه, سه روز مرخصی. فهمیدم دلش برای دیدن پسر چند ماهش, محمد مهدی تنگ شده! بیست روزی گذشت. با جعفر توی یکی از سنگر های پنج ضلعی منتظر نشسته بودیم تا با بابا علی و ناصر ورامینی برای شناسایی بریم سمت نهر هسجان. من نشسته بودم, جعفر دراز کشیده و سرش را گذاشته بود روی پام و می گفت:چه حالی میده,سرت را بذاری روی پای رفیقت حرف بزنی. حالا این, این دنیاست. فکر کن, اون طرف که رفتیم, چشم باز کنی ببینی سرت روی پای اباعبدالله (ع)ست! یک ساعت بعد بود. توی امبولانس. سر جعفر روی پام بود. خون زیادی ازش رفته بود. مرتب می گفت یا فاطمه(س), اثار فراق,دلتنگی,شادی و وصال تو صورتش بود... کاری از دستم بر نمی امد, جز نگاه کردن به ان چهره نورانی که نفس به نفس به دلدار می رسید... 🌷🍃🌷🍃 جعفر عباسی 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75